#سلسله_احادیث_پزشکی
⚜ امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
«مَا مِنْ دَاءٍ إِلَّا وَ فِي الْحَبَّةِ السَّوْدَاءِ مِنْهُ شِفَاءٌ إِلَّا السَّام»
هیچ بیماری نیست مگر اینکه در سیاهدانه درمان آن بیماری است.
📚 منبع : خصال، شیخ صدوق، ص۶۳۷
#اصلاح_سبک_زندگی
#خواص_سیاهدانه
#احادیث_سیاهدانه
#شونیز #سیاهدانه
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
ماجرای کمبود کاغذ برای فرزند رهبر انقلاب
در دوران دانش آموزی
مدرسهای که آقای میثم خامنهای،فرزند رهبر انقلاب درس میخواندند،معلم از دانشآموزان میخواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر میبینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند
ایّام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمیشد لذا آقای خامنهای،رییس جمهور وقت یک پاکت مقوایی که آنزمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده میشد را باز میکنندو برای انجام رسم به فرزندشان میدهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا مینویسند:
آموزگار محترم!مقوا نداشتیم،من به میثم و دیگر بچهها گفتهام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید. #سیدعلی_خامنهای
● به روایت آقای سادات اعلایی؛ معلم دبستان علوی تهران
✍️ امینی آزاده
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به نام خدا🌹
ذکر روز #چهارشنبه : عزت دائمی
۱۰۰ مرتبه یاحی یاقیوم
(ای زنده وپاینده)
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
📿 دعای هر روز ماه 🌙 رجب
#التماس_دعا🙏
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
عکس زیبای قدیمی و پرمعنی از شهر سامرا
🔹خانه های مسکونی که حرم امامین عسکریین را احاطه کرده در حالیکه کاخ بنی العباس آن طرف رها شده است.
این کاخ همزمان با تاسیس شهر سامرا و بدستور معتصم ساخته شده بود که پس از شهادت و تدفین معصومین اینگونه در گذر زمان مرکزیت خود را از دست داده است.
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چگونه ایرانی ها را فریب دادند و در شهرها خفه کردند
شنیده اید که میگن طرف از پاپ کاتولیک تر شده؟ مصداقش وضعیت شهرسازی ما هست که از خود آمریکا به عنوان مهد نظام سرمایه داری هم جلو افتاده ایم!
این ویدئوی کوتاه را ببینید تا متوجه شوید که با احتکار زمین در کشور پهناور ایران چه بلایی بر سر سبک زندگی ما آورده اند.
اخلال شبکه های نفوذی در سیستم شهرسازی ایران را جدی بگیرید.
⏪ خانه های ویلایی برای آنها معماریِ مرگبارِ آپارتمان نشینی برای ایرانی ها
زمان: ۱ دقیقه و ۲۸ ثانیه
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معماری مرگبار....
⏪بخش کوتاهی از گفتگوی ویژه خبری درباره هزینه های پنهان توسعه عمودی شهرها.
▪️هزینه هر یک روز تعطیلی تهران و سایر کلانشهرها به علت آلودگی هوا چقدر است؟ دولت هر سال بابت هزینه درمان جامعه (اعم از درمان بیماری های جسمی و یا بالینی و روانی) چقدر سوبسید می دهد؟
▪️آیا نمی توان با تدابیر شهرسازانه این هزینه ها را کاهش داد؟ آیا پیشگیری مقرون به صرفه تر از درمان نیست؟
زمان: ۱ دقیقه و ۳۰ ثانیه
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
❌ام الفسادی به نام #آپارتمان (1)
👈فرزندانی متّهم به بیش فعّالی:
محدود شدن کودکان در بازی کردن و اتّهام بیش فعّالی به کودکان و در نتیجه تجویز قرصهای مخدّری مثل ریتالین که اثرات اعتیاد آوری بدتر از اکس و ... دارند یکی از عوارض آپارتمان است.
خانهای که حیاط داشته باشد و در حیاط آن گل و درخت و حیوانات خانگی و حوض باشد، قطعاً بیشترین وقت و انرژی کودکان در این حیاط میگذرد.
و دیگر به بهانه بیش فعالی مواد مخدر تجویز نمیشود.
ریتالین دقیقا مانند مواد مخدری مثل تریاک و هروئین با افزایش سودای مغز، باعث افزایش تمرکز و آرام شدن بچه ها می شود.
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
🔻با پدرت حرف بزن! از هرجای عالم که سخن بگویی می شنود !
+ شخصي براي امام هادی(عليه السلام)نوشت:
شخصی دوست دارد كه با امامِ خود راز و نياز كند و مشكلات خود را با او در ميان بگذارد، همانطور كه با خدای خودش راز و نياز مي كند و حوائجش را اظهار مي كند
- امام هادی (ع) پاسخ او را اينگونه نوشتند:
(ان كان لك حاجه فحرك شفتيك،فان الجواب ياتيك.)
هرگاه حاجتي داشتی فقط لب های خود را حركت بده ومطمئن باش كه جواب به تو ميرسد.
+امام رضا (علیه السلام) : اَلْإِمَامُ اَلْأَنِيسُ اَلرَّفِيقُ وَ اَلْوَالِدُ اَلشَّفِيقُ وَ اَلْأَخُ اَلشَّقِيقُ وَ اَلْأُمُّ اَلْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ اَلصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ اَلْعِبَادِ
- امام همدل و همراه پر مهر است و پدرى است خيرخواه و برادرى با عاطفه و مهربان، و چون مادرى است نيكوكار نسبت به فرزند خردسال خويش، و پناهگاه بندگان در سختی ها و مصيبتهاى بزرگ...
📚[الکافی، جلد۱، صفحه۱۹۸]
🆔 https://t.me/daroshefaenarjeskhatoon313
📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
✅عظمتِ طبِّ #امام_هادی النقی علیه السلام
📌درمان زخم متوکل با کود حیوانی وقتی همه اطباء عاجز شدند...
🔹طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.»
متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد»
🔹طبیب نگاهی به صورت رنگ پریدهی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید»
ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید.
طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد»
🔹متوکل با اشارهی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت: «حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمیآید» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!»
مادر متوکل با دستمال اشکهایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر میکنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم»
🔹ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که کود گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.»
صدای خنده فضای اتاق را پر کرد:
- کود؟!
ـ عجب حرفی!
ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره میکردند)
🔹صدای فتح بن خاقان آنها را به خود آورد:
ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت؛ و برای تهیهی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجهی کار را ببینیم».
🔹ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما دربارهی او اشتباه بود»
🔹بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.»
متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آنها گفت: «شما مرخص هستید، می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم»
🔹 بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟»
ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحهی زیادی در خانهی خود جمع کرده و میخواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد.
ـ برو سعید حاجب را خبر کن.
وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.»
🔹تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد:
ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم!
گوشهی عمامهی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار»
سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت.
ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسهها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.»
🔹کیسهی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟»
🔹مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.»
🔹صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسهها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»...
منابع:
📕کافی، ج ۱، ص ۴۹۹
📚بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۹۸
✍جهانِ پساکرونا
🏴 #شهادت_امام_هادی سلام الله علیه تسلیت 🏴
#ماه_رجب
#طب_اسلامی