eitaa logo
در محضر علما
867 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
15 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ادمینmiead313@ کانال در محضر علما وابسته به مرکز فرهنگی مسجدالنبی(ص) می‌باشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 امام محمد باقر علیه السلام: اگر به تو ستم کردند، تو ستم مکن، اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت مکن، اگر تو را تکذیب کردند، عصبانی نشو، اگر ستایشت کردند شاد مشو، و اگر نکوهشت کردند دلگیر مشو. اگر نکوهشت کردند، به جای دلگیر شدن؛ تفکر کن!اگر دیدی آنچه درباره تو گفته شده در تو هست، بدان که افتادن تو از چشم خداوند، از مصیبت افتادن از چشم مردم بزرگتر است. اما اگر آنچه که درباره‌ات گفته‌اند واقعیت نداشته باشد، این خود ثوابی است که بدون زحمت به دست آورده‌ای. اگر همه همشهریانت بر ضدّ تو همصدا شوند و بگویند: «تو مرد بدی هستی» نباید اندوهگین شوی. و اگر همه بگویند: «تو مرد خوبی هستی» این سخن تو را شاد نسازد. بلکه خودت را با قرآن بسنج. اگر دیدی پوینده راه قرآن هستی و به آن "عمل" می‌کنی؛ پس استوار و شاد باش؛ زیرا آنچه درباره تو گفته شده است، به تو زیانی نمی‌رساند. اما اگر دیدی از قرآن جدا افتاده‌ای، دیگر چرا باید خودت را فریب دهی؟ تحف العقول
📖 عبدالمجـید رضـازاده‌ جـانباز ۶۴ درصـد میگفت یک روز با همرزمانم داخل سنگر نشسته بودیم که هوس کردیم با بیسیم‌ عـراقـی‌ ها را اذیـت کنـیـم ، مـن گـوشی بیسیم را گـرفـتـم و روی فـرکانس یک عراقی کـه از قبل به دسـت آورده بـودم چـنـد بـار صـدا زدم ، صـفــر مـن واحـد، اسمعـونی اجـب ، بعـد از چنـد بار تکـرار صدایی جواب داد الموت الصدام. تعجب کردم و خنده بچه ‌ها بلند شد. از رو نرفتم و گفتـم بچه‌ ها انگار این‌ ها از یگان ‌های خودمان هستند ، بگـذارید سر به سرشان بگـذاریـم ، دوباره با بی ‌سیـم گفتم انت جیش الخمینی. باگفتن این جمله من ، طرف‌ مقابل که فقط از عربی المـوت را بلـد بـود ، بـا عصبانـیـت گـفت الموت بر تو و... همینکه دیدم هوا پَسِ گفتم باباما ایرانی هستیـم و شما را سـر کار گذاشته بودیم ولی فـرد آن طـرف بیسیم ، عکس ‌العمل جدی ‌تـری نشان داد و این بار گفت مرگ برمنافق بالاخره شما راهم نابود میکنیم نوکران صدام ، خود فروخته ‌ها و ... با این اوضاع بیسیم را خاموش کـردم و با بـچـه ‌ها ، مشـغـول تمیـز کـردن سنگـر شدیم ، تازه فهمیده بودیـم که به اشتباه فـرکـانـس مسـئـول پشتیبانی گردان را گرفته بودم. بعد ازاین دیگه‌ هوس سر به سرگذاشتن عراقی‌ ها کاملاً از سرمان پرید
📖 وقتی که حجاب را به دخترم آموختم ... اما عفاف را به پسرم نیاموختم...به پسرم یاد دادم که حیا و نجابت فقط مخصوص زن است. وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد...اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد...برتر بودن مردانه را به پسرم یادآوری کردم. وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم...اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد ... به پسرم آموختم که او بر خلاف خواهرش می‌تواند خطا کند. وقتی که عشق ورزیدن را برای دخترم نادرست دانستم ...اما از رابطه داشتن پسرم با دختری نامحرم ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده ... هوسباز بودن را به پسرم آموختم. وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو، صبور و فداکار باشد... اما به پسرم فقط آموختم که قوی و قدرتمند باشد..تنها نامی از خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را بله...من هم مقصرم که وظیفه والدین را به درستی انجام ندادم. من هم به عنوان یک پدر یا مادر، مقصرم که به جای اصلاح خودم و تربیت صحیح فقط به جامعه ام انتقاد کردم.جامعه هرگز به خودی خود درست نمی‌شود.جامعه نمونه‌ بزرگی از همان خانواده است...
📖 با پدرم رفته بودیم سیرک ، توی صف خرید بلیط، يه زن و شوهر با چهار تا بچه‌ شون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه قیمت بلیط‌ ها رو بهشون گفت ، ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند.!! ناگهان ‌پدرم دست در جیبش کرد و مبلغی پول روی زمین انداخت سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت ببخشید آقا ، این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود ، بهت زده به پدرم نگاه کرد و گفت متشکرم آقا!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچه هايش شرمنده نشود ، کمک پدرم را پذیرفت؛ بعد از اين که بچه ها همراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدند ، ما آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه خود برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم. این زیباترین سیرکی بود که به عمرم رفته بودم. سعی کنیم ثروتمند زندگی کنیم ، بجاى آنكه ثروتمند بميريم!
📖 مردی درحال نشاط و خوشحالى خدمت امام جـواد علیه السـلام رسیـد. حـضرت فـرمــود چه خبـر اسـت کـه ایـن چـنـیـن مسرور و خوشحالى؟ آن مرد عرض کرد ای فرزند رسـول خدا، از پـدر شما شنیدم که مى‌ فرمود بهترین روز شادى انسان، روزى است که خداوند توفیـق انجام کـارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را درحل مشکل های برادران دینى موفق بدارد. امـروز نیازمـنـدانى از جاهاى مـختلف به من مـراجعه کردند و به خواست خداوند گـرفتاری‌ هایشان حـل شـد و نیاز ده نفر ازنیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنیـن سـرور و شادى به مـن دست داده است. مولا فرمودبه جانم‌ سوگند که شایسته است کـه چنیـن شـاد و خوشحال باشى، به شـرط اینکه اعمالت را ضایع نکـرده و نـیـز در آیـنـده باطل نکنى . بحـارالانـوار جلد ۶۸ ، صفحه ۱۵۹
📖 استاد قرائتی میفرمود يکروز منزل ديدم خانم دستگيره ‌هاى زيادى دوخته که با اون ها ظرف ‌هاى داغ غذا را بر میدارند یکی رو برداشتم و به جلسه درس رفتم خواستم جايزه بدهم ، به شاگرد گفتـم سه مورد جايزه دارم یکی رو خودت انتخاب کن: اول يک دوره تفسير الميزان که ۲۰ جلد است. دوم مقدارى پول، سوم چيزى که به آتش و گرماى دنيا نسوزى گفت استاد مورد سوّم من هم دستگيره ‌ها را بيرون آوردم به او دادم ، با دیدن دستگیره ها تمام کلاس خنديدند
شکستن دل و بداخلاقی عامل کاهش رزق: همچنان که اخلاق خوب، موجب جلب رحمت و محبت خداوند، محبوبیت بین مردم؛ افزایش رزق و روزی و برکت در زندگی خواهد شد، اخلاق بد و شکستن دل نیز برعکس موجب ناخشنودی خداوند، ناخرسندی ، کاهش رزق و روزی و بی برکتی در زندگی می شود. به گواهی امام علی (ع): روزی انسانی که دل انسان دیگر را بواسطه زبانش میشکند تنگ می شود. و بنابر روایت دیگری: بداخلاقی نسبت به دیگران موجب بی برکتی، واگذار شدن او به خودش (و محرومیت از الطاف خاص خداوند) و آسیب دیدن زندگی او خواهد شد.
📖 عذاب الهی انواع و اقسام گوناگون دارد كه برخي از اقسام آن عبارت است از: عذاب استيصال: عذابي است كه در اثر آن تمامي افراد يك گروه و يا يك قوم نابود مي گردد، نظير آنچه در امتهاي گذشته اتفاق مي افتاد. عذاب غير استيصال: عذابهايي كه به هلاكت تمامي افراد يك امت منجرنمي شود مثل وقوع اختلاف، جنگ و درگيري. عذاب هاي معنوي: عذاب هايي است كه مربوط به بُعد معنوي و روح انسان مي شود، مانند دور شدن از رحمت الهي، نهاده شدن مهر ضلالت بر دل انسان و سلب توفيق از انجام اعمال عبادي. در روایات داریم که بزرگترین عذاب دوری از یاد خداست. عذاب هاي جسمي: عذاب هايي است كه مربوط به جسم و تن انسان مي شود مانند غرق شدن و فرو رفتن در زمين. عذاب هاي اخروي: عذاب هايي است كه در جهان آخرت دامن انسان را مي گيرد. اينكه عذاب الهي معلول ظلم است و بعد از اتمام حجت امهال واقع مي شود شامل همة انواع عذاب مي گردد و اما تعيين نوع آن بستگي به شرايط و عوامل ديگر دارد. مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم،۱۳۷۹، ص۱۲۹
📖 انسان شدن به این است که از محرمات الهی فاصله گرفته شود. اگر بتوانی از کلک زدن صرف نظر کنی، آن گاه انسان می شوی. وقتی انسان شدی، خوب و بد را می فهمی. ... مادامی که انسان، گرم دنیا باشد این ها را نمی فهمد. چون آن قدر گرفتاری دنیا زیاد است که اگر برای اقتصاد، صد سال هم تلاش کند تمام نمی شود؛ اگر انسان، افسار نفس را رها (کرد) ، ... خدا را فراموش کرد، حقوق و حدود را فراموش کرد، حاضر است کشوری را نابود کند، کره زمین را نابود کند. ولی وقتی مَردِ خُدا باشد، به خاطر یک بچه یتیم هم خوابش نمی برد. این، فرق راه حق و باطل است. اگر در برابر بچه یتیم خوابت برد، انسان نیستی و به مقام انسانیت نرسیده ای! اگر توانستی دروغها را تعطیل کنی. کلک ها و نقشه ها را - که اسمش را روشنفکری می گذاری - تعطیل کنی، آن وقت ممکن است به انسانیّت برسی و در این حال می فهمی که سخنان پیامبر، روی حساب است. نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی؛ص ۱۰۹
📖 امام صادق علیه السلام میفرماید: هر که سوره قدر رادر یکی از نمازهای واجب قراءت کند منادیی ندا میدهد: ای بنده خدا خداوند گناهان گذشته تو را آمرزید پس اعمالت را از سر گیر. ثواب الاعمال، ص ۱۲۴. امام رضا علیه السلام می فرماید: هر مومنی که هنگام وضو گرفتن سوره قدر را بخواند از گناهانش خارج می شود مانند آن روزی که از مادر متولد شده است. فقه الرضا، صفحه ۷۰. امام صادق علیه السلام می فرماید: هرکس سوره قدر را بر آبی بخواند واز آن بنوشد خداوند نوری در چشمان او قرار دهد. مستدرک الوسایل، ج۴، ص۳۱۴. امام صادق علیه السلام می فرماید: هرکس سوره قدر راهنگام خواب یازده مرتبه بخواند خداوند یازده فرشته را مامور می کند تا او را از شر هر شیطانی حفظ نمایند و می فرماید: هرکس سوره قدر را شفیع قرار دهد واز درگاه خداوند در خواستی نماید خداوند شفاعتش را پذیرفته و درخواستش را اجابت می نماید. مستدرک الوسایل، ج۴، ص ۲۹۲
معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" می‌ نامیدند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است. کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی
پیامبر (ص) در آخرین لحظات عمر شریف خود به مردم چنین گفت: ای مردم بدانید كه‌ بين‌ احدی از مردم‌ و بين‌ خدا نَسَبی نيست‌، و امری نيست‌ كه‌ بواسطۀ آن‌، خيری را به‌ خود متوجّه‌ سازد و يا شرّی را از خود دور گرداند، "مگر عمل‌ صالح" آگاه‌ باشيد! كه‌ هيچ‌ مدّعی چنين‌ ادّعائی نكند و هيچ‌ تمنّاكننده‌ای چنين‌ تمنّائی ننمايد كه‌ من‌ بواسطۀ نسب‌ يا امر ديگری غير از عمل‌، رستگار خواهم‌ شد. سوگند به‌ آن‌ خدائی كه‌ مرا به‌ حقّ برانگيخته‌ است‌، چيزی انسان‌ را نجات‌ نميدهد مگر عمل‌ همراه با رحمت‌ خدا. من‌ هم‌ اگر گناه‌ ميكردم‌ و مخالفت‌ امر خدا مينمودم‌، از درجۀ خود ساقط‌ شده‌ و به‌ پستی ميگرائيدم‌. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 10 ص 184
📖 حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی : از برخی روایات و آیات قرآن کریم این‌چنین برمی‌آید که برخی‌ها در همه شئون زندگی موفق‌ می شوند؛ یعنی به هر راهی که وارد شوند، به آنها خیر می‌رسد و راه برایشان باز است؛ امّا بعضی‌ها طوری‌ هستند ـ مثل گِره‌های کور ـ که به هر سَمتی که بخواهند حرکت کنند راه بسته است. افرادی که در جامعه زندگی می‌ کنند، این دو حال را در خودشان مشاهده می‌کنند. خدای سبحان فرمود: «کسی که باتقوا باشد هرگز در زندگی نمی‌ماند و یک زندگی آبرومند تا آخر عمر دارد»؛ این جمله نورانی دو پیام را به همراه دارد: یکی اینکه مردان باتقوا هرگز گرفتار گِره کور در زندگی خود نمی‌شوند که نتوانند خروجی را تشخیص دهند و راه برایشان باز است؛ دوم اینکه گرچه کسب و کار دارند، ولی خداوند از آن راهی هم که آنها امید ندارند به آنها روزی می‌دهد. طبق بیان قرآن، کسی که با خدا رابطه ندارد، گاهی کارش به صورت یک گِره کور درمی‌آید؛ به هر کاری دست می‌زند موفق نمی‌شود و در آن کار می‌ماند و راه خروجی از مشکل پیش آمده را هم نمی یابد؛ می‌بینید بعضی‌ها همین گِره را در زندگی دارند و می گویند ما دست به هر کاری می‌زنیم مشکل ما حل نمی‌شود، برای اینکه این افراد نام خدا و یاد خدا را کنار گذاشته اند و نمی‌دانند که از همین جا دارند آسیب می‌بیند.
📖 از امام رضا علیه السلام روایت شده است که در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد. زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا، وای از گرسنگی. زن گفت در چنین زمان سختی، صدقه دادن روا است. لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد. زن، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع می‌کرد، گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید. خداوند جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود. جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت ای کنیز خدا، از نجات فرزندت راضی شدی، لقمه ای در برابر لقمه ای. ثواب الاعمال، صفحه ۱۲۶
📖 پیامبر گرامی اسلام (ص) هر نعمتی را که متذکر می‌شدند، سجده‌ی شکر به جا می‌آوردند. سجده‌ی شکر بعد از نمازهای واجب و مستحب خیلی تأکید شده است. اگر به انسان بگویند که: اگر بعد از نماز سجده‌ی شکری به جا آورید، چند میلیون به شما می‌دهند، همه برای این کار خود کُشی می‌کُنند، اما مَردم روایت را باور ندارند. در روایت آمده است که وقتی بنده‌ای بعد از نماز سجده‌ی شکر می‌کُنَد، خداوند متعال به ملائکه‌ی خود می‌فرماید: من با این بنده‌ام چه کُنم؟ نمازِ واجب را خوانده، با سجده کَردن، توفیقِ انجام این نماز را به من نسبت می‌دهد؛ می‌گوید: خدایا از تو ممنون و متشکرم که به من توفیق نماز خواندن دادی. ملائکه می‌گویند: او را به بهشت بِبَر! مرتب ملائکه پیش‌نهاد‌های دیگر می‌کُنند، امُا خدا می‌فرماید: «لَأَشکُرَنَّهُ کما شَکَرَنی وأَقبِلُ إِلَیهَ بِفَضلی وَ أُریه وَجهی؛ من از او تشکر می‌کُنم ، همان‌طور که او مَرا شکر نمود، و با فضلِ خود به او رو می‌کُنم و از دیدارِ وجه خویش برخوردارش می‌سازم. منابع: من لا یحضره‌الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۴. بحارالانوار، ج ۸۳، ص ۲۰۵
📖 حاج ميرزا حسين نورى صاحب مستدرك الوسائل از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، جلد۱۳ ، اثر استاد حسین انصاریان
در زمان قاجار ، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و روضه حضرت زهرا را میخواند و به خلیفه دوم و به اهل سنت ناسزا میگفت. و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند.روزی به او گفتم: تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟ مگر روضه دیگری بلد نیستی؟! او در پاسخ گفت: بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان. از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد... فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است. به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود. پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم بر می دارم. باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند. هزار و یک حکایت اخلاقی ، محمد حسین محمدی
سالها پیش سرباز خوزستانی پس از آموزشی موقع تقسیم دید افتاده مشهد دلگیر و غمگین شد. از طرفی ارادتش به آقا و از طرفی اوضاع بد مالی خانواده اش. اولین شبی که مرخصی گرفت با همون لباس سربازی رفت حرم آقا تا درد دل کنه و دلتنگیش رو به آقا بگه. ساعت ها یه گوشه حرم اشک ریخت وقتی برگشت به کفشداری تا پوتین هاش رو بگیره، دید واکس زده و تمیزن. کفشدار با جذبه با اون هیبت و موهای جو گندمی، وقتی پوتین هاش رو داد نگاهی به چشم سرباز که هنوز خیس و قرمز از گریه بود کرد و گفت: چی شده سرکار که با لباس سربازی اومدی خدمت آقا؟! سرباز گفت: من بچه خورستانم اونجا کمک خرج پدر پیرم و خانواده فقیرمم. هیچکس رو ندارم که انتقالی بگیرم، نمیدونم چیکار کنم؟! کفشدار خندید و گفت: آقا امام رضا(ع)خودش غریبه و غریب نواز، نگران هیچی نباش. دو سه روز بعد نامه انتقالی سرباز به لشکر ٩٢ زرهی اهواز اومد؛ اونم تایم اداری. سرباز شوکه بود؛ جز آقا و اون کفشدار کسی خبر نداشت از این موضوع هرجا و از هرکی پرسید کسی نمیدانست ماجرا رو. سرباز رفت پابوس آقا و برگشت شهرش ولی نفهمید از کجا و کی کارش رو درست کرده! چند سال بعد داشت مانور ارتش رو تماشا می کرد. یهو فرمانده نیرو زمینی رو موقع سخنرانی دید چهره اش آشنا بود. اشک تو چشماش حلقه زد. فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران؛ قدرت اول منطقه امیر سرتیپ احمد پوردستان، مرد با جذبه با موهای جوگندمی؛ همون کفشدار حرم آقا بود که اون زمان فرمانده لشکر ٧٧ خراسان بود. فرمانده لشکری که کفش سربازش رو واکس زده بود انتقالی اون رو به شهرش داده بود.
📖 عذاب الهی انواع و اقسام گوناگون دارد كه برخي از اقسام آن عبارت است از: عذاب استيصال: عذابي است كه در اثر آن تمامي افراد يك گروه و يا يك قوم نابود مي گردد، نظير آنچه در امتهاي گذشته اتفاق مي افتاد. عذاب غير استيصال: عذابهايي كه به هلاكت تمامي افراد يك امت منجرنمي شود مثل وقوع اختلاف، جنگ و درگيري. عذاب هاي معنوي: عذاب هايي است كه مربوط به بُعد معنوي و روح انسان مي شود، مانند دور شدن از رحمت الهي، نهاده شدن مهر ضلالت بر دل انسان و سلب توفيق از انجام اعمال عبادي. در روایات داریم که بزرگترین عذاب دوری از یاد خداست. عذاب هاي جسمي: عذاب هايي است كه مربوط به جسم و تن انسان مي شود مانند غرق شدن و فرو رفتن در زمين. عذاب هاي اخروي: عذاب هايي است كه در جهان آخرت دامن انسان را مي گيرد. اينكه عذاب الهي معلول ظلم است و بعد از اتمام حجت امهال واقع مي شود شامل همة انواع عذاب مي گردد و اما تعيين نوع آن بستگي به شرايط و عوامل ديگر دارد. مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم،۱۳۷۹، ص۱۲۹
گویند کافری از حضرت ابراهیم (علیه السلام) طعام خواست. حضرت ابراهیم (علیه السلام) گفت اگر مسلمان شوی، تو را مهمان کنم و طعام دهم. کافر رفت. خدای عزوجل وحی فرستاد که ای ابراهیم، ما هفتاد سال است که این کافر را روزی می دهیم و اگر تو یک شب، او را غذا می دادی و از دین او نمی پرسیدی چه می شد؟ حضرت ابراهیم (علیه السلام) در پی آن کافر رفت و او را باز آورد و طعام داد. کافر گفت چه شد که از حرف خود برگشتی و پی من آمدی و برایم سفره گستردی؟ حضرت ابراهیم (علیه السلام) ماجرا را بازگفت. کافر گفت اگر خدای تو چنین کریم و مهربان است، پس دین خود را بر من عرضه کن تا ایمان بیاورم و مسلمان شوم. کشف المحجوب، ص 409
در یکی از این مجالس مناظرات حضرت امام رضا علیه ‏السلام، «عمران صابی» که از فحول دانشمندان بود، در مجلس حاضر شد و در حضور مأمون درباره‏ء توحید خدا، با امام رضا علیه ‏السلام به بحث پرداخت، هر سۆالی که مطرح می‏ کرد، امام با استدلال محکم، جواب او را می‏ داد، بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود و کاملا داغ شده بود، در همین هنگام وقت ظهر فرارسید. حضرت امام رضا علیه ‏السلام هماندم به یاد نماز افتاد و به مأمون فرمود: «وقت نماز فرارسید». عمران صابی گفت: «ای آقای من! دنباله‏ء بحث و بررسی و پاسخ به سۆال مرا قطع نکن ، همانا دلم سوخت و فرو ریخت». امام رضا علیه ‏السلام با کمال قاطعیت فرمود: «نماز را انجام می‏ دهیم و باز می‏ گردیم». امام رضا علیه ‏السلام با همراهان برخاستند، و نماز را خواندند، و پس از نماز به همان مجلس بازگشته و به بحث و بررسی ادامه دادند. عیون أخبار الرضا (ع) ، ج۱، ص۱۷۲
بيشترين تاکيد قرآن در اعمال عبادي بر نماز است . داريم : نماز معراج مومن است ، نماز وسيله ي قرب به خداوند متعال است ، نماز جلوي فحشا و منکرات را مي گيرد . سيد بحرالعلوم مي فرمايد که من اين اثر نماز را بالاتر از اثر عروج مي دانم . اينکه نماز جلوي فحشا و منکر را مي گيرد يعني انسان را به درجه ي عصمت است . نماز ستون دين است .اين آثاري است که براي نماز گفته شده است . ما در اذان به نماز خير العمل ( بهترين عمل )مي گوييم . نماز انسان را به خضوع و خشوع مي رساند . همسر امام صادق (ع) مي فرمايد : زماني که امام داشتند از دنيا مي رفتند ، حضرت فرمودند : شفاعت ما به کسي که نماز را سبک بشمارد نمي رسد . سبک شمردن نماز يعني اينکه گاهي نماز را بخواند و گاهي نخواند يا عادت دارد که در اول وقت به نماز بي توجهي کند .يک وقت انسان به خواندن نماز در اول وقت مقيد است و يکي دوبار عذر دارد . يک وقت انسان نسبت به نماز اول وقت خواندن بي توجه است . اين درجه اي از سبک شمردن نماز است که قرآن آنرا سرزنش کرده است . اين افراد نماز مي خوانند ولي نسبت به نماز سهل انگار هستند، صلاتهم ساهون . نمازي که قرآن مي گويد همان نمازي است که آن آثار را دارد. يعني نمازي که روح دارد ، حضور قلب دارد و اين يک نماز واقعي است و انسان را از فحشا و منکر باز مي دارد . چنين نمازي سنگين است . پس نماز ظاهري سنگين نيست . ما يک صورت نماز داريم که انسان را بالا نمي برد البته همين نماز با بي نمازي خيلي فرق مي کند . کسي که نماز نمي خواند در قيامت عقاب مي شود و شفاعت اهل بيت به آنها نمي رسد . حتي ظاهر نماز هم ارزشمند است . اگر انسان بخواهد درجاتي بدست بيارود بايدهمت بلندتري داشته باشد و نمازش را با روحش انجام بدهد . متدينين از اين استاد پنج وقت يعني نماز استفاده کنند. ما همه دنبال استاد مي گرديم . استادي که باعث رشد و تقرب شما مي شود همين نماز است . اما بشرط اينکه بتوانيم اين نماز را با حضور قلب انجام بدهيم.
پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می‌گفت: یکی‌شان آمد به خوابم و گفت: جنازه‌ی من رو فعلاً تحویل خانواده‌ام ندید! از خواب بیدار شدم. هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه. فردا قرار بود جنازه‌ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت. این‌بار فوراً اسمشو پرسیدم. گفت: امیرناصر سلیمانی. از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازه‌ها. روی سینه یکی‌شان نوشته بود «شهید امیر ناصر سلیمانی». بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده‌اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره. شهید امیرناصر سلیمانی فرمانده، فرمان قهقهه، ص۳۶ و به کسانی که در راه خدا کشته می‌ شوند، مرده نگویید بلکه آنها زنده‌اند؛ امّا شما درک نمی‌کنید! سوره بقره، آیه۱۵۴
روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی(ع) فرمود: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد. با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ! خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم... "وَ مَنْ‌ يَعْشُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ‌ نُقَيِّضْ‌ لَهُ‌ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ‌ قَرِينٌ‌ " و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36) . الانوار النعمانیه
شبی‌ آقا محمد خان قاجار نتوانست از زوزهٔ شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد. هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما ا‌و هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سخت تر را برای شغالان جستجو می کرد. دستور داد تمامی‌ شغالانی را که در آن حوالی یافت می شد، را بیابند و زنده به حضورش آورند. وقتی‌ شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگوله‌ای آویخت و آنها را دوباره در صحرا رها کرد. طعمه‌ها از صدای زنگوله شغالان می‌گریختند و هیچ یک نتوانستند طعمه‌ای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی‌ از گرسنگی مُردند.