ع نموده، بدرودش گفتهاند؛
وَ حُمِلَ فَوْقَ سَرِیرٍ، وَ صُلِّی عَلَیهِ بِتَکْبِیرٍ، بِغَیرِ سُجُودٍ وَ تَعْفِیرٍ، وَ نُقِلَ مِنْ دُورٍ مُزَخْرَفَةٍ وَ قُصُورٍ مُشَیدَةٍ وَ فُرُشٍ مُنَجَّدَةٍ وَ حُجَرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فِی ضَرِیحٍ مَلْحُودٍ، ضَیقٍ مَرْصُودٍ، بِلَبِنٍ مَنْضُودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلْمُودٍ!
(اکنون) بر فراز تابوت حمل شود، و بر او نماز یا تکبیر بدون سجود (نماز مَیت) بخوانند، و او را از کاخهای زرنگار (یا شاید خانههای پر زرق و برق مدرن امروزی!!) و قصرهای مجلّل و برافراشته (و شاید آسمانخراشها و آپارتمانهای بلند و شیک امروزی!!) و فرشهای پر نقش و نگار، و (خانههای دارای) اطاقهای بسیار در هر گوشه وکنار، انتقال دهند به درون گوری که برایش کندهاند، که تنگست و از اطراف نیز تنگاتنگ با خشتهایی محکم بر هم چیده شده، احاطه گشته و سقفش را نیز با تخته سنگی (مانند سنگ قبرهای دارای تزیینات امروزی!!) پوشانده اند!
وَ هِیلَ عَلَیهِ [حَفَرُهُ] وَ حُثِی [عَلَیهِ] مَدَرُهُ وَ تَحَقَّقَ حَذَرُهُ وَ نُسِی خَبَرُهُ، وَ رَجَعَ عَنْهُ وَلِیهُ وَ نَدِیمُهُ، وَ نَسِیبُهُ وَ حَمِیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قَرِینُهُ وَ حَبِیبُهُ، فَهُوَ حَشْوُ قَبْرٍ وَ رَهِینُ [قَفرٍ]! یدِبُّ فِی جِسْمِهِ دُودُ قَبْرِهِ وَ یسِیلُ صَدِیدُهُ مِنْ مَنْخَِرِهِ، وَ تَسْحَقُ تُرْبَتُهُ لَحْمَهُ، وَ ینْشَفُ دَمُهُ وَ یرَمُّ عَظْمُهُ، حَتَّی یوْمِ حَشْرِهِ، [فَینْشَرُ] مِنْ قَبْرِهِ، وَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ، وَ یدْعَیٰ لِحَشْرٍ وَ نُشُورٍ، فَثَمَّ بُعْثِرَتْ قُبُورٌ، وَ حُصِّلَتْ سَرِیرَةٌ فِی صُدُورٍ؛
و بر او ریخته شده [خاک قبرش]، و پاشیده شده بر او کلوخش، و مسلّم گشته ترس و هراسش، و فراموش شده خبرش. پس دوست و همدم و خویشاوند و رفیق وی از (نزد قبر) او برگردند و همنشینان و دوستانش کسانی دیگر را بجای او برگزینند. و اکنون وی درون قبر است و گرفتار [مکانی تنها و خلوت]! کرمهای قبر در بدنش میلولند و خون و چرک بدنش از دماغش روان شود و بدنش را خاک قبر کهنه کند، و خونش بخشکد و استخوانش بپوسد، تا روز قیامت و حشرش، [پس او را از قبر بیرون آورند]، و در صور (اسرافیل) دمیده شود، و مردگان خوانده شوند برای برخاستن (از قبر) و برانگیخته شدن (بسوی حساب)، پس در این هنگام گورها زیر و رو شوند، و آشکار گردد آنچه در سینهها است (نیت هرکس و اسراری که خود و خدا میداند، فاش شود)؛
وَ جِیءَ بِكُلِّ نَبِی وَ صِدِّیقٍ، وَ شَهِیدٍ وَ مِنْطِیقٍ، وَ [تَوَلـَّیٰ] لِفَصْلِ حُکْمِهِ [رَبٌّ] قَدِیرٌ، بِعَبْدِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ؛ فَكَمْ [مِن] زَفرَةٍ تُضنیهِ وَ حَسْرَةٍ تُنضیهِ، فِی مَوْقِفٍ مَهِیلٍ [عَظیمٍ]، وَ مَشْهَدٍ جَلِیلٍ [جَسیمٍ]، بَینَ یدَی مَلِکٍ [كَریمٍ]، بِكُلِّ صَغِیرَةٍ وَ كَبِیرَةٍ عَلِیمٍ؛
هر پیامبر و هر راستگو، و هر شهید و بلیغ سخنور آورده شوند (بعنوان شهود و ناظران بر محاکمه بندگان) و عهدهدار قضاوت شود [پروردگار] توانائی که به بندهاش آگاه و بیناست؛ پس بسا نالهها که اورا رنجور و زمینگیر کند، و حسرتی که فرسوده و نحیفش سازد، در جایگاهی هولناک [و با شکوه] و محلّ تجمّعی بزرگ [و شکوهمند]، در برابر پادشاهی [بزرگوار] که به کوچک و بزرگ (از کردار بندگانش) کاملاً داناست؛
فَحِینَئِذٍ یلْجِمُهُ عَرَقُهُ وَ [یحفِزُهُ] قَلَقُهُ، فَعَبْرَتُهُ غَیرُ مَرْحُومَةٍ وَ صَرْخَتُهُ غَیرُ مَسْمُوعَةٍ [وَ حُجَّتـُهُ غَیرُ مَقبُولَةٍ]، وَ بَرَزَتْ صَحِیفَتُهُ وَ تَبَینَتْ جَرِیرَتُهُ، [وَ نَطَقَ كُلُّ عُضوٍ مِنهُ] بِسُوءِ عَمَلِهِ، وَ شَهِدَتْ عَینُهُ بِنَظَرِهِ، وَ یدُهُ بِبَطْشِهِ، وَ رِجْلُهُ بِخَطْوِهِ، وَ جِلْدُهُ بِلَمْسِهِ وَ فَرْجُهُ بِمَسِّهِ؛
پس در این هنگام، عرقش تا دهانش برسد و اضطرابش او را به تکاپو و ناآرامی وادارد؛ اشکش سبب ترحّم بر وی نشود، فریادش را کسی نشنود، [حجّت و برهانش پذیرفته نگردد]، نامه اعمالش آشکار شود، جرائمش روشن گردد، [و هر عضو بدنش بسخن آید] بر کردار بدش، پس گواهی دهد چشمش به نگاهش، دستش به ظلم و زدنش، پایش به رفتنش (بسوی حرام)، پوستش به تماسّش (به لمس حرام)، شرمگاهش به عمل یا تماسّ (حرامش)؛
وَ یهَدِّدُهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِیرٌ، وَ كُشِفَ [عَنهُ] حَیثُ یصِیرُ، فَسُلْسِلَ جِیدُهُ وَ غُلَّتْ یدُهُ، فَسِیقَ یسْحَبُ وَحْدَهُ، فَوَرَدَ جَهَنَّمَ [بِكَربٍ] شَدِیدٍ، وَ ظَلَّ یعَذَّبُ فِی جَحِیمٍ، وَ یسْقَی شَرْبَةً مِنْ حَمِیمٍ، تَشْوِی وَجْهَهُ وَ تَسْلَخُ جِلْدَهُ، [یضرِبُهُ زَبینـَتـُهُ بِمِقمَعٍ مِن حَدیدٍ، یعُودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجِلدٍ جَدیدٍ]، یسْتَغِیثُ فَیعْرِضُ عَنْهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ، وَ یسْتَصْرِخُ فَیلْبَثُ حُقْبَهُ بِنَدَمٍ؛
او را نکیر و مُنكَر (دو فرشته عذاب) تهدید کنند، پردهاش [از او] برداشته شود هرسو که بچرخد، گردنش به زنجیر و دستش به غُل بسته گردد، و (بر روی زمین
، بسوی جایگاه عذاب) کشان کشان و تنها برده شود، با [ناراحتی] سخت وارد جهنم گردد، و پیوسته در جهنم عذاب شود، از آبهای داغ به او بنوشانند که گوشت صورتش را کباب کند و پوستش را بکـَند، [فرشتۀ عذاب، او را با گرزی آهنین میزند؛ پیوسته پوستش پس از پخته شدن و سوختن، دوباره از نو تنیده میشود]، پناه میخواهد ولی مأموران جهنم از او رو برگردانند، فریاد سر میدهد و توأم با پشیمانی، دورانی طولانی در جهنم درنگ میکند (و اگر کافِر باشد، در آتش دوزخ جاودان و مُخلَّد میماند)؛
نَعُوذُ بِرَبٍّ قَدِیرٍ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَصِیرٍ، وَ نَسْأَلُهُ عَفْوَ مَنْ رَضِی عَنْهُ، وَ مَغْفِرَةَ مَنْ قَبِلَ مِنْهُ؛ فَهُوَ وَلِی مَسْأَلَتِی وَ مُنْجِحُ طَلِبَتِی؛
پناه میبرم به پروردگار قدیر از بدی هر سرنوشتی، و از او خواهش عفو و بخشش داریم بسان (عفو و بخشش) کسانی که او از آنها راضی گردیده، و مغفرت و آمرزش میطلبیم بمثل (مغفرت و آمرزش) کسانی که (ایمان و طاعت) ایشان را پذیرفته است؛ و تنها اوست رسیدگی کننده به پُرسش من و روا کنندۀ خواهش من؛
فَمَنْ زُحْزِحَ عَنْ تَعْذِیبِ رَبِّهِ جُعِلَ فِی جَنَّتِهِ بِقُرْبِهِ، وَ خُلِّدَ فِی قُصُورٍ وَ نِعَمِهِ، وَ [مُكِّنَ مِن] حُورٍ عِینٍ وَ حَفَدَةٍ [وَ طِیفَ عَلَیهِ بِكُؤُوسٍ، وَ سَكَنَ حَظیرَةً مُشَیدَةً وَ مَكُنَ فِردَوسَ]، وَ تَقَلَّبَ فِی نَعِیمٍ وَ سُقِی مِنْ تَسْنِیمٍ، [وَ شَرِبَ مِن عَینِ سَلسَبیلٍ مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ]، مَخْتُومَةٍ بِمِسْکٍ وَ [عَبیرٍ، مُستَدیمٌ لِلحُبُورِ، مُستشعِرٌ لِلسُّرورِ، یشرَبُ مِن خُمُورٍ، فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ، لَیسَ یصدَعُ مَن شَرِبَهُ]، یشْرَبُ مِنْ خَمْرٍ مَعْذُوبٍ شُرْبُهُ، لَیسَ ینْزَفُ لُبُّهُ؛
پس کسی که کنار شد از عذاب پروردگارش، به قرب او در بهشتش قرار گرفته، و در کاخها و نعمتهای او جاودان مُتنعِّم است، و برخوردار از حُورُالعین (حوریان زیبا، سفیدرو، دارای چشمان درشت، سیاه و جذّاب) و فرزندانشان (به سان غلامان و خادمان بهشتی زیبا چهره) شده، [و جامهای (پر از خوردنی لذیذ و نوشیدنی گوارا) پیرامونش بگردانند، و در بارگاهی باشکوه ساکن گردد و در بهشت فردوس(بوستان سرسبز خرّم) جا و مکان گیرد]، در نعمتهای سرشار بسر بَرَد و از آب چشمۀ تسنیم (که از بالای غرفهها جاری است) سیراب شود، [و از چشمه “سلسبیل” (که آبی زلال و گوارا است)، آمیخته به زنجبیل (خوشبو و معطّر)] و (از کوزههای) مُهر شده بمُشک و عَبیر (عِطرآگین) بنوشد، [که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است؛ او از نوشیدنیهایی (لذیذ) در باغی روشن، با درختانی پربار مینوشد، که هرکس از آن بنوشد، هرگز دچار سردرد (و سرگیجۀ ناشی از مستی) نشود]، از نوشیدنی گوارا او را چشانند که هرگز عقل و هوش وی را (به سبب مستی) نبَرَد؛
هَذِهِ مَنْزِلَةُ مَنْ خَشِی رَبَّهُ وَ حَذَّرَ نَفْسَهُ، وَ تِلْكَ عُقُوبَةُ مَنْ عَصَی مُنْشِئَهُ وَ سَوَّلَتْ لَهُ نَفْسُهُ مَعْصِیةَ مُبْدِئِهِ؛ لَهُوَ ذَلِكَ قَوْلٌ فَصْلٌ وَ حُکْمٌ عَدْلٌ، خَیرُ قَصَصٍ قُصَّ وَ وُعِظَ بِهِ وَ نُصَّ، تَنْزِیلٌ مِنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ، نَزَلَ بِهِ رُوحُ قُدُسٍ مُبینٍ، عَلیٰ نَبِی مُهتَدٍ مَکینٍ، صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُكَرَّمُونَ بَرَرَةٌ؛
اینست درجۀ کسی که از پروردگارش بترسد و نفسش را بر حذر دارد، و آنست کیفر کسی که نافرمانی کند پدید آورندۀ خود را و نفسش برای او نافرمانی آفرینندهاش را زینت دهد؛ و این سخن، تمیز دهنده (بین حقّ و باطل یا هدایت و ضَلالت) و حکمی عادلانه، و بهترین داستانیست که برای دیگران خوانده شده و بهترین موعظه و پندی که داده شده و بدان تصریح گشته، (فرمایش) قرآن است از طرف خداوند حکیم حمید، که روحی روشنگر و قدسی (روح القُدُس/ جبرئیل، از جانب خداوند) آن را بر پیامبری هدایت یافته و عالیمقام (حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله) نازل کرده، که رسولان گرامی نیکوکار و فرستادۀ خدا، بر این پیامبر درود و صلوات فرستادهاند؛
عُذتُ بِرَبٍّ رَحیمٍ مِن شَرِّ كُلِّ رَجیمٍ، فَلْیتَضَرَّعْ مُتَضَرِّعُكُم و لْیبتَهـِلْ مُبتَهـِلُكُمْ، فَنَستَغفِرُ رَبَّ كُلِّ مَربُوبٍ، لی وَ لَكُمْ
و (در پایان) پناه میبرم به پروردگاری مهربان از شرّ هر رانده شدهای (مثل شیطان)، پس باید که زاری و تضرّع و ناله و استغاثهبه درگاه خدا کند هرکدام از شما که چنین میکند، و ما طلب آمرزش و بخشش میکنیم از پروردگار هر مخلوق پرورده، هم برای خودم و هم برای شما.
#خطبه_بدون_نقطه امیر المومنین علی (ع)عبارت است از:
‹‹الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوكد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اكرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملك المحمود و المالك الودود مصور كل مولود و مآل كل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدركها و مدمرالاملاك و مهلكها و مكور الدهور و مكررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و كمل ركامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا ممدودا و اوحده كما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحكام و مسدد اللرعاع و معطل احكام ود و سواع , اعلم و علم و حكم و ائحكم , اصل الاصول و مهد, واكد الموعود واوعد, اوصل الله له الاكرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الكرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال .اعملوا رعاكم الله اصلح الاعمال و اسلكوا مسالك الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهركم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها, هو امكم و حل حرمكم ممسكا عروسكم المكرمه و ماهر الهاكما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اكرم صهر اودع الاولاد و ملك ما اراد, و ماسها مملكه ولاوهم , ولاوكس صلاحه ولاوصم , اسال الله لكم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم كلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص )؛
ترجمه:
حمد و ثناء خداوندي را كه اهل حمد بوده و جايگاه آن مختص او ميباشد و برترين و شيرين ترين و سريع ترين و گسترده ترين و پاك ترين و بالاترين و گرامي ترين و سزاوارترين حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندي را كه پادشاهي است مورد ستايش و مالكي است بسيار مهربان و با محبت هر مولودي را صورت مي بخشد و هر طرد شده اي را ملجائ و پناهگاه است. گستراننده دشت ها و صحراها و برپا كننده كوه ها و بلندي هاست , فرو فرستنده باران ها و آسان كننده مشكلات و نيازها است, عالم و دانا به همه اسرار و درهم كوبنده و نابودكننده همه پاداش ها است . روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا به عرصه وجود مي آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست جود و عطايش همه چيز را در برگرفته جز ابر بخشش او با كمال ريزش ،همگان را فرا گرفته است , خواسته ها و اميدهاي بندگان را برآورده نموده و به ريگزاران افزوني و توسعه بخشيده است .حمد و ستايش مي كنم او را حمد و ستايشي بي انتها و يگانه اش مي شمارم همان گونه كه بنده دعاكننده گريان او را يگانه مي شمارد و اوست خداوندي كه امتها را خدايي جز او نيست و كسي نيست كه آنچه را كه او برپاو تنظيم كرده در هم فرو ريزد او محمد(ص ) را پرچم هدايت و نشانه اسلام و امام حكمرانان و استواركننده پيشوايان و تعطيل كننده احكام بت هايي چون ود و سواع قرار داد, او (پيامبر) به بندگان خدا حقايق را اعلام نموده و به آنان تعليم داد و در ميان آنان حكم رانده و امور را استحكام بخشيد واصول اساسي را پايه گذاري كرده و آنها را ترويج نمود و بر قيامت تائكيد بسيار داشت و آنان رااز آن بيمناك ساخت . خداوند آن حضرت را از اكرام خويش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بيت بزرگوارش رحمت عنايت فرمايد تا مادامي كه دندان نهاني در دهان مي درخشد و گرگ مي درد و ماه طلوع مي كند و بانگ لا اله الا الله به گوش مي رسد. خداوند شما را حفظ نمايد, بهترين اعمال را انجام دهيد و به راه هايي رويد كه حلال است و راه هاي حرام را ترك گفته و از آن دست برداريد. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپاريد و با اقوام و خويشاوندان پيوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نماييد با هواها و خواهش هاي نفساني مخالفت نموده و خويشتن را از آنها حفظ كنيد. با اهل درستي و تقوا وصلت و ازدواج نماييد و خود را از قومي كه سرگرم دنيا و طمع دنيوي اند جدا سازيد. اين كسي كه اكنون داماد شما گشته و با شما پيوند نموده , پاك زاده ترين آزادگان و شريف ترين آنان بوده و از بهترين روش در ميان آنان برخوردار مي باشد. او اينك به سوي شما آمده و به حريم شما وارد گشته در حالي كه عروس بزرگوار شما را گرفته و مهريه او را همان مقدار قرار داده كه رسول خدا آن را براي همسرش ام سلمه قرار داده است . او (رسول خدا) بهترين دامادي بود كه فرزنداني را به وديعه نهاد و آنچه را كه خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزيد و دچار انديشه نادرست نگشت و در مصلحت او كوتاهي ننمود و بر او عيب و ايراد نگرفت . از خداوند براي شما بهترين نعمت ها و رحمت هايش را درخواست مي كنم و از او مي خواهم دائما شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده كردن توشه آخرت عنايت فرمايد.
حمد بي پايان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ويژه رسول او احمد است ››
(لازم به ذكر است كه ظاهرا اين خطبه درعقد نكاحي ايراد شده است).
(خطبه بدون نقطه در: سفينه البحار, ج 1, ص 397 و نهج السعاده في مستدرك نهج البلاغه , ج 1, ص 100 و دو كتاب در دسترس براي رجوع : 1- علي (ع ) از ولادت تا شهادت , سيد محمد كاظم قزويني , ص 220. 2- سيماي نهج البلاغه , محمد مهدي عليقلي , صص 270 - 267)
فَلا يَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ...
پس سخنانشان تو را غمگین نسازد...!
یس/76
غمگین نشو ...
لجن پراکنی !
عادت آن هاست !
و بندگی خدا ...
#عشق ما ...
در خیابان ، تیکه های مختلف و رنگارنگ،
نثارت می کنند ... شاد باش ... آنها ...
از #بندگی_خدا چیزی نمی دادند !
و البته غمگین باش ...
برای راهی که گم کرده اند !
#از_خودمان_سوال_کنیم !
#هنوز_وقتش_نشده_بهتر_بندگی_کنیم؟!
@darseakhlaghebozorgan 💐