─┅༅ـــ✾❀﷽❀✾ـــ༅┅─
🌈 #قسمت_هفدهم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃
هر سال این موقع مشغول تدارک اردوی راهیاننوربودم.
ولی امسال مامان اردوی راهیان نور رو برام ممنوع کرده بود.دوست داشتم برم مناطق عملیاتی.
باهر ترفندی بود راضیش کردم و لحظه ی آخر آماده ی سفرشدم...
هفت تا اتوبوس دخترها بودن و شش تا اتوبوس پسرها.
چون دیر هماهنگ شدم برای رفتن، مسئولیتی نداشتم،ولی هرکاری از دستم برمیومد انجام میدادم.
خانم رسولی و حانیه و ریحانه و چند تا دختر دیگه از مسئولین بسیج،مسئول اتوبوس های دخترها بودن.
مسئول کل اردو امین بود.
تعجب کردم....
آخه فکرمیکردم خیلی وقت نیست که عضو بسیج هست...
ولی ظاهرا فقط من نمیدونستم که رییس بسیج دانشگاهه.
چون مسئولیتی نداشتم آزادتر بودم و بیشتر میتونستم از معنویت اردو استفاده کنم.
جز مواقع پذیرایی و پیاده و سوار شدن که کمک میکردم بقیه مواقع تو حال خودم بودم.
توی جلسات مسئولین اتوبوس ها هم مجبور نبودم شرکت کنم.
اما روز سوم اردو حانیه به شدت مریض شد،تب و لرز داشت.
چون کس دیگه ای نبود من جای حانیه مسئول اتوبوس شماره یک خواهران شدم.
اتوبوس شماره یک یعنی زودتر از همه حرکت، زودتر از همه توقف،هماهنگ کردن واحد خواهران و برادران و کلا کارش بیشتر بود.
ولی وقتی قبول کردم حواسم نبود مجبورم بیشتر با امین ارتباط داشته باشم.
چون حانیه و امین محرم بودن هماهنگی های خواهران و برادران رو انجام میدادن.
سوژه ی دخترها شده بودم...
منکه حتی وقتی خواسته ای از واحد برادران داشتم به یکی دیگه میگفتم انجام بده،حالا باید تقاضاهای دیگران رو هم انتقال میدادم.
هر بار میگفتم هرکاری هست یه جا بگین تا یه دفعه همه رو هماهنگ کنم، میخندیدن و برای اذیت کردن من هربار یه کاری رو میگفتن که به امین بگم...
یعنی طوری بود که نیم ساعت یکبار باید با امین تماس میگرفتم.
امین هم کارش زیاد بود و از این همه تماس کلافه میشد.یه بار باصدای نسبتا بلندی گفت:
_خانم روشن،همه ی کارهاتونو یه جا بگید که هی تماس نگیرید.
من تا اومدم چیزی بگم دخترها زدن زیر خنده...
فکر کنم از حال من و خنده ی دخترها فهمید نقشه ی اوناست،چون آروم شد و دیگه چیزی نگفت.
توی اون سفر بیشتر شناختمش...
آدم آروم،منطقی،سربه زیر،مؤدب و باوقاری بود.معنویت خاصی داشت.
یه بار که ازکنارش رد شدم داشت برای خودش نوحه میخوند و گریه میکرد...
و از حضرت زینب(س) توفیق سربازی شونو میخواست.
چفیه رو کشیده بود روی سرش که کسی نشناستش ولی من شناختمش. من تعجب نکردم،همچین آدمی بود.
از اینکه کسی رو پیدا کردم که میتونم سؤالایی رو که مدتها ذهنمو درگیر کرده ازش بپرسم خوشحال شدم.
از محمد پرسیده بودم.به چندتاشم جواب داد ولی بعد گفت جواب بیشتر سؤالاتت رو باید خودت بهش برسی،
حتی اگه من توضیح هم بدم قانعت نمیکنه.
البته امین خیلی محجوب بود.
میدونستم ممکنه جواب سؤالامو نده،ولی پیداکردن جواب سؤالام اونقدر برام مهم بود که امتحان کنم و ازش بپرسم.
یه بار بعد جلسه گفت...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
⚠️#کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
تو تمام آرزویِ دلِ دردمند مایی
تو نهایتِ امیدی همه جانِ ما فدایت..♥️
-ایهالعزیز-
|•🌻•| @darolmahdi313
🕊«#شهیدانه»
یك مبارز وقتی نور خدا در او
ساکن میشود؛شھید میشود🦋
|•🌻•| @darolmahdi313
Mehdi Rasouli - Bi Mardom.mp3
4.2M
▪️رهبرمعظم انقلاب خطاب به حاج مهدی رسولی:
این مرثیهی شما (اشاره به مداحی #بی_مردم) کار یک منبر نه، بلکه کار چند منبر رو با هم کرد.
السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها
|•🥀•| @darolmahdi313
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
☀️﷽ #نکات_معرفتی ۳ دیدید در بیمارستان دکتر میگوید همراهان بیمار چه کسانی هستند میتوانند به عیادت
☀️﷽ #نکات_معرفتی ۴
امام علیه السلام در حدیثی فرمودند تعجب میکنم از انسانی که دائما برای دنیا کار میکند در حالی که هروز از او دورتر میشود اما برای آخرتی که هر روز به آن نزدیک تر میشود کاری نمیکند !!
حواسمان هست ؟؟
هر روزی که صبح میکنیم داریم به ظهور نزدیک تر میشویم !!
🔸أللَّھُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ ألْفَرَج 🔸
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
|•🌻•| @darolmahdi313
میگفت میری مشهد
به امام رضا میگی چِت شده
بعدم امام رضا بهت میگه:
درستش میکنم حالا بفرما چایی
همینقدر قشنگ🥲💚
|•🌻•| @darolmahdi313
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مِیثاقَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ💚✋🏻
#امامزمانم
#یلدایعنی:
#یگانه دلبر هستی؛
#لابلای ازدحام بی فکری وبی خبری ما؛
#دل به خدا سپرده وچشم به راه دوخته تا ما؛
#الفبایعاشقی را حفظ شویم
و به راه بیاییم...
#یلداۍمھدوۍ💚
|•🌻•| @darolmahdi313
کلاسهای محفل ریحانه ها و مشاوره تربیت کودک امروز پنجشنبه ۳۰آذر ، ساعت ۱۵:۳۰برگزار میگردد.
منتظرتونیم😊
🌺مرکز فرهنگی دارالمهدی (عج)حبیب آباد🌺
🌻|چگونه شهید شویم؟ (قسمت اول)
رفیق وصالی من! اصلا میدونی به کی شهید میگن؟
شهید کسیه که از خواستهی خودش میگذره!
بخاطر هدفای بالاتر،بخاطر وطنش،بخاطر اعتقاداتش...
میدونی؟
ارزش شهید پیش خدا خیلی بالاست تا حدی که شهید نظر میکنه به وجه الهی!میدونی یعنی چی؟
یعنی چهره ی اصلی خدا رو که هیچ کس نمیتونه ببینه رو میبینه! میدونی این مقام چقدر بالاست!؟
"احیاءٌ عِند ربِّهم یُرزقون" هستن...یعنی شهید نمرده! بلکه همیشه زنده ست...
چه مقامی بالاتر از این که زنده باشی و نزد پروردگارت روزی بخوری؟
دیدی چقدر شهید مقامش بالاست؟
#مشقعشق ♥️
#وصالنویس✍🏻
@shahid_dehghan
|•🌻•| @darolmahdi313
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ان شا الله یلدای شیرین و مبارکی داشته باشید و بین شادیهاتون بیاد قلب تپنده ی عالم هستی هم باشید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐
_
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313