دلتنگ توام اندوھِ مرا نقاشـے کن ،
به تو میاندیشم در غم، پندار مرا
نقاشی کنـ 🚶🏼♂!
من چیزی از عشقمان بهـ کسـے نگفتم
آنها تو را هنگامی کھ در اشکهای
چشمم تن میشستهای دیدند !
شیرینترین سیب ، درختهای قرمزِ
پاییز ، و باران . . من درست پشتِ
سرت ایستادهام، همانجا خیس
سرمازده، و عاشق (:
نھ آنقدرها نزدیکی کھ بشود به بودنت
دلخوش کرد، نه آنقدرها دوری که بتوان
نبودنت را باور کرد ! هستـے و نیستـے ،
نیستـے و هستـے . به گمانم بلا تکلیفی
نامِ دیگرِ توست .
همیشھ تویِ سینهی من یک فریاد
هست که برای کشیدن حاضراست،
اما من قورتش میدهم، زیرِ پیراهنم
قایمش میکنم.
+ کتابِ عروسـےِ خون .
________________