⛓قیامتی سخت در پیش است
📖﴿إِنَّمَا نُطۡعِمُكُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُكُورًا ﴾٩ ﴿إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوۡمًا عَبُوسٗا قَمۡطَرِيرٗا﴾ ١٠ انسان
📚 #ترجمه_تدبیری
🔸[ اهل بیت در انفاق غذا به مسکین یتیم و اسیر این گونه قصدشان را از این کار توضیح دادند که] ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾ ما
اهل بیت فقط برای خدا به شما غذا دادیم،
🔹﴿لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءَ﴾ همچنین از شما هیچ پاداشی نمیخواهیم
🔸﴿وَلَا شُكُورًا﴾ و حتى هیچ تشکری هم از شما نمیخواهیم؛ [این کار را بخاطر ترس از مقام پروردگار انجام دادیم]
🔹 ﴿إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا﴾ ما اهل بيت از پروردگارمان به خاطر روزی میترسیم که
🔸﴿عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا﴾ آن روز، روزی بسیار خشمگین و سخت است. [اهل بیت با آن مقام والای معنوی ،خود این چنین از آخرت میترسند؛ زیرا آخرت بر هر کار انسان سایه انداخته است و نسبت انسان با پروردگارش را روشن میکند.]
╭────────── •
╰─➛
𔑀 @darolsaghalein
𔑀 #زندگی_با_آیهها
𔑀 #سطر_بیست_نهم
𔑀 #پوستر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #پویانمایی سطر بیستونهم
🔻این قسمت: زبون بسته❗️
╭────────── •
╰─➛
𔑀 @darolsaghalein
𔑀 #زندگی_با_آیهها
𔑀 #سطر_بیست_نهم
𔑀 #پویانمایی
𔑀 #طنز
هدایت شده از زندگی با آیهها - کرمان
#مسابقه_روز_بیست_و_نهم
♻️ مسابقه زندگی با آیه ها ویژه ماه مبارک رمضان
🔰 مسابقه روز بیست و نهم :
🔹کدام آیه درباره خوف از آخرت است ؟
۱_ سوره انسان آیه 9و10
۲_ سوره حجرات آیه 13
۳_ سوره عنکبوت آیه 41
۴_ سوره یوسف آیه 39
📣روزانه به قید قرعه ، به پنج نفر از عزیزانی که پاسخ صحیح را ارسال کرده اند ، مبلغ ۵ میلیون ریال اهدا خواهد شد.
🙏لطفا عدد گزینه صحیح را به ۳۰۰۰۲۶۱۱ پیامک کنید .(مهلت ارسال پاسخ تا ساعت ۱۲ امشب, سه شنبه 21 فروردین ماه)
#زندگی_با_آیه_ها
#عمليات_ماه_مبارک_رمضان
🆔 @Mastura_Kerman
✍#محفل_ادبی_مسطورا
🔰 ترس❗️
💠 جلسه بیستو نهم: ضرورت خوف از آخرت
میخواهم هر قدمی که برمیدارم، هر نفسی که میکشم، برای تو باشد!
میخواهم تو دلیل حرکت من باشی؛ همه حرکاتم!
میخواهم عمل کنم به درسی که اولیایت به من آموختند!
چه شیرین است ببخشی و گذشت کنی و دستگیر باشی؛
و اگر کسی خواست مزد و پاداشی بدهدت، بگویی:
«نه نیازی به مزد است و نه حتی تشکر! من گذشتم و بخشیدم برای خدا!»
پای مکتب تو بودن بزرگم کرده! درسهای تو و اولیای تو رشدم داده!
من از اولیای تو آموختم!
آموختم که دور شوم از هرچه که دوست نمیداریاش؛
و نزدیک شوم به هرآنچه میپسندیاش؛
من یاد گرفتهام قطار زندگیام را روی ریلهای تو حرکت بدهم.
من که راهورسم بندگی تو نمیدانستم! تو دستم را گرفتی.
من لجوج بودم و سرکش!
من مهربانیات را نشناختم.
نعمتهای فراوانت را ندیدم! به عتاب تو بود که برگشتم! که صدایم زدی:
«کجا میروی؟! برگرد! این دنیا برای تو نیست! تو برای این دنیا نیستی! ببین! چشمهایت را باز کن! بشنو! برای تو چیزهای بهتری آماده کردم. زندگی بینهایتی! چرا سرکشی میکنی؟ چرا نمیپذیری؟ من برای تو نگرانم! دیگر چه نشانهای برایت بیاورم که رو برنگردانی؟ نشانههای من را روی زمین ندیدی؟ خورشید و آسمان و دریا و زمین را ندیدی؟ ستارگان و حیوانات و گیاهان را ندیدی؟ پیامبرم را برایت فرستادم! صدایم را میشنوی؟ بهترین بندگانم را برایت آوردم. برای تو خونشان به زمین ریخت. برای تو زن و فرزندشان آواره و اسیر شدند. ندیدی؟ نشنیدی؟ وای بر تو! پس بترس از آتشی که برای کافرین برافروخته شده! آتشی سخت سوزان و شکننده! که برای لجبازها و بیدینها آماده شده!»
تو چقدر مهربانی! چقدر دوستم داری! چقدر زمین را پر کردی از نشانههایت!
و من چه ناسپاسم اگر به تو روی نیاورم!
باید هم بترسم از آن روزی که خشم بزرگت را ببینم؛
باید هم بترسم از روزی که پاسخم را ندهی و از من روی برگردانی؛ بزرگترین عذاب من همین است!
میترسم از روزی که تو دیگر نگاهم نکنی!
دیگر به رویت خودت نیاوری که چنین بندهای هم داشتهای!
بیمحلیام کنی و از درگاهت دورم کنی!
میترسم از روزی که با کارهایم آتش خشم تو را روشن کرده باشم!
میترسم از وقتی که مثل بندگان صالحت من را نخواهی! بیچاره و ذلیل میشوم!
عزت من تو بودی!
افتخار من داشتن تو بود!
من به گل روی تو میخواستم زنده باشم و زندگی کنم!
میترسم از روزی که در برابر تو عریان باشم!
که تمام کارهای پنهانی و زشتم برملا شود؛ همانها که خیال میکردم دور از چشم همه انجام دادهام،
غافل از اینکه تو بودی!
تو همیشه بودی! میدیدی!
میترسم از روزی که هیچ بهانهای کارساز نیست؛ دیگر نمیتوانم خودم را گول بزنم!
آن روز که زبانم بسته میشود و تمام اعضا و جوارحم به حرف میافتند؛
همه بدخواهیهایم، همه مرضهای قلبم، همه حقد و حسدهایم؛
کینهورزیهایم، شوقهایم به گناه، شیفتگیهایم به دنیا؛ همه و همه عریان میشود!
خودم را میبینم. واقعیت خودم را! و چه وحشتی دارم از دیدار با خودم!
بزرگوار بخشنده!
اگر گریان و خسته، روی به سوی تو میآورم، از وحشت آن روز است!
تو پردهپوشم باش!
تو من را در آغوشت بگیر!
من از خودم فراریام!
از سرکشیهای نفس بدقلقم
از لجاجتهای هوسهای بیحد و مرزم
من از هرآنچه که از چشم تو بیندازدم، فراریام!
من را در آتش خشمت نسوزان
که میدانم رحمت تو بزرگتر است.
پناهم بده!
ای که مهربانیات دار و ندار من است!
#مسطورا
#زندگی_با_آیهها
#سطر_بیستونهم
🔗@darolsaghalein
✍ #تمثیل سطر بیست و نهم
🔸 ترش و شیرین
╭────────── •
╰─➛
𔑀 @darolsaghalein
𔑀 #زندگی_با_آیهها
𔑀 #سطر_بیست_نهم