eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
781 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• 🔴تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است؟ ♦️شاید برای بعضی ها سوال باشد که مگر همه یاران امام حسین (علیه السلام) به شهادت نرسیدند؟ پس چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده؟ چطور باید به روایت های واقعه عاشورا اعتماد کنیم؟ ♦️یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند ولی روایت عاشورا در همان صحرا باقی نماند... 💢 راویان عاشورای حسینی این چهره ها هستند: ♦️1-امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها): بخشی از امام زین العابدین (علیه السلام ) و امام باقر (علیه السلام) که به نقل مشهور در آن زمان ۴ ساله بوده به ما رسیده است. حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند. ♦️2- حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است. مرسوم بوده که در لشکرکشی های بزرگ یک وقایع نگار برای ثبت اتفاقات حضور داشته باشد. سپاه عبیدالله بن زیاد دارای وقایع نگار بود. نقل شده است که همین فردمانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد. ♦️3جنایتکاران سپاه دشمن: خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند. همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت. خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش. ♦️4- یاران زنده مانده امام (علیه السلام): فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد. امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد. گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده. ♦️غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد. سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب 📚به نقل از دکتر محمد حسین رجبی دوانی محقق تاریخ اسلام و تشیع •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
✨﷽✨ 🏴ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام ✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید. می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین ‌(عليه السلام) می فرستد. وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود. 📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص34و35 ‌‌‌‌حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
✨﷽✨ 🏴یکی از علتهای نزول بلا ✍امام سجاد(ع)، به اهل و عیال خود سفارش می کردند: «هیچ سائلی از مقابل خانه من نمی گذرد مگر اینکه اطعامش کنیم» گاهی به ایشان اعتراض می کردند: «ولی هر سائلی که واقعا محتاج نیست!» امام سجاد(ع)پاسخ می دادند: «بیم آن دارم که بعضی از آنها مستحق باشند و ما نیز با رد کردن مستحق، به بلایی که بر حضرت یعقوب نازل شد مبتلا شویم. حضرت یوسف، آن خواب معروف را همان شبی دید، که یعقوب، سائل مستحقی را اطعام نکرد. آن شب یعقوب و خانواده اش سیر خوابیدند ولی سائل، گرسنه بود. به همین دلیل خداوند فرمود: «ای یعقوب ! چرا به بنده ام رحم نکردی؟! به عزتم سوگند تو را به مصیبت پسرانت مبتلا خواهم کرد.» 📚علل الشرایع ج ۱ ص۶۱ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• ⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت2) 🔷 در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد (علیه السلام) که به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت. 🔵چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند 🌸سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید... 🌹 زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند... صدا زد: 📛 ابن زیاد!! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید... ☘سپس شروع به گریستن کرد... ♨️ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند! 🌹زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی...؟! سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد ! 🌷حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند. 💠 ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست. ♨️این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید. 🌹زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه! ♨️ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ 🌷حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست،مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه. ♨️ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد. ♨️ابن زیاد : خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش! 🌷حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی! ♨️ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش! ♨️سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟ گفتند: علی ابن الحسین. ♨️ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟ 🌺امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید . ♨️ ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت! 🌸 امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او. 🔥 جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر! 🌹حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش! 🔥 ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود.. 📘ارشاد ص228، 📘طبری 371/7 📘 نفس المهموم ص 404 📘 کامل 81/4 •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• ‍🏴واما زینب... صبر هم عاجز است از این که مترادفش باشد ▪️تو شأنِ نـزولِ حروفِ مقطعـه قرآنی... و گودی قتلگـاه محلِّ نزولِ دفعی کرب وبلا بود؛ . ▪️و قرآنی که ۷۲ سوره داشت! سوره ای را حَرف حَـرف کردند و بر پهنـای دَشت مکتــــوبَش! کنارِ سـوره ی قمر آن کمرِ خورشیـد شکست، آنجا بـود فهمیدم مُصحَفِ کربلا چند جز دارد! . ▪️و چشـمانِ عبـاس آیاتی بود که از کربلا تا کوفـه کِشـان کِشـان تحریف می شد؛ او که هِجـای بلنـــــد قآمتـش کنار علقمـه هِجای کوتـاه شد... و عبـاس آیـه ی اَمَّن یُّجیبُ بچه های عطشـان حرم بود و در عُقبـا سقّای جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ است... . ▪️امّا کربلا سوره ای داشت کوچکتر از کوثـر که ظهرِ عاشورا از حنجرش خون جوشید! و بر هَل مِن ناصر یَنصُرنی -حسین عَلَیهِ السّلام رسالتی بود که با علی اصغر ابلاغ شد؛ او که فقط شش ماه از نـزولش می گذشت! . ▪️و شبِ عاشـورا،شبِ قـدر بود؛ و انصـارِ تو که مهاجـران از خود بودند بهتر از آن ها که بیعت رضوان کردند، هستی خود را مبایعـه کردند و اصحابـت سوره های مکّی و مدَنی که عصرِ عاشـورا با خط کوفی بر زمین نقـش شدند... . ▪️اما زینـب...زینـب...زینـب... صـبر هم عاجـز است از این که مُترادفَش باشد! او که شامِ عاشورا شده بود تفسیـر وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛ او که امین الله علی علیه السّلام با اذان در گوشش خوانده بود صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِک! او که به ایّوب گفته بود إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً... و شارحِ اعظم قرآن ناطق بود از کربلا تا شام و از شام تا مدینـه ی تاریـخ او که الاّ جَمیلاً ندیده بود... . ▪️آیه برائــــت می خواند برای آن ها که سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ را به سُخره گرفته بودند؛ او حافظ سوره ی ۷۳ ام کربلا یعنی زین العابدین بود و بار ها سپـرِ امام زمانش! . ▪️امّا رقیـــه به بِسْمِ اللَّهِ که رسیـد صَدَقَ الله را گفت... جای بِسْمِ اللَّهِ بالای سـوره و جای سرت بالای نـی؟! ای سـوره ی نازل شده بر قامتِ نی! اما نیـزه را لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا... . ▪️و شبی تنـور رَحلِ قرآن شد! قرآنی که پیامبر بوسیده بود و بر بلندی گهواره گذاشته بود به گـــــودی انداختند؛ . و برگ هایش را زیر سمّ اسبان صحّــــافی کردند و از آن روز حسیـــن مُصحفِ عشق است... . ▪️از شهرتِ قرآن های کوفی سخن نگویید که قرآن را بی جلد رها کردند،تا صدای قرآنِ ناطق بلند نشود بر لبانش با نی نواخت! . ▪️در قتلگاه به هُمْ رَاکِعُونَ نه در حالِ سجده آیه زکّات را از قرآن خط زد و روضه انگشت و انگشتر جاودانه شد... و قرآنی که مهجـور نمانـد امّا محجــور شد! . ▪️خواندنِ روضـه هایت ختمِ قرآن است! و حالا ارمنـی ها هم ختمِ سوره قمـر می گیرند! «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ صَدَقَ اللهُ العلی العَظیم» •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• 🏴امام سجاد ( علیه السلام ) فرزند حسین بن على(علیه السلام) سومین امام شیعیان جهان، مادرش«شهر بانویه»، مشهورترین لقبش«زین العابدین» و«سجاد» است. ▪️امام سجاد(علیه السلام) در سال سى و هشت قمرى دیده به جهان گشود و دوران کودکى خود را در شهر مدینه سپرى کرد. حدود دو سال از خلافت جدش امیر مومنان(علیه السلام) را درک نمود و پس از آن مدت ده سال شاهد حوادث دوران امامت عموى خویش امام مجتبى(علیه السلام)که تنها در شش ماه آن عهده دار خلافت اسلامى بود. ▪️پس از شهادت امام مجتبى(علیه السلام) در سال 50 هجرى، به مدت ده سال در دوران امامت پدرش حسین بن على(علیه السلام) که در اوج قدرت معاویه با او در ستیز و مبارزه بود، در کنار او قرار داشت. ▪️در محرم سال 61 هجرى در جریان قیام و شهادت پدرش حسین(علیه السلام) در سرزمین کربلا حضور داشت. پس از فاجعه کربلا که امامت به او رسید، همراه دیگر اسیران اردوگاه حسینى به اسیرى به کوفه و شام برده شد، و در این سفر سر پرست و تکیه گاه اسیران در کوران مصایب و گرفتاری ها بود. او در این سفر با سخنرانی هاى آتشین خود حکومت یزیدرا رسوا ساخت و پس از باز گشت از شام، در شهر مدینه اقامت گزید تا آنکه در سال 94 یا 95 هجرى به شهادت رسید و در قبرستان معروف «بقیع» در کنار قبر عمویش امام حسن(علیه السلام) به خاک سپرده شد. ▪️امام على بن الحسین در دوران امامت خود با زمامداران یاد شده در زیر معاصر بوده است: 1 - یزیدبن معاویه(61 - 64 ق). 2 - عبد الله بن زبیر(61 - 73) 3 - معاویه بن یزید(چند ماه از سال 64). 4 - مروان بن حکم (نه ماه از سال 65). 5 - عبد الملک بن مروان (65 - 86) 6 - ولید بن عبد الملک (86 - 96). •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌼اشتباهی داریم دنبال خوشبختی می‌گردیم از خدا پرسید: خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟ خدا گفت: آن را در خواسته‌هایت جست‌وجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم. با خود فکر کرد که اگر خانه‌ای بزرگ داشتم، بی‌گمان خوشبخت بودم. خداوند به او داد. اگر پول فراوان داشتم، یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم. خداوند به او داد. اگر… اگر… و اگر… اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود. از خدا پرسید: حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم. خداوند گفت: باز هم بخواه. گفت: چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست، دارم. خدا گفت: بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هرچه را داری با مردم قسمت کنی. او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی که بر لب‌ها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس، به او لذت می‌بخشد. رو به آسمان کرد و گفت: خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران. ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
📚 بدهکاری که طلبکار است روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت که با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی. کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید: داستان چیست؟ شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خریده و به من بدهکار است. من از اینکه او با دیدنم از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت بلکه مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود آبروی ما را بریزد. تازه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم. گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ▫️کرم بین و لطف خداوندگار ▫️گنه بنده کرده است و او شرمسار حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• ⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 3) ✳️بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب که باعث بیداری مردم در آن مجلس شد، ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که از جنگ با ابی عبدالله پشیمان شده بودند و صدای گریه و شیونشان بلند بود، ♨️دستور داد سر حسین علیه السلام و سایر شهدا را در کوچه های کوفه بگردانند تا مردم بدانند قدرت از آن کیست! ⚡️ منادی هم صدا میزد: قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب.. 🍀زید ابن ارقم میگوید: در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر حسین را بالای نیزه در کوچه ها میگردانند، 🌹شنیدم که آیه ای از سوره کهف میخواند: " آیا گمان میکنی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ماست" 🌿 از شنیدن این آیه از سربریده اباعبدالله مو بر تنم راست شد و بی اختیار صدا زدم: یابن رسول الله! 🌸حرف زدن سرِ تو از داستان زنده شدن اصحاب کهف هم عجیبتر است! 🔴 پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیه السلام پنج سال برخوردار بودند، از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان میرسید. 💥دشمنان ابی عبدالله بدتر از سگان از کرده خود پشیمان شدند ، ⚫️چنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش که از او احوالپرسی میکرد گفت: هیچ کس نزد خانواده اش برنگشته که بدتر باشد از وضعی که من برگشته ام،از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم... 🌷بعد از شهادت امام حسین علیه السلام سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر وارد شد حتی از سوی نزدیکترین بستگان : ⚡️ عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت: بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی میزدند ولی حسین کشته نمیشد و این لکه ننگ بر خاندان زیاد نمینشست. ⚡️مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت: ای پست فطرت پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را کشتی ،بخدا قسم هرگز خدا را با روی خوش ملاقات نخواهی کرد. ⚡️معقل ابن یسار به شدت از عبیدالله انتقاد میکرد و از او کناره گرفت. ⚡️مردم هرگاه عمربن سعد را میدیدند اورا لعنت میکردند و هرگاه وارد مسجد میشد از مسجد خارج میشدند. ✨حصین ابن عبدالرحمن میگوید: چون خبر قتل حسین به ما رسید سه روز به حالت بهت باقی ماندیم گویی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است. 🍃خواجه ربیع بیست سال سکوت اختیار کرده بود وقتی خبر قتل حسین به او رسید رنگش متغیر شد و گفت: براستی حسین را به شهادت رساندند؟ سپس فرمود : بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا انها رابسیار دوست میداشت و با دست خود لقمه بر دهانشان مینهاد..سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت. ✨حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد و گفت: آه چه ذلت و خواری است برای ملتی که فرزند زنا زاده فرزند پیغمبرش را بکشد،بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه انتقام میگیرند. ♻️حتی عده ای شهر را ترک کردند و گفتند: در شهری که پسر پیغمبر در ان شهید میشود سکنی نمیگزینیم.... 📘 حیات الحسین ج3 ص119 📗ارشاد مفید ص 229 📕 بحار ج 45 ص18 📔 طبری ج 7 ص385 •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🖤🖤🖤🖤🖤 📜 🚦زمان و نحوه دفن شهدای کربلا استاد دکتر محمد حسین 🔹ویژه ماه 🚦 : زمان و نحوه دفن پیکر شهدای کربلا و مشخص کردن قبور مطهر آنها چگونه بوده است؟ 📍 : طبق نقل‌های صحیح، پس از شهادت یاران امام حسین علیه‌السلام و نهایتاً وجود مقدس حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، این جنایتکاران شروع کردند به بریدن سرهای مطهر شهیدان. 📍عمرسعد لعنه‌الله سر مقدس امام حسین علیه‌السلام را به خولی داد که همراه با که وقایع‌نگار لشکرخود بود، به سرعت به کوفه نزد عبیدالله ببرند و خبر پیروزی خود و شکست و شهادت امام حسین علیه‌السلام را به اطلاع او برسانند. 📍اما چون دیر وقت بود و به شب رسیدند، این جنایتکاران پس از غارت خیمه‌های عزاداران و مصیبت‌زدگان امام حسین علیه‌السلام شب را به صبح رساندند و صبح روز یازدهم تا ظهر به غسل دادن و دفن کشته‌های منحوس خود پرداختند و بعدازظهر روز یازدهم در حالی که پیکر مقدس شهیدان را دفن نشده روی زمین رها کردند، عمرسعد لعنه‌الله دستور داد که آماده حرکت بشوند و به سوی کوفه بازگردند. 📍وقتی که لشکر عمرسعد لعنه‌الله همراه با اسیران آل الله منطقه را ترک کردند و از کربلا دور شدند، قبیله بنی‌اسد که در غاضریه در نزدیکی کربلا زندگی می‌کردند و از حادثه خبر داشتند، عصر روز یازدهم خود را به کربلا رساندند و امر تدفین پیکر مقدس شهدا را بر عهده گرفتند. منابع تاریخی که عمدتاً اهل تسنن هستند به این صورت آورده اند. یعنی قبیله بنی اسد در عصر روز یازدهم آمدند و پیکر مقدس شهدا را دفن کردند. 📍اما در منابع شیعی و عمدتاً در احادیث ما اینگونه آمده است که چون بر مبنای اعتقاد شیعه امام معصوم را جز امام معصوم نماز نمیخواند و دفن نمیکند، امام سجاد علیه‌السلام که در اسارت به سوی کوفه برده می‌شدند با قدرت امامت و به اذن الهی از همان اسارت به کربلا باز گردانده شد و امام سجاد علیه‌السلام است که بنی‌اسد را راهنمایی دفن شهدا می‌کند. چون سر شهدا همه بریده شده بود و پیکر‌های آنها قابل شناسایی نبود و این مهم فقط از امام معصوم برمی‌آمد. 📍لذا امام سجاد علیه‌السلام پیکر مقدس پدر خود را شناسایی کردند و خود این پیکر مقدس را دفن فرمودند سپس پیکر مطهر برادر خویش حضرت علی اکبر علیه‌السلام را هم شناسایی کردند و آن پیکر مطهر را در مقابل پدر دفن کردند. بعد امام سجاد علیه‌السلام به بنی‌اسد دستور دادند که در پایین‌تر از پای امام علیه‌السلام یک قبر بزرگی حفر شود و پیکر مطهر همه شهدا را در این قبر جمعی دفن کنند، جز وجود مقدس حضرت عباس علیه‌السلام که در کنار شریعه به خاک افتاده بود و در همان‌جا پیکر مقدسش دفن شد. 📍برخی نقل‌ها حاکی از آن است که حر هم که با فاصله‌ای از منطقه درگیری به شهادت رسیده بود را هم در آنجا دفن کردند. برخی از نقل ها البته نه در نقل‌های معتبر اصلی، حاکی از این است که چون قبیله بنی اسد از خویشاوندان حبیب‌بن‌مظاهر بودند پیکر او را هم شناسایی کردند و وی را جداگانه در کنار امام حسین علیه‌السلام دفن کردند که امروز هم ضریحی منسوب به حبیب بن مظاهر در نزدیکی قبر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام وجود دارد... 🖤🖤🖤🖤🖤🖤