همسفر بهشت:
شبانه 🍤🥐
حکمت خدا
پادشاهي وزيري داشت كه هر اتفاقي مي افتاد
ميگفت:
خيراست !!
روزي دست پادشاه درسنگلاخ ها گيركرد و مجبور
شدند انگشتش را قطع كنند، وزير در صحنه حاضر
بود گفت:
خيراست!
پادشاه از درد به خود ميپيچيد،از رفتار وزير عصبي
شد، او را به زندان انداخت.
یکسال بعد پادشاه كه براي شكار به كوه رفته بود،
در دام قبيله اي گرفتارشد كه بنا بر اعتقادات خود،
هر سال ۱نفر را كه دينش با آنها مختلف بود،
سرميبرند و لازمه اعدام آن شخص اين بود كه بدنش
سالم باشد.
وقتي ديدند اسير، يكي از انگشتانش قطع شده، وي
را رها كردند ، آنجا بود كه پادشاه به ياد حرف وزير
افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود:
خير است!
پادشاه دستور آزادي وزير را داد.
وقتي وزير آزاد شد و ماجراي اسارت پادشاه را از
زبان او شنيد، گفت:
خيراست !!
پادشاه گفت:
ديگرچرا ؟؟؟
وزير گفت:
از اين جهت خير است كه اگر مرا به زندان نينداخته
بودي و زمان اسارت به همراهت بودم،مرا به جاي
تو اعدام ميكردند.
" در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست
در صراط مستقيم اي دل كسي گمراه نيست "
https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
#داستانک
مداومت به زیارت عاشورا
یكى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمى و حاج شیخ عباس قمى و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم كه در غرفه اى از غرفه هاى بهشت دور یكدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمى احوالپرسى كردم و گفتم : با هم بودن شما یك آیة اللّه و آقاى حاج شیخ عباس قمى یك محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتى دارد كه با یكدیگر یك جا قرار گرفته اید؟
جواب دادند: ما همگى مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم .
كرامات الحسینیه، على میر خلف زاده، ج 2.
⚘سید ³¹³⚘:
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
📚دانستنیهــ✅ــاے مـ📿ـذهبـے📚
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
✅تا میتونید بسم الله بگید
✍در روایت آمده چون بنده را پای میزان حساب حاضر می کنند نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند، بنده در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته آن را بر زبان جاری میکند و نامه اعمال را به دست میگیرد، چون نامه اعمال را میگشاید آن را سفید میبیند، در حالی که هیچ عمل بدی در او نوشته نشده است.
در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که حاضرند میگوید: در این نامه عمل چیزی نوشته نیست که بخوانم، و فرشتگان گویند: در همین نامه تمام اعمال بد تو نوشته بود اما به برکت و میمنت کلمه «بسم الله الرحمن الرحیم» که بر زبانت جاری کردی، محو شد.
💥و در روایت دیگر رسول اکرم (ص) فرمودند:
چون روز قیامت شود به بنده خدا امر میشود که وارد آتش دوزخ شود، چون نزدیک دوزخ میشود میگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» و پا در دوزخ مینهد آتش دوزخ هزاران سال راه از او دور می شود.
📚منهج الصادقین، ج۱، ص۳۳
https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
✨﷽✨
👌 داستان کوتاه پنداموز
✅تو گناه را ترک کن، خدا تربیتت می کند
✍رجبعلی خیاط می گوید: «در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!»
آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی اسرار برای او کشف می شود
📚کیمیای محبت، محمدی ری شهری،
دار الحدیث، چاپ سوم، ص۷۹
https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
#یک_داستان_یک_پند
✍🏻 عارف، شاه آبادی به حمام رفت. مردی او را تمسخر کرد و توهین نمود. عارف سکوت کرد و تبسمی نمود. به ناگاه اندکی بعد پای مرد توهین کننده لیز خورد و با کله سرش به حوض سنگی حمام خورد . دردم جان سپرد. عارف نزد جنازه او رفت و گفت مرا حلال کن .
✍🏻 پرسیدند چه حلالیتی ؟ تو که چیزی نکردی و در برابر توهین خندیدی؟ عارف گفت من باید جواب توهینش را می دادم خندیدم و ندادم لذا سربازان خدا او را جواب دادند. که اگر جوابش را داده بودم نمرده بود.!! ان الله یدافع عن الذین امنوا خداوند از کسانی که ایمان بیاورد دفاع میکند. ولله جنود السموات والارض هرچه در آسمان ها و زمین است لشگر خداست و سرباز ان اوست. آری خداوند برای کشتن دشمنانش هرگز کلت و گلوله نمی کشد از سربازان خاموشش بهره می برد. به هنگام ظلم مواظب سربازان خاموش خداوند متعال باشیم.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨
💠درمسیر کربلا بودم که ...
✍علامه حِلّی(ره) می گوید: شب جمعه ای به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا می رفتم، در حالی که تنها و سوار بر الاغ بودم و تازیانه ی کوچکی برای راندن مَرکب در دست داشتم. در بین راه عربی پیاده آمد و با من همراه و هم کلام شد. کم کم فهمیدم شخص دانشمندی است؛ وارد مسائل علمی شدیم، برخی از مشکلات علمی که داشتم از او پرسیدم، عجیب اینکه همه را پاسخ مناسب و دقیقی فرمود! متحیر شدم که او کیست؟ که این همه آمادگی علمی دارد؟!
در این حال به فکرم رسید از او بپرسم آیا این امکان وجود دارد که انسان حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) را ببیند؟ ناگهان بدنم را لرزشی گرفت و تازیانه از دستم افتاد. آن بزرگوار خم شد و تازیانه را در دستم گذاشت و فرمود: «چگونه صاحب الزمان را نمی توانی ببینی در حالی که اکنون دستِ او در دستِ توست»
💥پس از شنیدن این جمله، بی اختیار خود را از روی چهارپا بر زمین انداختم تا پای امام را ببوسم اما از شدّتِ شوق، بی هوش بر زمین افتادم... پس از اینکه به هوش آمدم کسی را ندیدم.
📚 عبقری الحسان، ج۲، ص۶۱
📚 منتخب الأثر، ج۲، ص۵۵۴
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
👨مردی از امام صادق علیه السلام پرسید: چطور خداوند می گوید مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم در حالی که من هر چه دعا می کنم مستجاب نمی شود؟
👈امام فرمود: من راز آن را می دانم؛ دعا را باید با روش خود خواند تا اجابت شود و آن اینطور است؛ اول ستایش خداوند متعال، و دوم شکر نعمت های الهی را بجا آور، سپس بر پیامبر درود بفرست، چهارم به گناهانت اقرار کن و استغفار کن و از آنها به خدا پناه ببر.
📚اصول کافی/باب الثناء قبل الدعا/حدیث8/ج2
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
☸سنگسار(رجم)
درزمان خلافت امیرالمومنین زنی به پیشگاه حضرت علی می آید ودرحضور جمع یاران واصحاب که درمسجد جمع بودند اظهارمیدارد واعتراف میکند که زنا کرده!
امام علی اصلا توجهی به زن نمی کند!
زن باردوم حرف خود را تکرار کرده وطلب مجازات برای خودش میکند
بازامام توجهی نمی کند!
بارسوم باز زن حرف خودرا تکرار میکند ومی گوید مجازات این جهان مرا ازاین گناه پاک خواهد کرد لطفا مجازات کنید
امام بامکثی طولانی به اومیگوید برو خانه ات وفردا بیا!
زن میرود وفردایش دوباره همان سخنان را می گوید!
امام دوباره او را حواله به فردا میدهد تا بلکه ازاین اعتراف منصرف شده ونیاید!
زن برای روز سوم باز همین سخنان را درحضور همه اعتراف میکند
اصحاب متعجب ومنتظر حکم امام هستند
امام اززن می پرسد آیا بارداری؟
زن جواب میدهد بله
امام میفرماید برو و کودکت را به دنیا بیاور!
زن میرود وبعداز ماهها دوباره برمیگردد وهمان سخنان را عرض میکند که مراز گناهم پاک گردان!
امام میفرماید برو ودوسال به کودکت شیر بده!
زن میرود وبعداز دوسال دوباره برمیگردد ومصرّ به اجرای حکم است!
اعتراض مردم حاضر که خواهان اجرای حکم سنگسار بودند امام را بر آن داشت تا حکم را اجرا کند!
امام علی ،حسنین را باخود میبرد!!
وروبه جمعیت کرده ومیگوید فقط کسانی میتوانند به این زن سنگ بزنند که خود دچار گناه کبیره نباشند
جمعیت یک به یک سنگها را برزمین میریزند!
امام علی دوسنگ ریزه برداشته وبه دست امام حسن وامام حسین میدهد واین دوسنگ ریزه به سمت زن توبه کار پرتاب میشود !
زن به خانه نزد کودکش برمیگردد!
🌹این چهره ی واقعی اسلام واحکام پاک الهیست
📚منبع: داستان راستان نوشته مرحوم مرتضی مطهری
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨
✅چرا باید خدا را عبادت کنیم با اینکه از ما
بی نیاز است؟
✍روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
حضرت موسی(ع) فرمود: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد. با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ! خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است.
دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم...
💥"وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ " و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36)
📚الانوار النعمانیه
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✅آفتابی که به زائر حسین میتابد، مانند هیزم گناهانش را میسوزاند ..
✍امام صادق(ع): زائرِ حسین(ع) وقتى به قصد زيارت از خانهاش خارج شد، سايهاش بر چيزى نمیافتد مگر اینکه آن چيز برايش دعا میکند. و هنگامى كه آفتاب بر سرش بتابد، گناهانش را میسوزاند همانطور كه آتش هيزم را میسوزاند.
📚 کامل الزیارت ، ص۲۷۹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💠روزی مردی به امام صادق علیه السلام گفت: خداوند در قرآن می گوید: خداوند جای هر چیزی را که انفاق کرده اید پر می کند.اما من انفاق می کنم اما جایگزینش را نمی بینم.
👈 امام پرسید: به نظرت خداوند خلف وعده می کند؟ گفت نه. امام پرسید پس دلیلش چیست؟ جواب داد نمی دانم.
❇️امام گفت: اگر شما از راه حلال ثروتی به دست آوردید و در راه حلال انفاق کردید، یقین بدانید هر چقدر انفاق کنید؛ عوضش را می گیرید.
📚اصول کافی/باب الثناء قبل الدعا/حدیث8/ج2
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💎در زمانهای قدیم مردمی بادیه نشین زندگی میکردند که در بین انها مردی بود که مادرش دچار الزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد و اين امر مرد را ازار ميداد فكر ميكرد در چشم مردم کوچک شده است .هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد. همسرش گفت باشه انچه میگویی انجام میدهم! همه اماده کوچ شدند زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری اب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. انها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد.وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردند شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی همسرش پاسخ داد ما او را نمیخواهیم زیرا بعد او تو را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگان بسمت انجا می امدند تا از باقی مانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور انها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند.مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمیگرداند و از ان به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت.
🌹انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را میبرند ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن وصل است.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon