eitaa logo
در محضر علما
845 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
15 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ادمینmiead313@ کانال در محضر علما وابسته به مرکز فرهنگی مسجدالنبی(ص) می‌باشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 حاکم ماهرترین نقاش را مامور کرد که در مقابل مبلغی زیاد ، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. نقاش جستجو کرد که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته برایش قابل رویت نبود، کودکی خوش سیما و معصوم را پیدا کرد و تصویر او را کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف کردند. نقاش به جاهای بسیاری میرفت، تا کسی را پیدا کند که نماد چهره‌ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را پیدا نمی کرد چون همه بندگان خدا بودند هر چند اشتباهی نمودہ بودند. سالها گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد، زمانی رسید که حاکم احساس کرد دیگر عمرش نزدیک است به نقاش گفت هر طور که شده این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش دوباره گشت تا یک مجرم زشت چهره با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از شهر یافت. در مقابل مبلغی ناچیز اجازہ گرفت نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند ، او هم قبول نمود. نقاش متوجه شد که اشک از چشمان او می چکد. از او علت را پرسید؟ گفت من همان بچه‌ معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی ، امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده. دعا کنیم عاقبت ما ختم به خیر شود. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
📖 وقتی قصد داریم وارد یک مکان تاریک بشویم ، نیاز به یک روشنایی مثل شمع داریم و زمانی که این نور پاسخگو برای نیازمان نباشد از یک چراغ قوه استفاده می‌ کنیم. زمانی هم هست نه شمع و نه چراغ قوه نمی‌ تواند در مکان تاریکی که دنبال چیزی هستیم پاسخگوی ما باشد. اینجا اگر در آن مکان برق باشد لامپ را روشن می کنیم. اگر خوب دقت کنید شمع مقداری روشنایی داشت ، چراغ قوه کمی بیشتر و لامپ فضای تاریک را برایمان روشن می کرد. در قیامت ما نیاز به نوری برابر تاریکیِ راهمان نیاز داریم که به راحتی بتوانیم از موقف های قیامت عبور کنیم و این نور ؛ نورِ تقوا ، ایمان و اعمال صالحِ ما انسان ها هستند که اگر تهی از این نور باشیم ، پیمودن راه در تاریکی مطلق امکان پذیر نخواهد بود. پس: إتّقوا أللّه، در این سرایِ‌ گذرا تقوای إلهی پیشه کنیم
📖 نقل است که روزی معاویه برای نماز در مسجد آماده شد و به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. عمروعاص که در نزدیکی او ایستاده بود ، در گوشش نجوا کرد که بی ‌دلیل مغرور نشو! اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی ‌آمدند و علی را انتخاب می‌ کردند. معاویه عصبانی شد عمروعاص قول داد که حماقت نماز‌گزاران را به او ثابت می ‌کند. پس از نماز ، بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی ‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌ نماید و بلافاصله مشاهده ‌کرد که همه تلاش می ‌کنند نوک‌ زبان‌ِ شان را به نوک بینی‌ شان برسانند تا ببینند بهشتی‌ اند یا جهنمی؟ عمروعاص می خواست حماقت جمعیت را به معاویه نشان دهد ، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌ کند و سعی می‌ کند کسی متوجه تلاش او برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود. از منبر پایین آمد در گوش معاویه گفت این جماعت نادان و ساده لوح خلیفه احمقی چون تو می‌ خواهند ، علی برای این جماعت حیف است
📖 پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرت ها همراه جمعی از اصحاب خود در سرزمین خالی و بی آب و علفی فرود آمدند و به یاران خود فرمود: هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم. اصحاب گفتند یا رسول الله اینجا هیچگونه هیزمی وجود ندارد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود بروید هر کس هر مقدار می تواند هیزم جمع کند و بیاورد. یاران رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت هیزم جمع کردند و با خود آوردند همه را در مقابل پیغمبر صلی الله علیه وآله روی هم ریختند ، مقدار زیادی هیزم جمع شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند گناهان کوچک هم مانند این هیزم های کوچک است اول به چشم نمی آید ، ولی وقتی که روی هم جمع میگردند ، انبوه عظیمی را تشکیل می دهند. آنگاه فرمود از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان کوچک چندان مهم به نظر نمی آیند، هر چیز طالب و جستجو کننده ای دارد. جستجو کنندگان! آن چه را در دوران زندگی انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقی مانده است، همه را می نویسد و روزی می بینید که همان گناهان کوچک ، انبوه بزرگی را تشکیل داده است. بحارالانوار ، جلد ۷۳، ص ۳۴۶
📋 به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهـران خیلی گران شـده است. فرمان داد تا ارزان کنند. بعد ازمدتی شخصا ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و مـاست خواست. مـاست فروش کـه او را نشناخته بود پرسیـد: چطور ماستی می‌ خواهی ؟ ماست خوب یا مـاست ؟ وی شـگفت زده از این دو گونه ماست پرسید ماست فروش در جواب گفت: ماست خوب همان است که از شیـر میگیرند و بـدون آب هست و با بهـای دلخـواه میفروشیم. اما ماست مختارالسلطنه همین تغـار دوغ است که درجلو دکان می‌بینی کـه یک سوم آن ماست و دو سـوم دیگـر آن است و آن را بـه بهـایی که مختـارالسلطنه گـفته است می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟! مختـارالسلطنه دستـور داد فـروشنده راجلو دکان خودش وارونه از درخت آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندنـد. بعد تغـار دوغ را از بالا در لنگه‌ های تنبـانش بریزند و آن‌ قدر آویزان نگهش دارنـد تا همه آب‌ هایی که‌به ماست‌ها افزوده از تنبان بیرون بچکد! زمانی که به دیگر فروشنده‌ ها رسیـد و از این موضوع مطلع شدند، همگی ماست‌ هایشان را کیسه کردند وقتى می گـویند فـلانى مـاستش رو كيسه كرده يعنى اين
📋 السلام عليكِ يابنتَ رسول‌الله السلام عليكِ يا بنتَ فاطمةَ وخديجةَ السلام عليكِ يا أميـرالمؤمنين السـلام عليكِ يابنت الحسن والحسينِ السلام عليكِ يابنتَ وليِّ اللهِ السلام عليكِ يا أخـتَ ولـيِّ اللهِ السـلام عليكِ يـا عَمَّةَ وليِّ اللهِ السلام عليكِ يا بنتَ مـوسي بن جعفرٍ و رحمةُ اللهِ و بركاته. اولين فضيلت فاطمه معصومه سلام الله علیها اين است كه دختر ، خواهر و عمه وليّ خدا میباشد ؛ چنان كه در زيارت نامـه آن حضـرت تصريح شده است. در زيارت نامه فاطمه معصومه عليها السلام، حضرت به عنوان دختر رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم و فاطمه عليها السلام ، دختر خديجه عليها السلام معرفی شده ايـن تعبيرات تنها شـرافت خـانوادگی آن حضرت را بيان نمیكند بلكه بيانگر این است كه از نظر مقاماتِ معنوی و ملكوتی‌حضرت معصومه علیهاالسلام روح و جسم پيامبر صلی‌الله عليه و آله و سلم ، حضرت زهرا عليه السلام، حضرت خديجه عليها السلام و امـامان معصوم عليهم السلام است حضرت معصومه عليها السلام فاطمه دوم، محمدی اشتهاردی، محمّد، چاپ اول ، قم ، نشر علامه ، صفحه ۱۲۷
📋 مرحوم آیةاللّه میرزا رضی تبریزی از مجتهـدین بزرگ بـرای خواندن فاتحه بر سر قبر زکریا بن آدم که در شیخان قم است رفت، در حین قرائت فاتحه فکر کرد که آیا زکریا بن‌‌آدم با آن قدر و رفعت و روایات که درباره‌اش وارد شده بالاتر است! یا حضرت معصومه سلام الله علیها؟ ناگهان یک نفـر کـه کلاه نمـدی به سر داشته پیش می‌آید و به وی میگوید: بالا را بخـوان ، ایشـان ابتـدا اعتنایی نمی کند امّا پـس از رفتن مـرد می‌ کند می بیند نوشته شده: السلام عـلی ارواح مـحمـد و آل مـحمـد فـی‌ الارواح ، السلام علی اجساد محمـد و آل محمـد فـی الاجسـاد. یعنی سـلام بـر ارواح محمد و آل محمّـد در میان ارواح و سـلام بر اجساد محمّـد و آل محمّد در میان اجساد متوجه میشود که‌آن شخص به ظاهر معمولی، فکر او را خـوانده و از آنچه در ذهنش گذشته با خبر شده و بدین وسیلـه تـردیـد او را پاسـخ گفته کـه: حساب کـه از آل محمّـد صـل الله علیه و آلـه ی و سلم است با سایرین جداست و هیچ کس قابل مقایسه با این خـاندان نیست و دلدادگی بـه حضـرتش همان پذیـرش ولایت معصومین ومقبول درگاه الهی است. منبع: بانوی کرامت ، صفحه ۶۶
📋 در روز یکشنبه ماه ذی القعده نمازى با فضیلت بسیار از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده که خلاصه اش آن است که هر که آن را بجا آورد توبه‏ اش مقبول ، گناهش آمرزیده شود ، طلبکاران او در روز قیامت از او راضى شوند ، با ایمان بمیرد ، دینش گرفته نشود ، قبرش گشاده و نورانى گردد ، والدینش از او راضى گردند ، مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد توسعه رزق پیدا کند ، ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند ، به آسانى جان او بیرون شود و کیفیت آن چنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد "۲ نماز دو رکعتی" در هر رکعت حمد یک مرتبه ، و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه ، و معوذتین "سوره ی فلق و ناس" یک مرتبه ، و بعد از اتمام چهار رکعت هفتاد مرتبه استغفار کند "بگوید استغفروا الله" و بعد یک مرتبه بگوید: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ و بعد از آن بگوید یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ. مفاتیح الجنان ، اعمال ماه ذی القعده
📋 معاویه نامه ای به امیرالمومنین علیه السَّلام نوشت که: من دارای فضائلی هستم؛ پدرم در جاهلیّت بزرگ و آقا بود و در اسلام به پادشاهی رسیدم؛ خویشاوندِ پیامبر صلوات الله علیه و آله ، دایی مومنین و نویسنده ی وحیِ الهی هستم! امیرالمومنین علیه السَّلام بعد از خواندنِ نامه فرمودند: آیا پسرِ هندِ جگرخوار به این فضایل بر من برتری می جوید! بعد به جوانی که نزدیکشان بود فرمودند بنویس: محمّد پیامبرِ خدا صلَّی الله علیه و آله برادرِ مهربانِ من است و حمزه، سَروَر شهیدان، عمویِ من؛ جعفر، آنکه روز و شب با ملائکه در پرواز است، پسرِ مادرِ من است؛ دخترِ پیامبر سلام الله علیها باعثِ سکونِ دل و همسرِ من است، خون و گوشتِ او با خون و گوشتِ من درآمیخته است؛ دو نوه ی پیامبر علیهِمَا السَّلام پسرانِ من و فاطمه اند. کدامینِ شما چنین بهره ای دارید؟ از رویِ درک و علم ، قبل از همه ی شما اسلام اختیار کردم. پیامبرِ خدا در روزِ غدیرِخُم ، به امرِ خدا ولایتم را بر شما واجب نمود؛ پس وای بر آنکه در روزِ بازپسین به ملاقاتِ خدا رسد در حالی که به من ظلم نموده باشد. در حالی که طفل بودم با پیامبر نماز خواندم و موقعی که در شکم مادر می زیستم، اقرارِ به پیامبر نمودم. چون معاویّه جوابیّه ی حضرت را خواند ، دستور داد که از دسترسِ مردمِ شام دور نگه اش دارند مبادا به سوی حضرت علیه السَّلام متمایل گردند. منبع: تاریخ دمشق؛ جلد ۱ ؛
📋 هارون الرشید فرمان داد که شخصی را برای قضاوت در بغداد انتخاب کنند. اطرافیان او همه با هم گفتند عادل‌ تر از بهلول سراغ نداریم او را انتخاب نمایید. هارون دستور داد بهلول را نزد او بیاورند. بعد از دیدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شدن در بغداد را داد. بهلول گفت من شایسته این مقام نیستم و صلاحیت انجام چنین کاری را ندارم. هارون الرشید گفت تمام بزرگان بغداد تو را انتخاب کرده‌ اند چگونه است که تو قبول نمی کنی! بهلول جواب داد من از اوضاع و احوال خودم بیشتر اطلاع دارم و این سخن یا راست است یا دروغ. اگر راست است که من به این دلیل که گفتم شایسته مقام نیستم و اگر هم دروغ باشد که شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد! هارون اصرار کرد و بهلول درخواست کرد یک روز به او مهلت دهند تا فکر کند. فردای آن روز بهلول بر چوبی نشست و در خیابان ها فریاد میزد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیر سمش گرفتار نشده‌ اید. مردم گفتند بهلول دیوانه شده است. خبر دیوانگی بهلول به خلیفه رسید. هارون الرشید گفت او دیوانه نشده است او بخاطر حفظ دینش از دست ما فرار کرده تا در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد
📖 آقا امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلی علیه و آله نقل کردند که: هر كه از بيمارى ، پرستاری كند و در كارش كوشش كند چه موفق شود و چه نشود؛ از گناهانش بيرون آيد، مانند روزى كه از مادرش متولد شده است. مردى از انصار عرض كرد يا رسول الله پدر و مادرم قربانت اگر بيمار از خاندانش‏ باشد اجر بيشترى ندارد كه در كار او تلاش كند؟ فرمود: بله. وسائل الشيعة، جلد‏۲، صفحه: ۴۲۷. قطعا مهمترين خاندانِ انسان والدين او هستند. فقیه بزرگ، شیخ انصاری ، مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت. پس از مرگ مادر به شدت مى گریست، فرمودند گریه ام براى این است كه از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم. شیخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنكه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود.
حتی اگه فرشته هم باشی، بازم یکی پیدا می‌شه که از صدای زدنت خوشش نمیاد! پس بی خیال حرف مـردم، کاری که رضای خــدا در آن است و دوست داری انجام بده و شاد باش!