eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
782 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
💠✨ ماجرای آیت‌الله بهجت و جن ⭕️◁یکی از شاگردان ایشان درباره وی خاطره ای را نقل کرده اند که خواندن آن خالی از لطف نیست. ⭕️◁میگویند از آیت الله درباره جن سوال پرسیده شده که آیا انها میتوانند به انسان آسیبی برسانند یا خبر؟ و ایشان فرموده اند که خیر انها با مومنین کاری ندارند ⭕️◁و بعد در خاطره ای که نقل نموده است فرموده که روزی به خانه عمویم در کربلا رفتم و خواستم به اتاقی بروم و استراحت کنم و عمویم گفت که به آن اتاق نرو آنجا جن دارد! ⭕️◁من هم گفتم که اشکالی ندارد آنها با من کاری ندارند و رفتم آنجا دراز کشیدم و عمامه ام را کنارم گذاشتم و عبایم را نیز بر روی صورتم کشیدم و خوابیدم ⭕️◁نصف شب که شد صداهایی عجیب و غریبی را میشنیدم و صدای پایشان هم می امد که گویا یک لشکر در حال حرکت بودند. ⭕️◁لحظه به لحظه صداها به من نزدیک تر میشد و به یکباره یکی از آنها وارد اتاق شد و من و عبایم را نگاه کرد و دید که من خوابیده ام و به افراد پشت سرش گفت: “این لشکر خداست” ⭕️◁از ایشان پرسیدم که جن ها مگر در بین انسانها زندگی میکنند؟ او فرمود که اجنه نیز همانند انسان مخلوقات خداوند هستند و نه تنها انسان و جن بلکه خداوند موجودات زیادی را آفریده اند که ما قادر به درک آنها نیستیم. ⭕️◁جن ها هم خوب و بد دارند آنها در یک عالمی دیگر زندگی میکنند و با آدمها کاری ندارند آنها از جنس آتش هستند. @darolsadeghiyon🌷
🔻«توکلت به خدا»🙏🌹 🔹گویند در زمان یکی از پیامبران خشکسالی پیش آمد! آهوان در دشت، خدمت پیامبر رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال درخواست باران کن! 🔸پیامبر به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود! خداوند فرمود: موعد آن نرسیده، پیامبر هم برای آهوان جواب رد آورد! 🔹تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه رود، به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست! 🔸آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد، اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم، تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست! 🔹تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد! 🔸پیامبر معترض پروردگار شد، خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود! 🔹هیچوقت نا امید نشو، لحظه ی آخر شاید نتیجه عوض شه! yon.ir/Y3Lda
👈 هیچ مگو لقمان حکیم، پسر را گفت امروز طعام مخور و روزه دار و هر چه بر زبان راندی بنویس. شبانگاه، همه آنچه را که نوشتی بر من بخوان؛ آنگاه روزه ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود خواند. دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود نوشت و تا نوشته را برخواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته ها بخواند. پسر گفت امروز هیچ نگفته ام تا برخوانم. لقمان گفت پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت آنان که کم گفته اند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری. 📗 ✍ شیخ ابوالحسن خرقانی yon.ir/Y3Lda
نماز آیات دو رکعت است و هر رکعت پنج رکوع دارد و می توان آن را دو گونه به جا آورد. بعد از نیت، تکبیر بگوید و یک حمد و سوره تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد، دوباره یک حمد و یک سوره تمام بخواند، باز به رکوع رود، تا پنج بار این کار را انجام دهد، بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را مانند رکعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد. 2- بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک قسمت از آن را بخواند و به رکوع رود، بعد سر بردارد و قسمت دوم از همان سوره را (بدون حمد) بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید و بعد به رکوع رود و رکعت دوم را هم به همین صورت به جا آورد. مثلًا سوره «قُلْ هُوَ اللهُ احَدٌ» را به ترتیب زیر تقسیم کند: قبل از رکوع اول: «بِسْمِ اللهِ الرحْمنِ الرحِیمِ» بگوید و به رکوع رود بعد بایستد و بگوید: «قُلْ هُوَ اللهُ احَدٌ» باز به رکوع رود و سربردارد و بگوید: «اللهُ الصمَدُ»، باز به رکوع رود و سر بردارد و بگوید: «لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ» و به رکوع رود و سر بردارد و بگوید: «وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُوَاً احَدٌ»، بعد به رکوع رود و بعد از سر برداشتن دو سجده کند و رکعت دوم را نیز مانند رکعت اول به جا آورد و در آخر تشهد بخواند و سلام گوید. yon.ir/Y3Lda
✨﷽✨ 🔖مشکل و گیر ما این است، که خودمان را نشناخته ایم. ما داریم در این دنیا خودمان را خرج می کنیم و بی خیال هم هستیم‌‌‌؛ درست مثل کسی که در شب ، یک اسکناس و یک چک ارزشمند را به خیال این که کاغذ است؛ به آتش بکشد تا فضا را روشن کند و یک دفتر یادداشتی را پیدا کند، صبح می فهمد چیزی را شمع راه رسیدن به یک دفتر یادداشتی کرده که یک میلیارد ارزش داشته است. این جاست که فریاد ((یاحَسْرَتَا)) سر می دهد. پس دقت كنيم که عمر خود را، هستی خود را در این دنیا خرج چه چیزی کرده ایم؟! 📚فوز سالک، صفحه ٥٩ استادعلی صفائی حائری(عین.صاد) yon.ir/Y3Lda
👈 غذای کرم در دل سنگ هنگامی که حضرت موسی(ع) از طرف خداوند، برای رفتن به سوی فرعون، و دعوت او به خداپرستی، مأمور گردید، موسی علیه السلام (که احساس خطر می کرد) به فکر خانواده و بچه های خود افتاد، و به خدا عرض کرد: «پروردگارا چه کسی از خانواده و بچه های من، سرپرستی می کند؟!» خداوند به موسی(ع) فرمان داد: «عصای خود را بر سنگ بزن.» موسی(ع) عصایش را بر سنگ زد، آن سنگ شکست، در درون آن، سنگ دیگری نمایان شد، با عصای خود یک ضربه دیگر بر آن سنگ زد، آن نیز شکسته شد و در درونش سنگ دیگری پیدا گردید، موسی(ع) ضربه دیگری با عصای خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نیز شکسته شد، او در درون آن سنگ، کرمی را دید که چیزی به دهان گرفته و آن را می خورد. پرده های حجاب از گوش موسی(ع) به کنار رفت و شنید آن کرم می گوید: «سبحان من یرانی و یسمع کلامی و یعرف مکانی و ید کرنی و لاینسانی» پاک و منزه است آن خداوندی که مرا می بیند، و سخن مرا می شنود، و به جایگاه من آگاه است، و بیاد من هست، و مرا فراموش نمی کند. به این ترتیب، موسی(ع) دریافت، که خداوند عهده دار رزق و روزی بندگان است، و با توکل بر او، کارها سامان می یابد. 📗 ، ج 4 ✍ محمد محمدی اشتهاردی yon.ir/Y3Lda
✅ ماجرای جالب چگونگی ساخته شدن پل آهنچی قم مسجد جای خالی نداشت، مالامال از جمعیت شده بود، واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت تعریف می کرد. از مسجد که بیرون آمد، فکر وقف کردن رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی نداشت، تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد! نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت، زمزمه ای در جانش شکل گرفت: بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم. اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد. وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد، از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد.! چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود، شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد، باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد، عزمش را جزم کرد و بار سفر بست، به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد. ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود، سردرگم و گیج مانده بود دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد. درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت: آقا، کار می کنی؟ بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم، حالا چه کاری هست؟ من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم، شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟ دلش فرو ریخت، خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود، با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم، من در این کار مهارت دارم. پولی در بساط نداشت، نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود، امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک! 🌼 همه چیز به سرعت پیش رفت، معامله سر گرفت، حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند بدنش داغ شده بود نمی دانست چه بگوید، آبرویش در خطر بود، اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ...! درست همان موقع ، مردی با کت و شلوار قهوه ای و کلاه لبه داری که تا روی ابروهایش پایین کشیده بود جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ گفتند: بله! گفت: هر قدر که باشد می خرم. هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطور معجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد، باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد، این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود. حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد، می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند، در راه به یاد عهدش با حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ... حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند، بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود، مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند. با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به 200 نفر رسید. قصد داشت 30 نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند، من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت و پل آهنچی نام گرفت و عبور و مرور مردم آسان شد. حالا به آرزویش رسیده بود و اموالش را وقف کرده بود. "نشریه فکه" yon.ir/Y3Lda
🔴تشرف ابو راجح حمامى🔴 🔵 در حله به مرجان صغير, كه حاكمى ناصبى بود, خبر دادند ابو راجح , پيوسته صحابه را سب و سرزنش مى كند. دستور داد كه او را حاضر كنند. وقتى حاضر شد, آن بى دينان به قدرى او را زدند كه مشرف به هلاكت شد و تمام بدن او خرد گرديد, حتى آن قدر به صورتش زدند كه دندانهايش ريخت. 🌺 بعد هم زبان او را بيرون آوردند و با زنجير آهنى بستند. بينى اش را هم سوراخ كردند و ريسمانى از مو داخل سوراخ بينى او كردند. سپس حاكم آن ريسمان را به ريسمان ديگرى بست و به دست چند نفر از مامورانش سپرد و دستورداد او را با همان حال , در كوچه هاى حله بگردانند و بزنند. آنها هم همين كار را كردند, به طورى كه بر زمين افتاد و نزديك به هلاكت رسيد. ♦️ وضع او را به حاكم ملعون خبر دادند. آن خبيث دستور قتلش را صادر كرد. حاضران گفتند: او پيرمردى بيش نيست و آن قدر جراحت ديده كه همان جراحتها او را از پاى در مى آورد و احتياج به اعدام ندارد, لذا خود را مسئول خون او نكن. خلاصه آن قدر با او صحبت كردند, تا دستور رهايى ابوراجح را داد. 🔷 بستگانش او را به خانه بردند و شك نداشتند كه در همان شب خواهد مرد. صبح ,مردم سراغ او رفتند, ولى با كمال تعجب ديدند سالم ايستاده و مشغول نماز است ودندانهاى ريخته او برگشته و جراحتهايش خوب شده است , به طورى كه اثرى از آنهانيست. تعجب كنان قضيه را از او پرسيدند. 🔴 گفت: من به حالى رسيدم كه مرگ را به چشم ديدم. زبانى برايم نمانده بود كه از خداچيزى بخواهم , لذا در دل با حق تعالى مناجات و به مولايم حضرت صاحب الزمان علیه السلام استغاثه كردم. ناگاه ديدم حضرتش دست شريف خود را به روى من كشيدند, و فرمودند: 🔴 از خانه خارج شو و براى زن و بچه ات كار كن چون حق تعالى به تو عافيت مرحمت كرده است. پس از آن به اين حالت كه مى بينيد, رسيدم. شيخ شمس الدين محمد بن قارون (ناقل قضيه ) مى گويد: 🌺 به خدا قسم ابوراجح مردى ضعيف اندام و زرد رنگ و بدصورت و كوسج (مردى كه محاسن نداشته باشد) بود ومن هميشه براى نظافت به حمامش مى رفتم. خوش هيكل شده بود در منزلش ديدم. ريش او بلند و رويش سرخ ,به طورى كه مثل جوان بيست ساله اى ديده مى شد. و به همين هيئت و جوانى بود, تاوقتى كه از دنيا رفت. 🔴بعد از شفا يافتن , خبر به حاكم رسيد. او هم ابوراجح را احضار كرد و وقتى وضعيتش را نسبت به قبل مشاهده كرد, رعب و وحشتى به او دست داد. از طرفى قبل از اين جريان , حاكم هميشه وقتى كه در مجلس خود مى نشست , پشت خود را به طرف قبله و مقام حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه، كه در حله است مى كرد, ولى بعد از اين قضيه , روى خود را به سمت آن مقام كرده و با اهل حله , نيكى و مدارا مى نمود و بعد از چند وقتى به درك واصل شد, در حالى كه چنين معجزه روشنى در آن خبيث تاثيرى نداشت. 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 yon.ir/Y3Lda
❤️نماز یکشنبه ماه ذیقعده را از دست ندهیم و دوستان خود را نیز در آن شریک کنیم.🍃 ✨گفتم به پیری رِسَم و توبه کنم آنقدر جوان مُرد و یکی پیر نشد 🌹یکی از اعمالی که بسیار در سیره بزرگان به آن تأکید شده است، نماز توبه یکشنبه های ماه ذیقعده میباشد (که البته در مابقی ایام سال نیز به نیت رجاء وارد شده است ولی در یکشنبه های این ماه بسیار مورد توجه میباشد). این نماز یکی از دستوراتی است که تمام علمای اخلاق به آن اهتمام ویژه داشتند و تمام برنامه ها و چله های عبادی خود را با آن آغاز میکردند. 🌹نحوه انجام نماز: در روز یکشنبه ماه ذیقعده غسل (با نیت توبه) انجام میشود. سپس 4 رکعت نماز (دو تا دورکعت) با نیت نماز توبه یکشنبه ماه ذیقعده خوانده میشود. در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه توحید و یک مرتبه معوذتین (ناس و فلق) خوانده میشود. بعد از سلام نماز دوم، هفتاد مرتبه استغفار گفته میشود و در انتها ذکر "لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم" خوانده میشود. (در دستور بعضی از بزرگان تعداد هفت بار برای ذکر "لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم" نقل شده است که به نظر صحیح تر می آید) و در انتها گفته میشود: ✨يا عَزِيزُ يَا غَفَّار اِغفِرلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ المُؤمِنيِنَ وَ المُؤمِنَات، فَاِنَّهُ لاَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنت 👈نکته جالب در خصوص این نماز بحث حق الناس میباشد که در توضیح نماز آمده است در روز قیامت خصماء از او راضی میشوند. (انسان باید در جهت برآورده کردن حق الناس تلاش خود را انجام دهد و اگر فرد را پیدا نکرد یا احتمال مفسده ای داد، از طرف آن شخص صدقه دهد یا استغفار کند یا... ولی گاهی ممکن است حق الناسی نادانسته بر گردن انسان باشد که این نماز کمک میکند در روز قیامت آن فرد از انسان بگذرد.) 🌹التماس دعا🌹 yon.ir/Y3Lda
👈 قلب ها را از کینه پاک کنیم ⭕️روزی لقمان به فرزندش گفت : « از فردا یک کیسه با خودت بیاور و در آن به تعداد آدم‌هایی که دوست نداری و از آنان بدت می‌آید پیاز قرار بده » روز بعد فرزند همین کار را انجام داد و لقمان گفت : « هرجا که می‌روی این کیسه را با خود حمل کن » فرزنش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت می‌کند. ⭕️لقمان پاسخ داد : « این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری . این کینه ، قلب و دلت را فاسد می‌کند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد ... yon.ir/Y3Lda
... ⛔️شیطان چه زمانی جشن می گیرد؟ 🌺امام صادق(ع) در گفتاری نیکو به سه ویژگی ادمی اشاره می کند که اگر در کسی پدیدار شد روز جشن و آسودگی خاطر شیطان است. ✍ایشان می فرمایند : که لعنت خدا بر او باد به لشکریانش گفت اگر بر آدمی زاده در سه جا مسلط شوید دیگر باکی ندارم که هر عملی که می خواهد انجام دهد زیرا آن عمل مقبول (درگاه خداوند)نیست: 1⃣ هنگامی که کار خیرش را بزرگ شمارد 2⃣ گناهش را فراموش کند 3⃣ عجب و خود پسندی در او راه یابد 🔴منبع: 📙روضة الواعظین ج ۲ ص ۳۸۱ yon.ir/Y3Lda
📘 پنج معلومات سحر اميز ... 🔵 ۱- آيا ميدانى: زمانى که اذان تمام ميشود؛ دعایت مستجاب میشود.... پس محروم نکن خودت را از دعا؛بعد از تکرار کردن اذان و دعاى معروف (اللهم رب هذه الدعوة التامة....) حتما منتشر کن شايد يکى غير از تو اينرا نميداند، ..... 🔵 ۲- آيا ميدانى کجا قرار داده ميشود گناهان تو در حالی که نمازمیخواني؟ 🌹رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند (که بنده ی خدا وقتي بلند شد تانماز بخواند با تمام گناهانش آمده ..... پس گناهانش بر روي سرش وگردنش گذاشته ميشود پس هر بار که که به رکوع وسجود ميرود گناهانش ميريزد) اي کسي که عجله ميکني در رکوع وسجود؛ سجود ورکوعت را تا ميتواني طولاني کن تا گناهانت از تو بريزد اين اجر را از دست نده..... 🔵 ۳- آيا ميداني زن نيکو کاري فوت کردو هر وقت قبرش رازيارت ميکردند از خاک قبرش بوي گل مي امد شوهرش گفت که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نميکرده پس مبارک باد بر ان کسي که خواندن سوره ملک قبل از خواب را براي خودش عادت قرار داده پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات ميابي از عذاب قبر "به هر کس دوستش داري خبر بده" 🔵 ۴- آيا ميداني با خواندن آية الکرسى بعد از هر نماز فاصله بين تو وبهشت فقط مرگ است ... یعنی با مرگ ورودت در بهشت تضمینی است...... 🔵 ۵- آيا ميداني بعد از تمام شدن نمازنباید عجله کنی وباید مدتي بشينی؛ براي اينکه ملائکه بعد نماز براى تو دعا ميکنند ؛نزد خداوند ....... �توجه- توجه ❌ ⭕️˝هرکس در موقعي اذان به موسيقي و ترانه گوش دهد نمي تواند هنگام مرگ شهادتين بگويد . 📚آیت الله مجتهدی