دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت ۵) حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و ف
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید.
واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست
قسمت ششم
💠خیلی ناراحت بودم،ای کاش کسی بود که میتوانستم گناهانم را گردن او بیاندازم و اعمال خوبش را بگیرم.
اما هرچی میگذشت بدتر میشد..
🔆جوان پشت میز ادامه داد: وقتی اعمال شما بوی ریا بدهد پیش خدا هیچ ارزشی ندارد. اعمال خالصت را نشان بده تا کارت سریع حل شود.
✅ همانطور که با ناراحتی کتاب اعمال را ورق می زدم ناگهان دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده:
🔅نجات یک انسان🔅
🔷خوب به یاد داشتم که ماجرا چیست.
به خودم افتخار کردم وگفتم: خدا راشکر این کار را واقعاً خالصانه برای خدا انجام دادم.
🔮 ماجرا از این قرار بود که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای شنا کردن اطراف سد زاینده رود رفته بودیم.
رودخانه پر از آب بود.
🛡ناگهان صدای جیغ و داد یک زن و مرد همه را میخکوب کرد.
یک پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا میزد.
🔵 من شنا و غریق نجات بلد بودم.
آماده شدم که به داخل آب بروم اما رفقایم مانع شدن آنها گفتند اینجا نزدیک سد است و خطرناک...
🔸 اما یک لحظه با خودم گفتم: فقط برای خدا و پریدم توی آب.
خدا را شکر که توانستم این بچه را نجات بدهم .او را به ساحل آوردم و با کمک رفقا بیرون آمدیم.
♦️پدر و مادرش از من تشکر کردند و شماره تماس و آدرس من را گرفتند.
💠 این عمل خالصانه خیلی خوب در پیشگاه خدا ثبت شده بود.خوشحال بودم که لااقل یه کار خوب با نیت الهی پیدا کردم.
⛔️اما یکباره مشاهده کردم که این عمل خالصانه هم در حال پاک شده است!!
❗️ با ناراحتی گفتم:مگر نگفتی فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشد حفظ میشود؟؟ من این کار را فقط برای خدا انجام دادم،پس چرا دارد پاک میشود؟؟
☘جوان لبخندی زد و گفت: درست میگویی اما شما در مسیر برگشت به سمت خانه با خودت چه گفتی؟
⚡️یکباره فیلم آن لحظات را دیدم.. نیت درونی من مشغول صحبت بود! من با خودم می گفتم: خیلی کار مهمی کردم.. اگر جای پدر و مادر این بچه بودم به همه خبر می دادم که یک جوان به خاطر فرزند ما خودش را به خطر انداخت.
💥اگر من جای مسئولین استان بودم یک هدیه حسابی تهیه میکردم و مراسم ویژه می گرفتم اصلا باید خبرنگاری ها و روزنامه ها با من مصاحبه کنند..
❄️خلاصه فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد، روزنامهها با من مصاحبه کردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند.
✨جوان پشت میز گفت: اول برای رضای خدا کار کردی اما بعد خرابش کردی! آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی درسته؟
🍂گفتم راست می گویی.. همه اینها درست است.
بعد با حسرت عظیمی گفتم: چه کار کنم دستم خیلی خالیه.
☘جوان پشت میز گفت:خیلی ها کارهایشان را برای خدا انجام میدهند اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضی ها کارهای خالصانه را در همان دنیا نابود میکنند!
🌾حسابی به مشکل خورده بودم.. اعمال خوبم به خاطر شوخی ها و صحبت های پشت سر مردم و غیبتها نابود میشد و اعمال زشت من باقی می ماند.
🍃البته وقتایی که یک کار خالصانه انجام داده بودم همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت میشد،چرا که در قرآن آمده بود: ان الحسنات یذهبن السیئات..کارهای نیک گناهان را پاک میکند.
🌿زیارت های اهل بیت در نامه عمل من بسیار تاثیر مثبت داشت.البته زیارت های با معرفتی که با گناه آلوده نشده بود.
🌕اما خیلی سخت بود!
هر روزِ ما دقیق بررسی و حسابرسی میشد کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت.
🍀به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم اواسط دهه هشتاد!
🥀 یکدفعه جوان پشت میز گفت: به دستور آقا اباعبدالله الحسین ۵ سال از اعمال شما را بخشیدیم و این ۵ سال بدون حساب طی می شود.
💥با تعجب پرسیدم یعنی چی؟
گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی می ماند.
❄️نمیدانید چقدر خوشحال شدم.۵ سال بدون حساب و کتاب!!
گفتم: علت این دستور آقا برای چه بود؟
🍀 همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند..
ادامه دارد..
📌کپی مطالب با ذکر صلوات به نیت تعجیل در فرج آزاد میباشد
📣📣📣 باتشکر از عزیزانی که در مسابقه ی تفسیر ماهانه (شماره ی یک: خرداد ماه ) شرکت کردند، به اطلاع می رساند ، فرصت ثبت نام جهت مسابقه ی تفسیر (شماره ی 2: تیر ماه)فقط تا 25 تیر ماه می باشد
✅ جهت ثبت نام اطلاعات کامل خود را به آیدی زیر بفرستید
@yas7986
اطلاعات بیشتر در کانال مسابقه به آدرس زیر👇👇
https://eitaa.com/joinchat/205258806C4bdce2808a
با سلام.
سامانه ازمون کلیب اول کودک و نوجوان اماده شده .
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
📝 آزمون طرح کودک با قرآن تا غدیر دارالقرآن اصفهان :
digiform.ir/darolgoran1
#سوال
🤔آیا به گفته برخی گفتن قبول داشتن زبانی خدا و دلت پاک باشه کافیه؟
⚠️قرآن پاسخ می دهد👇👇👇
🔹قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
🔸بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
🔴پیام ها
🌱هر ادّعايى با عمل ثابت مىشود. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي»
🌱لازمهى ايمان به خدا، پيروى از اولياى خداست. «فَاتَّبِعُونِي»
🌱هر كس در عمل سست است، در حقيقت پايهى محبّت او سست است.
«تُحِبُّونَ ... فَاتَّبِعُونِي»
🌼فاتبعونی یعنی نماز بخوانید و دروغ نگویید و غیبت نکنید و تمام فرمایشات خداوند از جمله اطاعت رسول و جانشینانش زیرا بعد از عبارت آمنو ، عبارت عملوالصالحات آمده است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روزتان را قرانی کنید
دوستان خود را دعوت نمایید
دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تا
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۷)
حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید.
واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست
💥بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم.
دریکی از این سفرها پیرمرد کرولالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت:
میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟
🔰خیلی دوست داشتم تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم.
♦️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا گم نشود.تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد.
🍃حضور قلب من کم رنگ شده بود، هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمیگشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم.
✔️روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمی شود قیمت راچند برابر گفت. جلو رفتم و گفتم:چه میگویی آقا؟ این آقا زائر مولاست،این لباس قیمتش خیلی کمتر است...
🍀 خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم.
♦️ با خودم گفتم:عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد...
🔆یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد.
🌷جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند.
باید در آن شرایط قرار میگرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم.
🍃 صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.
💥در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و.. داشتیم.
❎ در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت.
ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمان را اذیت می کردیم. البته تاوان تمام این اذیت ها را در آن جا دادم.
♻️یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتواند الان به ته قبرستان و برگردد؟
💠 گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان می روم. او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم.
🔷 صدای خس خسِ پای من بر روی برف از دور شنیده میشد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم...
🔸 یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد.
🔮فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند!
می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند.
🛡 برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم.
📘 تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود.
تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید.
من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم.
پیرمرد رد پایم را در داخل برف گرفت و دنبال من آمد.
🌾وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود .ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت .
🍀حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم!
🌒نمی دانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم.
⚡️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن میگرفت.طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد.
وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گونه آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت.
💫 همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت.
💥سپس به آن جوان گفت:
من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند.
من هم گفتم به خدا من نمی دانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند.
💮جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شد فهمیدی که دارد قرآن میخواند چرا برنگشتی؟
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...
♻️ خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال از عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...!
ادامه دارد..
دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📣📣📣 با سلام محضر همراهان قرانی و عرض خداقوت . اطلاعیه ی دارالقرآن الکریم اصفهان👇👇👇 به
📣📣📣 مسابقات طرح با قران تا غدیر (دارالقرآن الکریم اصفهان) 👇👇👇
🌹این طرح در مراکز دارالقرآن های استان در حال اجرا می باشد.
🌹قبل از شرکت و پاسخگویی هر کدام حتما باید در آن طرح ثبت نام کرده باشید👇👇👇
#پست_ویژه
🔆#سرگذشتها_سرنوشت_میشوند🔆
〽️یکی تعریف میکرد که چند مدت پیش، حالم خیلی بد بود و به افسردگی شدیدی مبتلا شده بودم.
⚜️همه میگفتن برو پیش روانشناس و خودت رو درمان کن.
ولی هرجا رفتم، وضع بدتر شد و روزبهروز افسردهتر و ناامیدتر میشدم.
به توصیه یکی از آشنایان، به دیدن یکی از علما رفتم. بعد از مدتی انتظار، مسئول دفتر ایشان، توصیه مکتوب حاجآقا را به دستم دادند. نامه را باز کردم، نوشته بودند:
💮 *فقط (ترکیه)! * 💮
باورم نمیشد ترکیه رو برام تجویز کرده باشه؛ ولی با ناامیدی و یأس زیاد، بار و بندیل سفر رو بستم و راهی استانبول و آنتالیا شدم.
جاتون خالی خیلی خوش گذشت. اصلاً از این رو به اون رو شدم. افسردگی که رفت، تازه انگار ده سال جوونتر و شادابتر شده بودم.
⭕️بعد چند روز، انگار اصلاً خودم نبودم. چقدر اونجا توی دلم برای این عالم بزرگوار دعا و ثنا فرستادم.
♻️بعد از برگشت از سفر، تصمیم گرفتم برای قدردانی و دیدار بروم خدمت این عالم بزرگوار، بعد از سلام و احوالپرسی،
😍گفت ماشاءالله خیلی روحیهات عوض شده، میبینم که خیلی سرحال شدی. گفتم: بله، از لطف شما و نسخه خوب شماست.
🔮عالم بزرگ رو به حاضرین در اتاق کردند و گفتند:
درسته، احسنت! 💎«تزکیه» 💎 در دین ما خیلی سفارش شده، مصداق روشنش همین جوان هستش که با «تزکیهٔ» نفس و خویشتنداری، از پوچی و افسردگی نجات پیدا کرده.
💡با شنیدن اسم «تزکیه»، اول جا خوردم، ولی بعدش خودم رو جمعوجور کردم تا کسی متوجه نشه که چه گافی دادم. خداروشکر کمبود یه نقطه، اثر خوبی توی زندگی من داشته و واقعاً حالم رو دگرگون کرده.😂
دستش درد نکنه. 😄
🔹گاهی فقط یک نقطه، مسیر زندگی آدمی را تغییر میدهد؛ مراقب نقطهها باشیم👌🌹
# اخلاقی
# طنز
🎁همواره شاد و آرام باشید🎁