ایتا - 𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

مطالب قبلی

باز پاییز رسید وُ دلم از ؛
غصھ شکستـ !

238 مشاهده14:38

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

گفتھ بودم که آدم فراموش کاری‌ام ؟
گاه فراموش میکنم کھ باید فراموشت
کنم. گاهـے هم فراموش میکنم که
فراموشت شده‌ام !

408 مشاهده15:48

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

جایت کنارم خالیست، مثلِ نبات کنار چای
مثل گلپر رویِ انار، مثل بویِ نم وقت‌
باریدنِ باران، مثل برگ‌های طلایی‌در
پاییز، همینقدر ساده همینقدر مهم
همینقدر حیاتـے !

227 مشاهده18:19

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

زیاد خواه نیستم . . جاده‌ی شمال، یک
کلبه‌ی جنگلـے، یک میز کوچک چوبی با
دو تا صندلی ! کمی هیزم، کمی آتش ؛
مھِ جنگل، کمی تاریکی محض، کمی
مستـــے کمی مھتابـ . . و بویِ  یار ،
بویِ یار، بویِ یار :)
________________

228 مشاهده18:22

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

-

237 مشاهده18:23

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

کھ مدام تکرار می‌کنم در جهان برایم
پناهـے نیست . .

253 مشاهده20:08

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

چيزی از فرقِ سرش بھ سرعت پايين آمد؛ از
چشم هايش بيرون زد، گلويش را خراشيد و
توی دلش فرو ريخت،  اين شكل طبيعۍ
چيزی بود كه بعدها فهميد غصه است !
________________

234 مشاهده20:14

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

و هنگام متلاشی شدن استخوان‌هایم 
در زیر خاک، باز بھ دوست داشتنت
ادامه میدهمـ . .

239 مشاهده20:18

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

بگذار که در حسرت دیدار بمیرم ؛
در حسرتِ دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بُود مردنُ رویِ تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار‌بمیرم

+ شبتون به کام ♥ '

245 مشاهده20:23

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

باید یک نفر بنشیند دست بگذارد رو
شانه‌ات، از ته دل بگوید؛ چھ مرگت
است دیوانه جان ؟ و بعد سفت‌بغلش
کنـے و تمام خوب نبودن‌هایت از چشم
هایت بزند بیرون :)

266 مشاهده06:01

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

بھ جهنم که نیستـے مگر مغول‌ها یک
قرنِ تمام حمله نکردند ؟ مگر نگذشت؟
نبودن تو، هم میگذرد . .

1 مشاهده08:31

𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.

-

1 مشاهده09:13

مطالب بعدی

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی