+ نمیتونستم از رفتن منصرفش کنم .
رفتم بیرون و سیگارم رو روشن کردم و
رفتنش رو با چشمام دیدم .
- بعدش رفتي خونه ؟
+ نه، یه پاکت سیگار کشیدم گفتم شاید
برگرده باز پیشم .
- بعدش چی بعدش رفتي خونه ؟
+ آره رفتم خونه و همهٔ عکسهاش رو
جمع کردم .
- سوزوندي ؟
+ نه گذاشتم تو انبار .
- چرا نسوزوندي ؟
+ دیوونه شدي؟ شاید برگرده
دلم میخواد داد بزنم میدونی چی بگم ؟
بگم چرا رفتي؟ چرا تنهام گذاشتي؟ چرا دنیا
رو روم خراب کردی؟ میخوام اینارو داد
بزنم و بگم؛ تو همون بودي كِ به من اُمید
دادی برای اینكِ بتونم زندگی کنم .
میخوام داد بزنم همهیِ دنیا بفهمن رفتنت
چقدر دردناكِ، اخه مگه الان وقتِ رفتن بود؟
چرا این دنیارو ترك کردی؟ مگه ما هنوز
به هم قول موندن نداده بودیم؟
چرا یهو رفتی، اخه من هنوز اخرین لبخندتو
فراموش نکردم =))))
جوري همه نسبت به من بیتفاوتن ك میترسم
یه روزي بی سروصدا رفتم هیشکي متوجه
نشه و این منو میترسونه.
رفیق؛ روزهای دیگري هم خواهد رسید و
چیزهای بهتری هم خواهد آمد، صداهایِ دیگري
هم شنیده خواهد شد، تو هم خواهی خندید
خواهـے خندید، تو هم، خواهی خندید
میدانم =)).