eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
792 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمؤمنین علیه السلام: از كسانى نباش كه... از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است لا تَكُن مِمَّن . . . يَعجِزُ عَن شُكرِ ما اُوتِيَ ويَبتَغِي الزِّيادَةَ فی ما بَقِيَ قسمتی از حکمت 150 نهج البلاغه حکیمی از شخصی پرسید: روزگار چگونه است؟ شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم امروز از گرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله اجدادیم بود را بفروشم ونانی تهیه کنم. حکیم گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته و اینگونه ناسپاسی می کنی؟… •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ◻️هنگام ضربت ابن مُلجم لعنة الله علیه بر فرق آن حضرت ، زمين بلرزيد و درياها به موج آمد و آسمانها متزلزل گشت و دربهاى مسجد به هم خورد و خروش از ملائكه آسمانها بلند شد و باد سياهى سخت بوزيد كه جهان را تاريك ساخت و جبرئيل در ميان آسمان و زمين ندا در داد چنانكه مردمان بشنيدند و گفت ◻️ تَهَدَّمَتْ وَاللّهِ اَرْكانُ الْهُدى ، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقى ، وَانْفَصَمَتِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقى ، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصطَفى ، قُتِلَ الْوَصِىُّ الْمُجْتَبى ، قُتِلَ عَلِىُّ الْمُرْتَضى قَتَلَهُ اَشْقَى الاَشْقِياءِ . ◻️به خدا سوگند كه در هم شكست اركان هدايت ، و تاريك شد ستاره هاى علم نبّوت ◻️، و برطرف شد نشانه هاى پرهيزكارى ، ▪️و گسيخته شد عروة الوثقاى اِلهى ، و كشته شد پسر عَمِّ محمّد مصطفى ▪️، و شهيد شد سيّد اوصياء علىّ مرتضى ، شهيد كرد او را بدبخت ترين اشقياء . 📚منتهی الآمال جلد ۱ ص •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• 💞ولایت شناسی مذهبی شدن، آغاز امتحان تکبر به محض اینکه یه نفر بخواد مذهبی بشه و اهل مبارزه با نفس و تقوا بشه، خداوند متعال امتحاناتی رو ازش میگیره که طی اون ها باید مقابل اولیای الهی تواضع کنه 🌺 این موضوع لطف خدا هست. خداوند متعال دوست نداره کسی بخواد اَلکی مذهبی بشه اگه کسی میخواد مذهبی بشه باید درست و حسابی مذهبی و دیندار بشه تا بتونه به لذّت های حقیقی برسه.💞 فقط یه نکتۀ تلخ دیگه هم اینجا وجود داره که اگه یه انسان مذهبی در امتحان ولایت رد بشه و زمین بخوره، ضد ولایتی ویژه ای میشه!!!😒 ❌ حتی اگه بهترین آدم هم بوده باشه تبدیل به بدترین و پست ترین انسان ها میشه یه مثال تلخ... یکی از مثال های تلخ در این زمینه، قاتلِ نامرد امیرالمومنین علی (ع) هست. ابن ملجم یه بچه مذهبی بود. شخصی بود که توی مدینه بزرگترین کلاس های قرآن و احکام رو داشت. امیرالمؤمنین (ع) به والی و حاکم یمن نامه نوشت و فرمود که ده نفر از بهترین های خودتون رو انتخاب کنید و نزد ما بفرستید. اهل یمن اول صد نفر از خوبان خودشون رو انتخاب کردند و از بین اون ها 70 نفر و بعد هم 30 نفر رو جدا کردند. در نهایت ده نفر از بهترین ها رو انتخاب کردن و خدمت حضرت فرستادند. وقتی این ده نفر به خدمت حضرت رسیدن، بهترینِ خودشون رو جلو فرستادن تا با حضرت صحبت کنه. اون شخص جلو رفت و شروع کرد در مدح امیرالمؤمنین صحبتای زیبایی بکنه. وقتی صحبتاش تموم شد حضرت نام اون رو پرسید.. اون شخص گفت: من ابن ملجم مرادی هستم... اینجا بود که امیرالمومنین علی (ع) یه دستش رو گذاشت روی دست دیگرش و فرمود: انا لله و انا الیه الراجعون.... 🌷 ابن ملجم گفت: آقا جان چیزی شده؟ چرا ناراحت شدید؟😢 حضرت فرمود: تو یه روزی در یه ماه رمضانی محاسنم رو به خون سرم خضاب خواهی کرد... ابن ملجم آشفته شد و گفت: آقا به خدا من شما رو دوست دارم. مگه میشه؟ تمام دنیا فدای یه تار موی شما و... بعدها همین آدم میشه پست ترین موجود تاریخ بشریت.🔥🔥🔥 •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• کمال خوش رفاقتی بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم حضرت صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام روایت می کند : علی علیه السل ام با مردی از اهل ذمّه همراه شد . مرد ذمّی به او گفت : ای بنده خدا ! قصد کجا داری ؟ حضرت فرمود : کوفه . هنگامی که بر سر دوراهی راه ذمّی تغییر کرد حضرت هم مسیرش را از کوفه به مسیر ذمّی تغییر داد . ذمّی گفت : تو خیال کوفه نداشتی ؟ فرمود : آری خیال کوفه داشتم . ذمّی گفت : راه را رها کردی ؟ فرمود : دانستم .گفت : در حالی که دانستی چرا همراه من شدی ؟ فرمود : این از کمال خوش رفاقتی است که مرد دوستش را هنگام جدایی مشایعت کند و پیامبر ما این گونه به ما فرمان داده است . ذمّی گفت : پیامبر این چنین گفته است ؟ حضرت فرمود : آری . ذمّی گفت : تنها پیرو واقعی او کسی است که از او در کارهای باارزش پیروی کرده است و من نزد تو شهادت می دهم که من هم بر طریقه و روش تو هستم . پس ذمّی با علی علیه السلام بازگشت و زمانی که حضرت را شناخت مسلمان شد کافی : 2 / 670 ، باب حسن الصحابه و حق الصاحب فی السفر ، حدیث 5 ؛ وسائل الشیعه : 12 / 134 ، باب 92 ، حدیث 15863 اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• 🖤😔 🏴 احوال امام علی علیه السلام در شب ۲۰رمضان محمد بن حنفیه می گوید: در شب بیستم رمضان، اثر زهر بر قدمهای پدرم رسید لذا نماز را نشسته خواند. وقتی که آثار شهادت بر امام علی علیه السلام ظاهر شد، امام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمودند: به شیعیانی که بر در خانه اجتماع نموده اند اجازه بدهید بیایند مرا ببینند، اصحاب دور بستر امام را گرفتند و آهسته به حال آن حضرت گریه می نمودند. حضرت با ضعف فراوان فرمودند: "سلونی قبل ان تفقدونی ولکن خفّفوا مسائلکم" یعنی: ای مردم! سؤال کنید قبل از اینکه مرا نیابید، اما پرسشهایتان را به خاطر آسیبی که بر امامتان رسیده است سبک کنید. با این سخن ناله از جمعیت برخاست. اصحاب هر یک سؤالی نمودندوجوابهایی از امام شنیدند. از جمله سؤال کنندگان صعصعه بن صوحان بود که از رجال بزرگ شیعه و از خطبای معروف کوفه و از روات بزرگ است. ☑️صعصعه پرسید: یا امیرالمومنین شما افضل هستیدیاآدم علیه السلام : آن حضرت فرمودند: «تزکیة المرء لنفسه قبیح»؛ 💫 قبیح است که مرد از خود تعریف و تزکیه نمایدولی از باب «و اما بنعمة ربک فحدث» مى گویم: «انا افضل من آدم»؛ من از آدم افضل هستم 👈🏻زیرا خداوند به آدم خطاب کرد: ☝🏻 ای آدم! تو و همسرت در بهشت بمانیدوهرچه می خواهید از نعمتهای بهشتی بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید، زیرا از ظالمین خواهید بود.ولی برای من خداوند عالم، بیشتر چیزهای دنیا را مباح کرد، با این حال من آنها را ترک کردم. ☑️صعصعه پرسید: نوح با فضیلت تر است یا شما؟ و پاسخ شنید: 💫 نوح بر قوم خود نفرین کردو من بر ظالم خود نفرین نکردم. پسر نوح کافر بود، پسرانم سیّد جوانان بهشت هستند. ☑️صعصعه پرسید: 💫 ابراهیم افضل است یا شما؟ آن حضرت فرمودند: من افضل از ابراهیم هستم 👈🏻 زیرا ابراهیم عرض کرد: «رب ارنى کیف تحیى الموتى 💫قال: «اولم تؤ من قال بلى ولکن لیطمئن قلبى» ولى ایمان من به جایى رسیده که: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» ؛ اگر پرده ها بالا رودوکشف حجب گردد یقین من زیاد نخواهد شد. ☑️صعصعه پرسید: موسی افضل است یا شما؟ حضرت فرمودند: خداوند موسی را به سوی فرعون فرستادواو گفت:«انی اخاف ان یقتلون» می ترسم مرا بکشند و خداوند فرمود: «لا تخف انی لا یخاف لدی المرسلون » نترس... و نیز موسی گفت: «رب انی قتلت نفسا فاخاف ان یقتلون» خدایا من از فرعونیان یک نفر را کشتم و ترس آن دارم مرا بکشند اما پیامبرمرا فرستاد که در موسم حج سوره برائت را تبلیغ کنم و با اینکه بسیاری از بزرگان قریش را کشته بودم، رفتم و آیات الهی را بر آنهاخواندم... ☑️صعصعه پرسید شما با فضلیت تر هستیدیاعیسی؟ فرمودند: مریم، مادر عیسی در «بیت المقدس»بود،چون هنگام ولادت فرزندش عیسی شد، شنید که گوینده ای می گوید: «اخرجی فان هذه بیت العبادة لا بیت الولادة.» ای مریم از بیت المقدس بیرون شو زیرا اینجا خانه عبادت است، نه مکان ولادت. ☝🏻 اما مادرمن «فاطمه بنت اسد» هنگام وضع حمل درحرم خدا بود، دیوار خانه کعبه شکافته شدو فریادی بلند گردیدکه: ای فاطمه داخل خانه بیا. مادرم به خانه داخل شدومن در وسط«بیت الله»متولد شدم و این فضیلت راهیچ شخصی نداشته ونخواهد داشت. 📚شبهای پیشاور،ص۴۷۳ •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴و هرکس بر خدا توکل کند، پس خدا او را کافیست ✍ابراهیم خواص گوید: شبی در بیابان گم شدم. صدای درندگان تمام بدنم را می‌لرزاند. به خدا توکل کردم و آرامش بر من حاکم شد. مدتی به رفتن ادامه دادم، صدای خروسی شنیدم و یقین کردم به آبادی رسیده‌ام و دیگر طعمۀ درندگان بیابان نخواهم شد. به نزدیک صدای خروس رسیدم؛ خرابه‌ای دیدم، ناگهان سه راهزن مرا گرفتند و هرچه داشتم غارت کردند. ناراحت و عبوس به گوشۀ دیگر خرابه رفتم و با خدای خود گفتم: من که توکل کردم، چرا با من چنین کردی؟! خوابیدم و در عالم رؤیا خبرم دادند: توکل کردی ولی باید تا آخر می‌رفتی‌. وقتی صدای خروس را شنیدی ترس تو از بین رفت و یقین کردی از خطر رها شدی و توکل تو کم شد. و ما نظر حمایت از تو برداشتیم و فرشتگان محافظت را امر کردیم تو را به حال امیدت که خروس بود رها کنند، پس گرفتار راهزنان شدی. سحر برخیز و به خرابه برگرد. طلوع آفتاب به خرابه رفتم و دیدم سه گرگ، راهزنان را طعمۀ خود کرده‌اند و هرچه از من به تاراج برده‌ بودند، آنجا بود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
✨﷽✨ ✍آیا امام زمان عج صدای منو میشنوند؟ 🍃 آیت الله بهجت: بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است، قبل از اينکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسيده است. او نزديک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. ⚪️ در زمان حضرت امام هادی(ع) شخصی نامه‌ای نوشت از يکی از شهرهای دور. نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،به هرحال چه کنم؟ 📝 حضرت در جواب ايشان نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نيستيم. 📚بحارالانوار/ ج53/ ص306 تاحالا شده با امام زمانت درد دل نمایید.؟
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• 💠پاداش صدقه در ماه مبارک رمضان💠 1) 📚رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: 💎هرکس در ماه رمضان به میزان خیلی اندک صدقه بدهد، از یک کوه طلا که در غیر ماه رمضان صدقه دهد، نزد خداوند با ارزش تر است. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص345به نقل از کتاب النوادر) 🌟حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام از 🌟رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: 💎هرکس در ماه رمضان، صدقه ای بدهد، خداوند او را می آمرزد. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص361 به نقل از امالی صدوق) 2) 🌟حضرت باقر علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: 💎 ای گروه مسلمانان! وقتی هلال ماه رمضان طلوع می کند و هر شب منادی ندا می کند که « بارالها! برای هرکسی که انفاق کرده است جایگزین قرار ده، و هرکس که امتناع کرده است، مالش را تلف کن». 📚 (بحارالأنوار، ج96، ص360 به نقل از ثواب الاعمال) 3) 🌟حضرت صادق علیه السلام فرمود: 💎هرکس در ماه رمضان صدقه بدهد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او رفع می کند. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص316 به نقل از ثواب الاعمال) 4) عبدالله بن مسعود از🌟 رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: 💎هزینه ای نیست مگر آنکه از بنده درباره آن سؤال می شود جز هزینه انفاق و احسان به بندگان خدا در ماه رمضان، که این کار کفّاره گناهان ایشان نیز می باشد. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص345 به نقل از کتاب النوادر) پاداش صدقه در هنگام افطار 🌟حضرت رضا علیه السلام فرمود: 💎هرکس در هنگام افطار، به اندازه یک گرده نان به مسکینی صدقه دهد، خداوند گناهش را آمرزیده و ثواب آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل از آتش برای وی نوشته می شود. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص318 به نقل از کتاب فضائل الاشهرالثلاثة) 👌 توصیه: در ماه مبارک رمضان، هنگام افطار، برای سلامتی مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، صدقه دهیم. •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🌹🌹🌹 روزى کشاورزى متوجه شد ساعت طلاى ميراث خانوادگى اش را در انبار علوفه گم کرده. بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهي کودک که بيرون انبار مشغول بازي بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد. به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه هاى علوفه را گشتند اما بازهم ساعت پيدا نشد.همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکى نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتيى ديگر به او بدهد. کشاورز نگاهى به او انداخت. کودک مصممی به نظر میرسید. باخود اندیشید: چرا که نه!. پس کودک به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى درحاليکه بقيه کودکان نتوانستند؟ کودک پاسخ داد: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم! "ذهن وقتى در آرامش است بهتر از ذهن پرمشغله کار ميکند. هرروز اجازه دهيد ذهن شما اندکى آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگى خود را آنگونه که مى خواهيد سروسامان دهيد". هرگز به کسی حسادت نکن بخاطر نعمتی که داره... زیرا تو نمیدانی چه چیزی از او گرفته شده ... و غمگین مباش وقتی چیزی از تو گرفته می‌شود ... زیرا تو نمی دانی کائنات چه چیزی را عوض آن به تو خواهد داد . اگرروزی تصمیم به محاسبه ثروتت گرفتى پولهایت رانشمار.کافی است قطره اشكى برروی گونه ات بریزی.تعداددستانی که آنرا پاک میکنندثروت توست. ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 وقتی "عزت نفس" داری، کینه نمی‌ورزی... همه را به یک اندازه دوست داری... خجالت نمی‌کشی... خود را باور داری... خشمگین نمی‌شوی... همیشه مهربان هستی... "انسانِ صاحب عزت نفس" حرص نمی‌خورد... همه چیز را کافی می‌داند... حسد نمی‌ورزد... خود را لایق می‌داند... کسی که "عزت نفس" دارد، نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد، زیرا شادکامی را در درون خویش می‌جوید و می‌یابد... "عزت نفس" باعث می‌شود برای بزرگداشت خود احتیاج به تحقیر دیگران نداشته باشید... زیرا خوب می‌دانید هر انسان هديه الهی به دنياست... "انسانِ صاحب عزت نفس" همه را دوست خواهد داشت و به همه مهر خواهد ورزید. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🔆 ✍ خوب‌بودن را تجربه کنیم 🔹تاجری بسیار ثروتمند، با خود عهد کرده بود در طول زندگانی خویش، یک روز از عمرش را خوب زندگی کند و به مردم مهربانی ورزد. 🔸در روز موعود، تصمیم گرفت عهد خویش را به‌جا بیاورد و به‌اندازه یک روز با مردم درشت‌خویی نکند و با آن‌ها با عطوفت رفتار کند. 🔹زمانی که از خانه خود خارج شد، پیرزنی گوژپشت از او خواست باری را که همراه دارد تا خانه‌اش حمل کند. 🔸تاجر با خود گفت: من با این همه ثروت و قدرت، حمال این پیرزن باشم؟ 🔹لحظه‌ای به فکر فرو رفت و به یاد عهد خویش افتاد. پس بار را برداشت و همراه پیرزن به راه افتاد تا به خانه‌ای خرابه رسیدند. دید سه کودک در آنجا مشغول بازی هستند. 🔸از پیرزن پرسید: این کودکان کیستند؟ 🔹پیرزن پاسخ داد: این‌ها نوه‌های من هستند که با من زندگی می‌کنند. پدر و مادرشان را سال‌هاست که از دست داده‌اند. 🔸تاجر پرسید: مخارج آن‌ها را چه کسی تامین می‌کند؟ 🔹پیرزن اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: به بازار می‌روم، میوه‌ها و سبزیجات گندیده‌ای که مغازه‌دارها آن‌ها را بیرون می‌ریزند، با خود به خانه می‌آورم و به آن‌ها می‌دهم تا گرسنگی‌شان رفع شود. 🔸تاجر نگاهی به کیسه‌هایی که در دستش بود انداخت و به سال‌هایی که متکبرانه زندگی خود را سپری کرده بود، افسوس خورد. 🔹آن روز تمام دارایی‌اش را به فقرا و درماندگان شهرش بخشید. 🔸شب‌هنگام که به بسترش می‌رفت، از خدای خویش طلب عفو کرد و به‌خاطر کارهایی که در گذشته انجام داده، شرمسار و اندوهگین بود. 🔹بعد از آن به خوابی ابدی فرورفت. بدون آنکه فردایی در انتظار او باشد. 🔸بیاییم خوب بودن را تجربه کنیم، حتی به‌اندازه یک روز. شاید دیگر فرصتی برای جبران نباشد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•