eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
786 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
ایا از همسر و بچه های حضرت عباس خبر دارید؟. حضرت عباس(ع) تنها با یک زن ازدواج کردند، او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود. لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود، او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی(ع) بود. لبابه از حضرت ابوالفضل(ع) پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد. لبابه در کربلا حضور داشت، یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد. خود او نیز اسیر شد، همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد، پس از ازادی اسرا او به مدینه برگشت. لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی از دنیا رفت، خدای رحمتش کند. فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما او هم دو سال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد. گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس(ع) نزد امام سجاد(ع) می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد. هدیه کنید به پیشگاه مقدس قمر بنی هاشم‌ حضرت ابوالفضل العباس(ع) صلواتی بر محمد و آل محمد. منبع: سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲ @darolsadeghiyon
🔴 داستان حمام مَنجاب 💠 يكى از پولداران خوشگذران روزى جلوی درب خانه‌اش نشسته بود. زنی به حمام معروف یعنی مَنجاب مى‌رفت، ولی راه حمام را گم كرده و خسته شده بود، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد: حمام منجاب كجاست ؟ آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت: حمام منجاب همين جاست. آن زن به گمان اينكه حمام همانجاست، به آن خانه وارد شد، آن مرد سریع درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى كرد. زن دريافت كه گرفتار مرد هوسباز شده است، چاره‌اى جز حيله نديد و گفت: من هم به پیشنهاد تو دارم، ولى چون كثيف هستم و گرسنه، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم بخوريم بعد در خدمتتان باشم. مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و و غذا تهيه كرد و برگشت، اما زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت شد و آرزوى گناه با آن زن در دلش ماند و همواره اين جمله را مى‌خواند: چه شد آن زنى كه خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب كجاست؟ مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه در بستر افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به كلمه (لا اله الا الله محمّد رسول الله) می‌كردند اما او به جاى اين ذكر، همان جمله مذكور در حسرت آن زن را مى‌خواند، و با اين حال از دنيا رفت. 💠 مانوس شدن با خیالات و اوهام، در تصمیم‌گیری و انسان نقش بزرگی دارد. 📙 كتاب عالم برزخ ص ۴۱ @darolsadeghiyon
👈 فروش اسلام مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.» گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.» پرسیدم: «بابت چی؟» گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنی را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!» تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم!» @darolsadeghiyon
✅نمی‌خواهم که آغازگر باشم پیش از آغاز نبرد، علیه‌السلام دستور دادند تا درون خندقی که اطراف خیمه ها حفر کرده بودند، آتش روشن کنند تا دشمن نتواند از اطراف هجوم آورد. "شمر بن ذی الجوشن" نزدیک آمد و به امام حسین گفت: گویا برای ورود به جهنم عجله داری!! امام حسین پاسخ دادند : تو برای ورود در ، شایسته‌تری ! "مسلم بن عوسجه" که ناظر بود، به امام حسین گفت: ای فرزند رسول الله! اجازه می دهید این فاسق را با تیر بزنم؟ او در تیر‌رس من است و تیرم به خطا نمی‌رود. امام حسین علیه السلام فرمودند: او را نزن! من ندارم که آغازگر جنگ باشم ! 📚تاریخ طبری، جلد ۵ ، صفحه ۴۲۳ @darolsadeghiyon
✅سوء استفاده از خون حسین(ع) عباسیان، با ادعای خونخواهی امام حسین(ع) و با شعارهایی مثل "یالثارات الحسین"، بر علیه حکومت اُمویان قیام کردند. عباسیان لباس‌های مشکی می‌پوشیدند و می‌گفتند: این لباس سیاه ، در عزای خاندان رسول‌الله و شهیدان کربلا است سرانجام زمانی که سَرِ خلیفه اموی را مقابل نخستین خلیفه عباسی قرار دادند، "ابوالعباس" سجده‌ای طولانی کرد و گفت: دیگر مرا از مرگ نیست چون در برابر خون حسین، دویست نفر از بنی‌امیه را کشتم. اما بعد از به دست گرفتن خلافت، در قتل عام و سخت‌گیری به فرزندان امام حسین علیه‌السلام، گوی سبقت را از امویان هم ربودند. کار به جایی رسید که یک بار در زمان منصور دوانیقی(سال۱۴۶ه.ق) یک بار در زمان هارون الرشید(سال ۱۹۳ه.ق) و چهار بار در زمان متوکل عباسی(بین سالهای ۲۳۳ تا۲۴۷ه.ق)؛ بارگاه مطهر امام حسین(ع) را تخریب و با خاک یکسان کردند! آنها بارگاه کسی را خراب کردند که مدعی او بودند! 📚مروج الذهب جلد ۳ ، صفحه ۲۵۷ @darolsadeghiyon
💠هرکی از گناه کردن خسته شده این روایت رو بخونه💠 ✅امام حسین (ع) پنج راه‌کار زیبا برای کسانیکه میخواهند گناه نکنند ولی نمی‌توانند، ارائه میدهد، که اگر فقط دو بند آخر روایت خوب درک شود دیگر هیچگاه به سمت گناه نخواهیم رفت: 👈مردی آمد خدمت امام حسين (ع) و گفت: مردی گناهكارم و نمی توانم از گناه خوداری كنم مرا موعظه كن. امام (ع) در پاسخ فرمود: پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستی گناه كن. 1⃣ روزی خدا را نخور هر چه می خواهی گناه كن؛ 2⃣ از حكومت و سرپرستی خدا خارج شو، هر چه دلت می‌خواهد انجام ده؛ 3⃣ جايی را انتخاب كن كه خدا تو را نبيند بعد هر چه می خواهی گناه مرتكب شو؛ 4⃣ زمانی كه عزرائيل آمد روح ترا از بدنت بگيرد او را از خودت دور كن هر چه خواستی انجام بده؛ 5⃣ وقتی كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهی كه می خواهی انجام ده. 📚موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ح 559 @darolsadeghiyon
آورده اند که شیخ حسن بصری برای عبادت به صحرا رفت، برای استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست. اندکی بعد، گله چوپان خواست از کوه پایین رود که چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت. شیخ حسن وقتی این صحنه را دید، حالش دگرگون شد و رنگ رخسارش پرید و صیحه ای زد و غش کرد. وقتی به هوش آمد، چوپان علت حالش را از او پرسید. شیخ گفت گوسفندان تو عقل ندارند اما آنها میدانند که تو خیرشان را می خواهی با شنیدن صدای تو، سریع اطاعت کردند و از راه بیراهه برگشتند. من که انسانم و عاقل، حرف و امر خالق خود را که به نفع من فرموده است، گوش نمی دهم. کاش به اندازه این گوسفندان، من از خدای مهربان خود می ترسیدم و امر و نهی او را گوش می دادم. @darolsadeghiyon
حکایت پند آموز برتری هنر بر ثروت ✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد: عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول، اندك اندك آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است، او هر جا رود از او قدرشناسى كنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد. 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 @darolsadeghiyon
🌹امیر المومنین علی علیه السلام: هرکس مواد غذایی بخرد و برای این کار که آن را به مسلمانان گران بفروشد چهل روزانبار کندو پس از چهل روز آن را بفروشد و درآمد آن راهم صدقه بدهد کفاره گناه نخواهد بود. @darolsadeghiyon
یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت . بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد . بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند . 📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 ) @darolsadeghiyon
👈 درخواست انگشتر حضرت فاطمه از پیامبر درخواست انگشتری کرد، پیامبر فرمود وقتی نماز صبح خواندی از خداوند تقاضای انگشتری کن، برآورده می شود. حضرت زهرا(س) نیز چنین کردند و درخواست خود را ابراز نمودند صدایی شنیدند که آنچه از من خواستی در زیر جانماز است، بلند کرد دید انگشتری یاقوت و با ارزش است. آن را در انگشت کرد. شب در خواب دید وارد بهشت شده سه قصر دید که در بهشت مانند نداشتند، پرسید این قصرها مال کیست؟ گفتند مال فاطمه دختر پیغمبر(ص) وارد یکی از قصرها شد دید که در آنجا تختی است که دارای سه پایه است پرسید چرا سه پایه دارد این تخت؟ گفتند: چون صاحب آن انگشتری از خداوند درخواست کرده یکی از پایه ها را برای او انگشتر ساخته اند. صبح جریان خواب خود را برای پیامبر نقل کرد: پیامبر فرمودند: دنیا مال شما نیست، آخرت متعلق به شماست. 📗 ، ج 1، ص 68 ✍ مرحوم محدث نوری @darolsadeghiyon