#مقایسه_کردن
❌هیچگاه خودت و زندگیت را با کسی مقایسه نکن!
""مـقایسه فـلاکت مـیآورد""
💫✨ثـروتمند واقعی کسی هست که
بدون مـقایسه زندگی میکند و از
آنچه هست و آنچه دارد خـشنود است.
و همیشه #شکرگزار است
راز هایت را به دو نفر بگو ...
#خودت و خدایت
در تنگنا به دو چیز تکیه کن...
#صبر و #دعا
در #دنیا مراقب دو چیز باش...
#پدر و #مادر
از دو چیز نترس که به دست خداست...
#روزی و مرگ
و به یک چیز هیچ وقت #خیانت نکن..
#رفاقت
تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش...
💞تفاهم یعنی :
ت : توان تحمل تفاوت ها
ف : فهمیدن همدیگه
ا : آزادی در بیان عقیده
ه : همه جوره قبول داشتن طرف مقابل
م : محبت دو طرفه
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
#سیاست_های_مردانه
👩خانم ها ذاتا موجودات #نکته سنجی هستند
به عنوان یک مرد از کارکردهای خوب منشی یا همکارتان
که از بد حادثه
خانم هم هستند
❌تعریف نکنید😐
با آموزش های زناشویی پایدارحال زندگیت رو متحول کن 🦋
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
✨﷽✨
✍استاد فاطمی نیا :
از صبح که پا میشه؛ فلان کس چی گفت، فلان کس چیکار کرد، فلان روزنامه چی نوشت..
ول کن!
روایت داریم که اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند...
فکر نکنید همه شراب می خورند و از در و دیوار مردم بالا می روند. نه!
یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم...
▩ امیرالمومنین به حارث همدانی فرمودند :
اگر هر چه را که می شنوی بگویی، دروغگو هستی!
▣ سیدی در قم مشهور بود به سید سکوت، با اشاره مریض شفا میداد...
از آیت الله بهاءالدینی راز سید سکوت را پرسیدم!
با دست به لبانش اشاره کردند و فرمودند :
"درِ آتش را بسته بودند..."
▩مرحوم علامه حسن زاده آملی :
تا دهان بسته نشود، دل باز نمیشود
و تا عبدالله نشوی، عندالله نشوی
آنگاه از انسان اگر سَر برود،
سِر نرود...!
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
هدایت شده از فیروزه کویر اخباررفسنجان -نوق
31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙️خـطابــہ خـادم الصـادق
حـاج احمـدتقـے نـژاد
دروصـف امـام جعفـرصـادق علیـہ السـلام
درروزولادت آن حضـرت
درامـامـزاده سیـدجـلال الـدیـن اشـرف (ع)
━•----⊰❀فیــروزه ڪـویر❀⊱-----•━
منبـع اخبـارمـوثـق رفسنجـان- نـوق
🔻فیروزه کویردرواتساپ
https://chat.whatsapp.com/KnNAYNaDJxs0qGasee46cs
🔻 فیروزه کویر در سروش
🆔 https://splus.ir/firozehkavir
🔻فیروزه کویر در ایتا
🆔https://eitaa.com/firozehkavir
🔻فیروزه کویر در روبیکا
🆔https://rubika.ir/firozehkavir
🌸رزق چیست ؟خیلی قشنگه حتما بخونید
🌸رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
🌸زمانی که خواب هستی و ناگهان
به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت
بیدار میشوی رزق است
چون بعضیها بیدار نمیشوند
🌸زمانی که با مشکلی رو به رو میشوی
خـداوند صبری به تو میدهد که
چشمانت را از آن بپوشی
این صبر ، رزق است.
🌸زمانی که در خانه لیوانی آب
به دست پدر و یا مادرت میدهی
این فرصت نیکی کردن ، رزق است
🌸یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست
از او بی خبری و دلتنگش میشوی
و جویای حالش میشوی ،این رزق است.
🌸رزق واقعی این است . رزق خوبی ها
نه ماشین نه درآمد ،
اینها رزق مال است که خداوند
به همه ی بندگانش میدهد
اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
🌸زندگيتان پـر از رزق بـاد....
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
بد خلقی فشار قبر میآورد!
به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که سعد بن معاذ فوت کرده. پیغمبر صلی الله علیه و آله با اصحابشان از جای برخاسته، حرکت کردند. با دستور حضرت - در حالی که خود نظارت میفرمودند - سعدرا غسل دادند.
پس از انجام مراسم غسل و کفن، او را در تابوت گذاشته و برای دفن حرکت دادند.
در تشییع جنازه او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پابرهنه و بدون عبا حرکت میکرد. گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را میگرفت، تا نزدیکی قبر سعد رسیدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسایل دیگر را بیاورند! سپس با دست مبارک خود، لحد را ساختند و خاک بر او ریختند و در آن خللی دیدند آنرا بر طرف کردند و پس از آن فرمودند:
- من میدانم این قبر به زودی کهنه و فرسوده خواهد شد، لکن خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام میدهد محکم باشد.
در این هنگام، مادر سعد کنار قبر آمد و گفت:
- سعد! بهشت بر تو گوارا باد!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
- مادر سعد! ساکت باش! با این جزم و یقین از جانب خداوند حرف نزن! اکنون سعد گرفتار فشار قبر است و از این امر آزرده میباشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.
مردم که همراه پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند، عرض کردند:
یا رسول الله! کارهایی که برای سعد انجام دادید نسبت به هیچ کس دیگری تاکنون انجام نداده بودید: شما با پای برهنه و بدون عبا جنازه او را تشییع فرمودید.
رسول خدا فرمود:
ملائکه نیز بدون عبا و کفش بودند. از آنان پیروی کردم.
عرض کردند:
گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را میگرفتید!
حضرت فرمود:
چون دستم در دست جبرئیل بود، هر طرف را او میگرفت من هم میگرفتم!
عرض کردند:
- یا رسول الله صلی الله علیه و آله بر جنازه سعد نماز خواندید و با دست مبارکتان او را در قبر گذاشتید و قبرش را با دست خود درست کردید، باز میفرمایید سعد را فشار قبر گرفت؟
حضرت فرمود:
- آری، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همین است! [۱]
----------
[۱]: بحار، ج ۶ ص ۲۲۰
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
دوازده درهم با برکت
شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید دید لباس کهنه به تن دارد. دوازده درهم به حضرت تقدیم نمود و عرض کرد:
یا رسول الله! با این پول لباسی برای خود بخرید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: پول را بگیر و پیراهنی برایم بخر! علی علیه السلام میفرماید:
- من پول را گرفته به بازار رفتم پیراهنی به دوازده درهم خریدم و محضر پیامبر صلی الله علیه وآله برگشتم، رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهن را که دید فرمود:
این پیراهن را چندان دوست ندارم پیراهن ارزانتر از این میخواهم، آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟
علی علیه السلام میفرماید:
من پیراهن را برداشته به نزد فروشنده رفتم و خواسته رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ایشان رساندم، فروشنده پذیرفت.
پول را گرفتم و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم، سپس همراه با رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف بازار راه افتادیم تا پیراهنی بخریم.
در بین راه، چشم حضرت به کنیزکی افتاد که گریه میکرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک رفت و از کنیزک پرسید:
- چرا گریه میکنی؟
کنیز جواب داد:
- اهل خانه به من چهار درهم دادند که متاعی از بازار برایشان بخرم. نمی دانم چطور شد پولها را گم کردم. اکنون جرات نمی کنم به خانه برگردم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنیزک داد و فرمود:
هر چه میخواستی اکنون بخر و به خانه برگرد.
خدا را شکرکرد و خود به طرف بازار رفت و جامه ای به چهار درهم خرید و پوشید.
در برگشت بر سر راه برهنه ای را دید، جامه را از تن بیرون آورد و به او داد و خود دوباره به بازار رفت و پیراهنی به چهار درهم باقی مانده خرید و پوشید سپس به طرف خانه به راه افتاد.
در بین راه، باز همان کنیزک را دید که حیران و اندوهناک نشسته است. فرمود:
چرا به خانه ات نرفتی؟
- یا رسول الله! دیر کرده ام، میترسم مرا بزنند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
- بیا با هم برویم. خانه تان را به من نشان بده، من وساطت میکنم که از تقصیراتت بگذرند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اتفاق کنیزک راه افتاد. همین که به جلوی در خانه رسیدند کنیزک گفت:
- همین خانه است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله از پشت در با صدای بلند گفت:
- ای اهل خانه سلام علیکم!
جوابی شنیده نشد. بار دوم سلام کرد. جوابی نیامد. سومین بار سلام کرد، جواب دادند:
- السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
- چرا اول جواب ندادید؟ آیا صدای مرا نمی شنیدید؟
اهل خانه گفتند:
- چرا! از همان اول شنیدیم و تشخیص دادیم که شمایید.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
- پس علت تأخیر چه بود؟
گفتند:
- دوست داشتیم سلام شما را مکرر بشنویم!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
- این کنیزک شما دیرکرده، من اینجا آمدم تا از شما خواهش کنم او را مؤاخذه نکنید.
گفتند:
- یا رسول الله! به خاطر مقدم گرامی شما این کنیزک از همین ساعت آزاد است.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله با خود گفت: خدا را شکر! چه دوازده درهم با برکتی بود، دو برهنه را پوشانید و یک برده را آزاد کرد!
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
گریه برای یتیمان
در جنگ احد بسیاری از رزمندگان اسلام، از جمله، حضرت حمزه علیه السلام به شهادت رسیدند. به طوری که شایع شد که شخص پیامبر صلی الله علیه و آله نیز شهید شده اند.
زنهای مدینه به سوی احد حرکت کردند. فاطمه، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز در میان آنان بود. پس از آنکه دریافتند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سالم است به مدینه بازگشتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز با کمی فاصله به طرف مدینه حرکت نمود. زنان بار دیگر گریه کنان به استقبال شتافتند. در این وقت زینب دختر جحش محضر پیامبرگرامی رسید. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
- صبور و پایدار باش!
گفت:
- برای چه؟
فرمود:
- در مورد شهادت برادرت عبدالله.
گفت:
- شهادت برای او گوارا و مبارک باد!
فرمود:
- صبر کن!
گفت:
- برای چه؟
فرمود:
- درباره شهادت دایی ات حمزه علیه السلام.
گفت:
- همه از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم، مقام شهادت برای او مبارک باد!
پس از چند لحظه، دوباره پیامبر صلی الله علیه و آله رو به زینب کرد و اظهار فرمود:
- صبور باش!
گفت:
- دیگر برای چه؟
فرمود:
- به خاطر شهادت شوهرت مصعب بن عمیر.
زینب تا این جمله را شنید با صدای بلند گریه کرد و به طور جانگدازی ناله سر داد. او در پاسخ کسانی که میگفتند:
- چرا برای شوهرت چنین گریه میکنی؟
پاسخ داد:
- گریهام برای شوهرم نیست، چرا که او به فیض شهادت در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده، بلکه گریهام برای یتیمان اوست، که اگر سراغ پدر را بگیرند، چه جوابی به آنان بدهم؟
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد. تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید و بعد من از بین شما یکی را برای نخست وزیری انتخاب می کنم.»
پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود. آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود! آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است.
او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند.آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته! وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم».
آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم، کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت. هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است.»
پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید. در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد.»
نوبت را رعایت کنید!
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در حال استراحت بود،نوه اش امام حسن علیه السلام آب خواست، حضرت نیز قدری شیر دوشید و کاسه شیر را به دست وی داد، در این حال، حسین علیه السلام از جای خود بلند شد تا شیر را بگیرد، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله شیر را به حسن علیه السلام داد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها که این منظره را تماشا میکرد عرض کرد:
- یا رسول الله! گویا حسن را بیشتر دوست داری؟
پاسخ دادند:
- چنین نیست، علت دفاع من از حسن علیه السلام حق تقدم اوست، زیرا زودتر آب خواسته بود. باید نوبت را مراعات نمود.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
جرعهای از معرفت
🔸از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمودند:هر جوری که انسان نگاه کند به سرش می آید.اگر آدم حسن ظن به خدا داشته باشد،که خدا برایش خوب میفرستد.
🔸اگر کسی بدبین باشد و سوءظن داشته باشد؛بدبیاری می آورد.این فرمول خیلی فرمول ارزشمندی است از امام رضا علیه السلام که فرمودند؛
🔸احْسِنِ الظَّنَّ باللّهِ فَانَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ انَا عِندَ ظَنِّ عَبدِی المُؤمِنِ انْ خیراً فَخَیراً وَان شَرّاً فَشَرّاً
به خداوند نیکو گمان باش که خداوند عزوجل می فرماید: من به گمان بنده مؤمنم هستم، اگر خوش گمان بود نیکی می کنم، و اگر بدگمان بود، بر اساس آن بااو رفتار می کنم. (یعنی به خواسته او با او عمل می کنم).
(الکافی،جلد۲،ص۷۲)
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://eitaa.com/darolsadeghiyon