eitaa logo
دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
374 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
235 فایل
آدرس:کهریزسنگ، خیابان ولی عصر، خیابان ششم ،جنب مسجدالحجت شادی ارواح طیبه جمیع شهدا و اموات به خصوص واقف این مرکز قرآنی حاج آقا سید عباس هاشمی فاتحه و صلواتی قرائت بفرمائید🙏 شماره تماس : 03142323496 (روزهای زوج از ساعت ۹ تا ۱۱ ) @Fatemeh_5_6
مشاهده در ایتا
دانلود
❌❌❌ آخرین فرصت برای شرکت در مسابقه ترتیل خوانی ویژه پسران 11 تا 14 سال و بهره مندی از جوایز ارزنده ی این طرح 99/3/31 ، اعلام نتایج: تولد با سعادت امام رضا(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 (قسمت اول( 🍃أعوذ بالله به شر نفسی ✨بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت تمامی اعضای کانال دارالقرآن ، امیدواریم حال دلتون خوب خوب باشه☺️ و هر روز نور ایمان در قلب و روحتون بیشتر بشه👌 ✨ان شاالله از امروز با داستان واقعی سه دقیقه در قیامت در خدمت شما بزرگواران هستیم، 🔴 ✨قسمت اول👇🏻 📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانبازمدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد . ⚡️اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...🌞 🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊 ✨در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. 🕊سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💠 با اصرار و التماس و دعا و نماز به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ادامه دارد... التماس دعا🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣ 🌼🍃شخصی به یکی از عالمان زمان خود مراجعه و درخواست کرد ، تا در بارگاه او به کاری گمارده شود..... 🌼🍃عالم از او پرسـید: قرآن مـی‌دانـی؟ او گفت: نمی‌دانم و نیاموخته‌ام. عالم گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته است ، معذوریم. مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه‌ی خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت ، تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر در دل نه آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با عالم. 🌼🍃پس از چندی،عالم او را دید و پرسید: «چه شد که دیگر سراغی از ما نمی‌گیری؟» آن آزادمرد پاسخ داد: 🌼🍃«چون قرآن یاد گرفتم( خواندم) ، چنان توانگر شدم که از خلق و از عالم بی‌نیاز گشتم». عالم پرسید: «کدام آیه تو را این گونه بی‌نیاز کرد؟» مرد پاسخ داد: ❣«مَن یَتّقِ اللّه یَجـعَل لَهُ مَخرَجـاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب ". ( سورۀ طلاق آیات ۲و۳). ❣هر کس از خدا پروا بدارد و حدود الهی را رعایت نماید، خدا برای بیرون شدن او از تنگناها، راهی پدید می‌آورد و از جایی که تصور نمی‌کند، به او روزی می‌رساند و نیازهای زندگی‌اش را برطرف می سازد....
دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت اول( 🍃أعوذ بالله به شر نفسی ✨بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت
🔴 (قسمت دوم) حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست. 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم. ♦️ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند. خسته بودم و سریع خوابم برد.. 💠نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. 🔆بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم. ✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم. ♦️ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟ 🍀می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود. ✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. 🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد! 🔺روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند. ☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. 🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... 🔷از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم. 🔴 راننده پیاده شد و می لرزید‌ 🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد! 🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...! ادامه دارد....
دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
بسمه تعالی 📣📣📣 دارالقرآن حضرت مهدی (عج) برگزار می نماید : 🌹کلاسهای قرانی تاب
📣📣📣 مژده مژده با توجه به استقبال و درخواست شما عزیزان فرصت ثبت نام در کلیه ی کلاسهای قرآنی و هنری (در پیام سنجاق شده ی کانال) دارالقرآن حضرت مهدی (عج)فقط تا سه شنبه 3 تیر ماه تمدید شد.ثبت نام به صورت حضوری ، تلفنی یا مجازی انجام می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌕🌖🌗🌘🌘🌑 ⭐️ نماز آیات ✅ یکی از نمازهای واجب، نماز آیات است. ❓ نماز آیات در چه زمانی واجب می‌شود؟ 1⃣ و 2⃣ و 3⃣ در خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی و زلزله (چه کسی بترسد یا نترسد، در هر حال) نماز آیات در این سه مورد واجب می‌‌شود. 4⃣ در حادثه‌های آسمانی دیگر مانند رعد و برق، بادهای سیاه و سرخ و ... (اگر بیش‌تر مردم بترسند) نماز آیات واجب می‌شود. 5⃣ در حادثه‌های زمینی مانند فرورفتن آب دریا و افتادن کوه (اگر بیش‌تر مردم بترسند) بنا بر احتیاط‌واجب نماز آیات واجب می‌شود. 📌 نکته۱: به نظر حضرت آیت‌الله سیستانی، در مورد چهارم و پنجم، خواندن نماز آیات مستحب است. پس مقلدین ایشان می‌توانند در این دو مورد نماز آیات نخوانند. 📌 نکته۲: حضرت آیت‌الله وحید در مورد پنجم، خواندن نماز آیات را مستحب می‌داند. ⬅️ عزیزانی که در مورد پنجم با احتیاط‌ واجب مواجه هستند، اگر آقای سیستانی یا آقای وحید را به عنوان مرجع اعلم بعدی انتخاب کرده‌اند، در این مسأله می‌توانند به مرجع اعلم بعدی رجوع کنند و نماز آیات را نخوانند.
🌕🌖🌗🌘🌑 ⭐️ آسان‌ترین روش خواندن نماز آیات ✅ نماز آیات دو رکعت است (مثل نماز صبح) با این تفاوت که در هر رکعت، پنج رکوع دارد. 1️⃣ در هر رکعت، کافی ‌است‌که فقط یک بار سوره حمد را بخواند. بعد از خواندن حمد، به نیت سوره‌ی توحید (یعنی سوره‌ی قل هو الله)، «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» بگوید و به رکوع برود. 2️⃣ برخیزد و «قُل هُوَ اللهُ اَحَد» بگوید و به رکوع برود. 3️⃣ بایستد و «الله الصَّمَد» بگوید و به رکوع برود. 4️⃣ بلند شود و «لَم یَلِد و لَم یُولَد» بگوید و به رکوع برود. 5️⃣ برخیزد و «و لَم یَکُن لَه کُفواً اَحَد» بگوید و به رکوع برود. (در همه‌ی رکوع‌ها باید ذکر رکوع را بگوید.) 📌 تذکر: حضرت آیت‌الله سیستانی و آیت الله خامنه ای بنا بر احتیاط‌‌واجب، گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» را به تنهایی بعد از حمد، کافی نمی‌داند. مقلدین ایشان می‌توانند در این مسأله به مرجع اعلم بعدی رجوع کنند.
دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت دوم) حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و
🔴 (قسمت سوم) ✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است! ♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم. 🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد. 💠در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. ♻️اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است. سالها گذشت. 🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم. 🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. 💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید. ♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا... 🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده... 🛡در عملیات پژواک چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد. حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت. 💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم. 🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. ✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. 🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است... پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد می‌دانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد. 🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. 🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. ⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد.. پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد.... 🔅احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. 💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود. ❄️با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... ✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را می‌دیدم. 💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. ☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟! 🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند.. 🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود. 🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. 🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را... حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل! 🌺با لبخندی به من گفت:برویم. با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد. 🔰خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم! 🔰می فهمیدم که در فکرش چه می‌گذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می‌فهمیدم. ⚠️از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. 💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت: خدا کند که برادرم برگردد.. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم... یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند!! ⚡️ کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد. جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم. 🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه.. 🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم.. ادامه دارد.. 📌کپی مطالب با ذکر صلوات به نیت تعجل در فرج مولامون آزاد میباشد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📣📣📣 با سلام محضر همراهان قرانی و عرض خداقوت . اطلاعیه ی دارالقرآن الکریم اصفهان👇👇👇 به فضل الهی و در سایه برکات قران کریم و استمداد از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم صلوات الله و رهنمودها و راهبری ها و پشتیبانی مدیریت محترم عامل و همفکری و خرد جمعی شما عزیزان سه طرح به شرح زیر اماده برای اجرا شده است . 🌹1.طرح با قران تا غدیر ویژه کودک و نوجوان ( 8 تا 12 سال ) ✅ تقریبا، در این طرح ،هفتگی سه تا کلیپ ارسال میشود، بچه ها در مسابقه آخر هفته امتیاز کسب می کنند تا پایان که روز میلاد امام هادی علیه السلام هست. ✅ با یک شماره می توانید چند تا بچه ثبت نام کنید و از محتوا استفاده کنید، ولی اگر لینک مسابقه تلفن همراه تکراری قبول نکند، در این صورت می توانید تلفن یکی دیگر از اعضا خانواده را بدهید. 🌹2.طرح با قران تا غدیر ویژه بزرگسالان و عموم مردم 🌹3.طرح با نهج البلاغه تا غدیر ویژه بزرگسالان و عموم مردم ✅ در هفته 2 صوت تفسیر و یک صوت نهج البلاغه ارائه میشود با توجه به در پیش بودن دهه کرامت و عید عزیز غدیر ، تلاش شد تا در ادامه طرح بزرگ لذت بندگی در ماه مبارک رمضان، فعالیت های دارالقران در فضای مجازی را تشدید و با عزمی جدی تر به طراحی و برنامه سازی بپردازیم . از این رهگذر توفیق یارمان شد و سه طرح به مثابه 3 دسته گل ناقابل تقدیم ساحت مقدس حضرت ولی المومنین امیر مومنان علی علیه السلام کنیم . ان شالله در ادامه توضیحات کامل درباره هر طرح و ویژگیها و شیوه و زمان اجرای انها را ارایه خواهیم کرد . ❌❌❌با توجه به اینکه اسامی هر مرکز باید به دارالقرآن اصفهان تحویل داده شود ، عزیزانی که تمایل به شرکت در هر یک از این طرح ها را دارند ، جهت ثبت نام مشخصات کامل خود را به آیدی زیر بفرستند فرصت ثبت نام در مسابقات دارالقران الکریم اصفهان( طرح های فوق ): 99/4/7 @sana26
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز پنجشنبه 29 خرداد ماه 99 ،مناظره ای بین دکتر رفیعی(حاج آقا رفیعی) و آقای آقامیری(حاج آقا آقا میری) برگزار شد. آقای آقا میری همان فردی است که کلیپ معروفش مدتها قبل دست به دست شد(با این مضمون که کی گفته خدا بخاطر یه چند تا تار موی خانم که بیرون بوده اورا عذاب می کند؟!! و... ) فایل تصویری آن حدود 1 ساعت و ربع و سنگین است. در بعضی سایتها متن تقریبا کامل مناظره را می توانید مطالعه کنید مثل لینک زیر و خودتان قضاوت کنید. https://shahraranews.ir/fa/news/30935/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D9%82%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C
دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت سوم) ✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل ب
📢🛑 سه_دقیقه_در_قیامت (داستان واقعی)(قسمت ۴) حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست. 🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است. 🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟! ✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم. دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم. 🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظه‌ای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم. 💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را می‌دیدم. 🔰آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود. ♦️در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم. چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم 🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم. 🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود. حرارتش را از دور احساس میکردم. 🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس می‌کردم. ✨ به شخص پشت‌ میز سلام کردم با ادب جواب داد. منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد. ♻️ آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند. اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت: کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است. 🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا" ♦️نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم: ☘بالای سمت چپ صفحه اول با خط درشت نوشته شده بود: ۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز 🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید. ⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. 🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود: از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و... ♦️پرسیدم: اینها چیست؟ گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است. 🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم. ❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد. ☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش می‌آمد که نماز صبحم قضا شود. ❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا می‌شد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم. 🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند: 🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است‌.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود... 🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی! 💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند. ادامه دارد...
سلام همراهان عزیز✋ امشب تولد خانم است ، تصمیم گرفتیم برای دخترای گلمون کلیپ بزنیم ، تا ساعت 18امروز عکس دختران قرآنیمون رو تاسن 6سال برامون ارسال کنید👏👏 زیرنظر گروه قرآن وعترت اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی استان اصفهان ارسال محتوا،نظرات وپیشنهادات👇👇👇 🆔 @montazer_hedayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا