eitaa logo
دارالشفاء حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها
23.2هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
388 فایل
تدریس طب اسلامی و مشاوره سبک زندگی اسلامی شهرری میدان شهدای شاملو خیابان مدرسه خیابان تبلیغات اسلامی پ۱ فعالیت مرکز : هر روز از ساعت ۸ تا ۱۷ نوبت دهی: ساعت ۹_۱۷ تلفن: ۰۹۳۶۳۰۶۵۴۷۸ آموزش: @Kelase_daroshefa313 مدیر : @teb_1111 فروشگاه @khatoonstore313
مشاهده در ایتا
دانلود
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_دلتنگ_سردار_مجتبی_رمضانی.mp3
زمان: حجم: 6.19M
▪️به وقت عروج ▪️ یاد تو از خاطر مگر میره اینجا همه دلتنگتند سردار بانوای: بخدا حاجی تورو خیلی کم داریم...😭😭😭 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
3.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاج قاسم تلفنی به دختر شهید مغنیه گفت من امشب به مقتل خودم می‌روم! روایت سردار حجازی از ساعاتی پیش از شهادت سردار سلیمانی 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🅾 مرد نیستیم اگر . . . ⭕️ غلط کرده هر کی گفته ما انتقام رو گرفتیم، ما انتقام نگرفتیم، ما انتقام لنگه کفشش رو هم نگرفتیم 🔶 صحبت های مهدی رسولی در ساعت ۱:۲۰ لحظه شهادت حاج قاسم در جوار مرقد مطهر ایشان در گلزار شهدای کرمان 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
1:20 آسمانـے‌شدنت‌مبارڪ‌اے‌مرد‌میدان❤️ مالڪیت‌آسمان‌بہ‌نام‌ڪسانے‌ نوشتہ‌شده‌است‌ کہ‌بࢪاین‌زمین‌دل‌نبستہ‌اند . . . ‌⚘اللهم عجل لولیک الفرج⚘ 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
🗨 این چند خط از حاج قاسم به قدری آموزنده است که امشب هم خواندم و گریه کردم؛ خصوص اون فرازی که میگن خیلی خسته ام و ... «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.  من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد . فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند.
عزیزم از خدا خواستم همه‌ شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند . وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.  عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام.  دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت الله» 😭😭😭😭😭 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کارگاه آموزش پخت نان در خانه مکان: شهرری دارالشفاء حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ⏰ زمان کلاس تئوری جمعه ۳۰ دی ماه ساعت ۸ الی ۱۰ صبح کارگاه عملی جمعه و شنبه ۳۰ دی ماه و یکم بهمن ماه 📝 جهت ثبت نام با شماره 09102174564 تماس گرفته شود یا در 👈 👉 به آیدی ذیل پیام ارسال فرمائید. @narjeskhatoon_313 ✅ هزینه کلاس مبلغ ۷۰ هزار تومان می باشد. لذا ضروریست پس از واریز به شماره کارت 6221061218640367 رسید پرداختی را به آیدی مشخص شده ارسال بفرمایید. 👌جهت برقراری نظم و آموزش بهتر ، عزیزان بعد از ثبت نام در گروه های مشخص قرار خواهند گرفت و روز و ساعت کارگاه عملی به ایشان اعلام خواهد شد. . 🏩 ‏ دارالشفاء حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها : https://maps.google.com/?q=35.591225,51.426426 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
🌐 سرفصل های تئوری ◼شناخت جایگاه و اهمیت نان در روایات اهل بیت علیهم‌السلام ◼مضرات نان های بازاری ◼بیان نحوه پخت نان مطابق با روایات اهل بیت علیهم السلام 🌐 سرفصل های عملی(این بخش تمامأ توسط هنرجو صورت می پذیرد) ◼تولید خمیر و بیان نکات پیرامون نحوه ورزدادن ◼چانه گیری و اهمیت آن ◼پهن کردن چانه و شیوه های مختلف آن ◼پخت نان در تنور 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹به نام خدا🌹 ذکر روز : عزت دائمی ۱۰۰ مرتبه یاحی یاقیوم (ای زنده وپاینده) 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
میگن جای بازیگر زندان نیست، قبول! هر وقت بازیگر فهمید جاش تو سیاست نیست، ما هم جاش رو تو زندان نمی‌ندازیم! عادلانه‌س؟ سیاست پدر مادر نداره! ‎ 🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313