یادت هست یك‌بار گفتۍ اگر نباشم، اگر وجودم را احساس‌نکني، یا اگر یك‌لحظه جلوی‌چشمانت نباشم میمیری؟ یادت هست گفتم: اگر چشمانِ تو و خنده‌های دل‌انگیز تو را نبینم، میمیرم !

سوال به وقتۍ کردۍ بلایِ جانِ من، تو نیستۍ وجودت رو احساس نمی‌کنم، چشمانت نیست راستی خنده‌هایت کجاست؟ خیلی‌‌وقت است ندیدمشان، تو نیستی، و من خیلی وقتـے است از غمِ دوریِ تو در خاطرات زندانی شدم(:

_

به قول یهـ عزیزۍ: دوریت عادت میشه، گریه‌هام تبدیل به سکوت میشن، خنده‌هام خشك میشن، دستام بی‌حس میشن، دیگه چی می‌خوایی ؟ این از مردنم بدتر شد ..

ترکیبِ‌مودوك‌و‌ناکسو، خیلۍ‌خفنه🔥! ـ ـــــــــــــ سریال‌ِ‌کیمیاگر‌ارواح.

خودشو انداخت رو تخت، سرشو فشار داد تو بالشت، آهستہ گفت: اوضاعِ مسخره‌ایہ، برای اینکه از حال فرار کنم پناھ می‌برم بہ آینده در حالۍ کهـ در عین حال از آینده‌هم می‌ترسم.

اسپویل‌ِ‌ قسمتِ آخر سریالِ کیمیاگر اروح. ⇢جوری‌کہ‌جای‌وحشتناکۍ‌تموم‌شدو‌ جوری‌کہ‌هممون‌منتظر‌فصل‌دومیشم⇠

ناکسو: وقتی قدرتم رو به دست آوردم پایانِ استاد و شاگردیمون میشه، بھت آسون‌نمی‌گیرم‌ولی‌بقیه کاری‌بات‌ندارن. جانگ‌اوك: ولی تو هم یہ چیزی رو بهم قول بدھ، وقتـے قدرتت رو بھ دست آوردی و شمشیرت رو کشیدی، اون رو بہ سمت من بگیر، منم به عنوان اینکه قاتل رو متوقف کردم میمیرم . .

_

من‌رو‌بہ‌آرامۍ‌دوست‌داشتھ‌باش، ـ ــــــــــــ پیشنھادۍ‌، ‌گوش‌کنیم.

ء ذهنم صندوق‌چه‌ایست، افتادھ در گوشہ‌اۍ تاریك، وقتی بازش‌ می‌کنم، افکارِ پوچ در میانش وول‌ می‌خورند، شبیہ روح یك دزدِ دریایـے در این متروکھ بی‌قرارم ! ـ ــــــــــــــــــ مرضیہ‌نورۍ‌پور.