#شمیم_تورّق
#مکیال_المکارم ۶۷
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#شمیم_تورّق
#مکیال_المکارم ۶۸
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#شمیم_تورّق
#مکیال_المکارم ۶۹
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#شمیم_تورّق
#مکیال_المکارم ۷۰
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج)
🔵 جزء بیست و نهم
🌕 اگر امام زمانتان غایب شود ...
#آیات_مهدوی
#رمضان_مهدوی
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
سلام حضرت بهار ، مهدی جان💚
چه دلنشین است در هوای شما دم زدن ...
به شما سلام کردن ...
با شما رازدل گفتن ...
چه شیرین است در پناه شما بودن ...
با یاد شما زندگی کردن ...
در آفتاب مهر شما بالیدن ...
شکر خدا که شما را دارم ...
#السلامعلیکیاأباصالحالمهدی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
صبحهای یکشنبه تو اتاق خوابگاهم در فرانسه، مراسم پرفیض دعای عهد بود و همهمون جمع میشدیم؛ «خدا و من»
مگه بیشتر از اینم نیازه کسی باشه؟!!
📚کتابخاطراتسفیر
🌱@darolmahdi313
🌸 کاروان دختران حاج قاسم
اردوی کرمان ( زیارت مزار شهید سلیمانی )
💠ویژه دختران و مادران
⏰ ثبت نام از 27 فروردین الی 5 اردیبهشت
ساعت 4 الی 6.30 بعد از ظهر در گلستان شهدای اصفهان
اطلاع رسانی گردد
🔰لینک کانال :
╭━━⊰🌙⊱━━╮
🆔 @es_tajrobeyaramesh
╰━━⊰🌙⊱━━╯
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
#نسل_سوخته قسمت چهل و یکم: اگر رضای توست ... همه جا خوردند. دایی برگشت به شوخی گفت: - مادر من، خ
#نسل_سوخته
قسمت چهل و دوم: خدانگهدار مادر
نیمههای مرداد نزدیک بود و هر چی جلوتر میرفتیم، استیصال جمع بیشتر میشد.
هر کی سعی میکرد یه طوری وقتش رو خالی یا تنظیم کنه، شرایطش یه
طوری تغییر میکرد و گره توی کارش میافتاد.
استیصال به حدی شده بود که بدون حرف زدن مجدد من، مادرم، خودش به
پیشنهادم فکر کرد.
رفت حرم ... و وقتی برگشت موضوع رو با پدرم و بقیه مطرح کرد.
همه مخالفت کردند:
- یه بچه پسر که امسال میره کلاس اول دبیرستان ... تنها ... توی یه شهر دیگه ...
دور از پدر و مادرش و سرپرست، تازه مراقب یه بیمار رو به موت با اون وضعیت
باشه؟
از چشمهای مادرم مشخص بود تمام اون حرفها رو قبول داره اما بین زمین و آسمون، دلش به جواب استخاره خوش بود.
و پدرم، نمی دونم این بار، دشمنیِ همیشگیش بود و میخواست از شرم خلاص شه
... یا ...
محکم ایستاد:
- مهران بچه نیست. دویست نفر آدم رو هم بسپاری بهش، مدیریتشون میکنه. خیالتون از اینهاش راحت باشه ...
و در نهایت، در بین شک و مخالفتها، خودش باهام برگشت.
فقط من و پدرم ...
برگشتم و ساکم رو جمع کردیم و هر چیز دیگهای که فکر میکردم توی این مدت،
ممکنه به دردم بخوره.
پروندهام رو هم به هزار مکافات از مدرسه گرفتیم.
دایی محسن هم توی اون فاصله، با مدیر دبیرستانی که پسرهای خاله معصومه اونجا بودند، حرف
زده بود.
اول کار، مدیر حاضر به ثبت نام من نبود.
با وجود اینکه معدل کارنامهام ۱۹/۵ شده بود!
یه بچه بی سرپرست ..
ده دقیقهای که با هم حرف زدیم، با لبخند از جاش بلند شد و موقع خداحافظی باهام
دست داد ...
- پسرم، فقط مراقب باش از درس عقب نیوفتی.
شهریور از راه رسید.
دو روز به تولد ۱۵ سالگی من، پسر دایی محسن، دو هفتهای زودتر به دنیا اومد
و مادربزرگ، آخرین نوهاش رو دید.
مادرم با اشک رفت.
اشکهاش دلم رو میلرزوند اما ایمان داشتم کاری که میکنم درسته و رضا و تایید خدا روشه.
و همین، برای من کافی بود .
_____
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#نسل_سوخته
قسمت چهل و چهارم: بیدار باش
وقتهامون رو با هم هماهنگ کرده بودیم.
صبحها که من مدرسه بودم، اگر خاله
شیفت بود، خانم همسایهمون مراقب مادربزرگ میشد.
خدا خیرش بده!
واقعا خانم دلسوز و مهربانی بود.
حتی گاهی بعد از ظهرها بهمون
سر میزد.
یکی دو ساعت می موند تا من به درسم برسم یا کمی استراحت
کنم ...
اما بیشتر مواقع، من بودم و بی بی.
دستهاش حس نداشت و روز به روز ضعفش
بیشتر میشد.
یه مدت که گذشت، جز سوپ هم نمیتونست چیز دیگهای بخوره ...
میز چوبی کوچیک قدیمی رو گذاشتم کنار تختش.
مینشستم روی زمین، پشت میز
نصف حواسم به درس بود، نصفش به مادربزرگ ...
تا تکان میخورد زیر چشمی
نگاه میکردم چیزی لازم داره یا نه.
شبها هم حال و روزم همین بود.
اونقدر خوابم سبک شده بود که با تغییر حالت
نفس کشیدنش توی خواب، از جا بلند میشدم و چکش میکردم.
نمیدونم چند بار از خواب میپریدم!
بعد از ماه اول، شمارشش از دستم در رفته
بود.
ده بار ... بیست بار ...
فقط زمانی خوابم عمیق میشد که صدای دونههای درشت تسبیح بی بی می اومد.
مطمئن بودم توی اون حالت، حالش خوبه و درد نداره.
خوابم عمیقتر میشد اما در حدی که با قطع شدن صدای دونهها، سیخ از جا
میپریدم و مینشستم.
همه میخندیدند. مخصوصا آقا جلال:
- خوبه! دیگه کم کم داری واسه سربازی آماده میشی. اون طوری که تو از خواب
میپری، سربازها توی سربازخونه با صدای بیدار باش، از جا نمیپرن ...
و بی بی هر بار، بعد از این شوخیها، مظلومانه بهم نگاه میکرد.
سعی میکرد
آرومتر از قبل باشه که من اذیت نشم.
من گوشهام رو بیشتر تیز میکردم که مراقبش باشم.
بعد از یک ماه و نیم حضورم در مشهد، کارم به جایی رسیده بود که از شدت خستگی، ایستاده هم خوابم میبرد.
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
ماه من!
تا نبینمت، عید نمیشود ...
به رسم هميشه،
عيد ما آن روز است كه تو رویت بشوى؛
ماه من، ماه همه، ای ماه ترين ماه …
#امام_عصر علیه السلام
تعجیل در ظهور #امام_زمان صلوات
#اللهمعجللولیکالفرجــ
🌙@darolmahdi313
خدایا راهنمایم باش
تا حق کسۍ را ضایع نکنم
کہ بۍاحترامۍ بہ یک انسان،
همانا کفر خداۍبزرگ است.
#شھیدچمران🌱
ساعات آخر است...
دلم شور مۍزند...
آقا چه شد حوالهۍ کربوبلاۍ من؟!
دلتنگت میشویم
شاید دیگر تو را درک نکردیم
خداحافظ اۍ ماه میهمانۍخدا ....
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ الْأَعْظَمَ
خدایا این دم دمای آخر لطفا:
به خوبی ات بدِ مرا بیا بدل کن.
شکستهام،بریده ام،مرا بغل کن.
#گزارش_تصویری
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
تا که همسفرهی تو لحظهی افطار شوم🤍
🌱برگزاری مراسم افطاری
ویژه ریحانهها و نوجوانان
و خادمین دارالمهدی حبیبآباد
روز سهشنبه ۲۹ فروردین
مصادف با ۲۷ ماه مبارک رمضان✨🌙
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
16.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_تصویری
#نشر_خوبی_ها
--------------------------------
به قربان افطار و خرما و نجوای تو
سحرهای پر گریه و سوزش و آه تو
کجا مینشینی اذانها ، فدایت شوم
به قربان آن سفرهی سرد و تنهای تو
🌱برگزاری مراسم افطاری
ویژه ریحانهها و نوجوانان
و خادمین دارالمهدی حبیبآباد
روز سهشنبه ۲۹ فروردین
مصادف با ۲۷ ماه مبارک رمضان✨🌙
_____
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
رسیده عید صیام و نیامدی آقا
جهان نموده قیام و نیامدی آقا
دمی بیا و نظر کن، که دشمنت امروز
شکسته تیغ و نیام و نیامدی آقا
چگونه از تو بگویم که این نفس گویی
شرر گرفت ز خیام و نیامدی آقا
🌺مرکز فرهنگی دارالمهدی (علیه السلام)🌺
حبیب آباد
@darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
※ قدرت شب عید فطر،
به اندازهی جمع تمام شبهای ماه رمضانه!
※ چجوری بیشترین بهره رو میشه ازش برد؟
ویژه #عید_فطر
روز عید فطر،
روزِ مورد توجّه پروردگار
و روز نزول مغفرت و رحمت الهی
بر مؤمنان است.
این روز را هم باید مثل ایام
ماه مبارک رمضان، قدردانی کرد🌱
+حضرتآقا♥️
#عیدڪممبروڪ
💐@darolmahdi313
فطر؛
جشنتولدفطرتهاست!
وتو،آخرینتجلیِفاطمه
عینیتفطرتوعصارهیعبودیتدر
عالَمی!
متولدینماهعبادترا
مأمنومأوایینیستجزآغوشت؛
یابنالزهرا...
یَافَاطِرُبِحَقِّفَاطِمَةَ...♥️
#اللهمعجللولیڪالفرج✨
🌱@darolmahdi313