2.22M
مبانی فقهی اختلاف فتاوا در مورد صحت و یا عدم صحت تیمم در فضای غصبی در بیان استاد نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
6.18M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ ضمان در فقه(۴) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
9.71M
👆 خارج اصول، ؛ (۵۹) سال تحصیلی ۱۴۰۲، حجج و امارات( نقد دلیل انسداد(۴))از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
جملاتی دلنواز و روح بخش برای تحمل ناملایمات
از خطبه متقین نهج البلاغه
«صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ»
روزى چند در بلا پاى مى فشرند و از پى آن آسايشى ابدى دارند. اين معاملت، كه پروردگارشان نيز برايشان آسانش ساخته است، سود بسيار دهد.
7.65M
👆 خارج اصول، ؛ (۶۰) سال تحصیلی ۱۴۰۲، اصول عملیه(۱)از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
9.23M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ ضمان در فقه(۵) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی
جریان قانون ملازمه نسبت به علل احکام نه معالیل آن
برخی از محققین اصولیین مانند حضرت آیت الله خویی رحمت الله علیه می فرمایند که قانون ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع مربوط است به علل احکام نه معالیل آن.
مقصود از علل احکام همان ملاکات احکام و مصالح و مفاسد در متعلقات است.
بر اساس نظریه عدلیه احکام تابع ملاکات است.
اگر در جایی عقل به مصالح و مفاسد افعال پی ببرد می توان با تکیه به قانون ملازمه به حکم شرعی رسید. مثلاً با مصلحت ملزمه مکشوفه از راه عقل می توان به وجوب شرعی و از مفسده ملزمه مکشوفه، به حرمت شرعی رسید.
مقصود از معالیل احکام شرعی، حکم عقل به لزوم اطاعت و ممنوعیت معصیت دستورات الهی و استحقاق عقوبت در صورت معصیت و استحقاق مثوبت در صورت طاعت است. به تعبیر دیگر مقصود از معالیل احکام، همان لوازم و پیامدهای عقلی احکام شرعی است.
قانون ملازمه مربوط به این موارد نیست یعنی با تکیه به قانون ملازمه نمیتوان از حکم عقل به لزوم اطاعت، به وجوب شرعی اطاعت رسید و یا از حکم عقل به ممنوعیت معصیت، به حرمت شرعی آن رسید. دلیل آن این است که اولا فرض این است که شارع حکم الزامی وجوبی و یا تحریمی خویش را در مورد فعل مکلف بیان کرده است و عقل در راستای انجام حکم الزامی شارع، حکم به لزوم طاعت و ممنوعیت معصیت کرده است، با فرض بیان حکم از جانب شارع دیگر نیازی نیست که مجدداً حکم الزامی شارع از راه ملازمه به دست آید.
ثانیا این امر مستلزم تسلسل است زیرا اگر از حکم عقلی لزوم اطاعت فرمان الهی، وجوب شرعی اطاعت تکلیف او به دست آید دوباره عقل حکم میکند که اطاعت همین حکم الزامی الهی لازم است و مجدداً با قانون ملازمه از همین حکم عقل باید بتوانیم وجوب شرعی اطاعت همین تکلیف را به دست آوریم این زنجیره تا بینهایت ادامه خواهد داشت یعنی لازمه راه یافتن قانون ملازمه در معالیل احکام، تسلسل است که باطل است.
به همین خاطر است که اصولیین معتقدند وجوب احتیاط(در مواردی که احتیاط واجب است) وجوب عقلی است نه وجوب شرعی. چون وجوب احتیاط از لوازم وجوب اطاعت تکالیف الهی است مثلا به دلیل وجود تکالیف الزامی شارع در موارد علم اجمالی، عقل حکم میکند جهت احراز طاعت تکالیف مولی باید احتیاط کرد.
یا اینکه اصولیین گفته اند نتیجه مقدمات دلیل انسداد در صورت صحت آنها حکم عقل به لزوم احتیاط در مظنونات است نه کشف از حجیت شرعی ظن مطلق.
دلیلش این است که با فرض صحت مقدمات دلیل انسداد، عقل به جای حکم به وجوب احتیاط تام حکم به وجوب احتیاط ناقص یعنی احتیاط در در دایره مظنونات می کند.
وجوب اطاعت و نیز وجوب احتیاط چه احتیاط تام و چه احتیاط ناقص از لوازم و معالیل احکام است نمیتوان از راه آنها به حکم شرعی الهی رسید.
نظریه بسیاری از اصولیین مبنی بر اینکه وجوب مقدمه واجب، صرفاً وجوب عقلی است نه وجوب شرعی در همین راستا است زیرا با فرض اینکه شارع ذی المقدمه را واجب کرده است عقل حکم میکند به اطاعت آن، وجوب اتیان مقدمات به حکم عقل در راستای وجوب اطاعت واجب نفسی یعنی ذی المقدمه است،یعنی عقل درک میکند که برای اطاعت تکلیف خداوند نسبت به ذی القدمه، به ناچار باید مقدمات را به جای آورد. بنابراین میتوان گفت وجوب اتیان مقدمات از معالیل تکلیف شارع به ذی المقدمه است ، و نمیتوان از وجوب عقلی مقدمه به قانون ملازمه به وجوب شرعی آن رسید.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
9.88M
👆 خارج اصول، ؛ (۶۱) سال تحصیلی ۱۴۰۲، اصول عملیه(۲)از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
7.29M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ ضمان در فقه(۶) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
11.12M
👆تفسیر سوره کوثر از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
8.52M
👆تفسیر سوره مرسلات( ۱) از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
6.13M
تفسیر سوره مرسل👆تفسیر سوره مرسلات( ۲) از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی
اول و آخر بودن خداوند به چه معناست؟
(هو الاول و الآخر)
اول و آخر بودن خداوند قطعاً به معنای اولیت و آخریت زمانی نیست چون زمان در خدا راه ندارد تا از جهت زمانی برای او اولیت و آخریت فرض کنیم از این گذشته لازمه آن این است که خود زمان قبل از خدا و بعد از خدا باشد در حالی که خداوند نسبت به هر چیز حتی خود زمان اولیت و آخریت دارد.
به همین دلیل مراد از اول و آخر بودن خداوند اولیت و آخریت مکانی نیز نیست.
میتوان اول و آخر بودن خداوند را به معانی زیر دانست:
الف : مراد از اول و آخر بودن خداوند این است که خداوند به دلیل اینکه نامحدود و نامتناهی است موجود بدون ابتدا و بدون انتها است. چون داشتن ابتدا و انتها علامت موجود محدود و متناهی بودن است. بنابراین اول بودن خداوند به معنای بی ابتدا بودن و آخر بودن او به معنای بیانتها بودن است.
ب: اول و آخر بودن خداوند به معنای این است که خداوند چون محیط بر همه اشیا است بر همه موجودات از همه جهات احاطه دارد از آن جمله بر آغاز و فرجام وجودی همه اشیا احاطه دارد. به تعبیر دیگر چون بر آغاز وجودی همه اشیا احاطه دارد پس او اول است نه هیچ موجود دیگر، و چون بر فرجام وجودی همه اشیا احاطه دارد پس او آخر است نه هیچ موجودی دیگر.
ج: اول بودن خداوند به معنای مبدأیت او برای همه موجودات است چون همه موجودات قائم به ذات او هستند و او قیوم همه موجودات است به تعبیر دیگر خداوند هم قائم به ذات خویش است و هم مقوم همه موجودات، آخر بودن خداوند به معنای غایت و مقصود و مطلوب بودن او برای همه موجودات است زیرا همه موجودات رو به سوی او دارند و به او رجوع خواهند کرد.( الیه الرجعی و المنتهی) به تعبیر دیگر خداوند هم مبدا المبادی و هم غایت الغایات برای همه موجودات است.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
پاسخ به یک شبهه
امام در سخنرانی بدو ورود به ایران در بهشت زهرا گفته بودند که پدران ما حق نداشتند در مورد سرنوشت ما تصمیم گیری کنند حال سوال این است که نسل اول انقلاب چه حقی داشتند که با تعیین نظام جمهوری اسلامی برای نسلهای بعدی تعیین سرنوشت نمایند؟
پاسخ
سخنان امام در محکومیت نظام سلطنتی بود ویژگی نظام سلطنتی این است که یک فرد به عنوان پادشاه تعیین میشود و بعد از آن اعقاب و فرزندان او نسل به نسل پادشاه مردم میگردند. معنای این سخن این است که افراد و اشخاص به عنوان حاکم پیشاپیش برای قرنهای بعد تعیین میگردند. طبیعی است که گذشتگان حق ندارند برای نسلهای آینده افرادحاکم را تعیین کنند.
این امر ربطی به تعیین نظام جمهوری اسلامی از جانب مردم در اول انقلاب ندارد چون دینی و اسلامی بودن نظام از جانب خداوند است یعنی خداوند در آیات فراوان دستور داده است که باید دین او حاکم شود و احکام دینی او به اجرا درآید تخلف از این دستور برای هیچکس جایز نیست. تعیین نظام اسلامی از جانب مردم امتثال فرمان الهی بود.
جمهوریت نظام هم به این معناست که در هر زمان تعیین حاکمان با اراده خود مردم است و هیچکس حق ندارد از پیش، برای مردم حاکمان را تعیین کند. بنابراین تعیین نظام جمهوری اسلامی از جانب مردم در اول انقلاب مصداق فرمایشات امام در بهشت زهرا نیست. چون تعیین اسلامی بودن نظام اطاعت و امتثال دستور الهی بوده است و جمهوریت نظام یعنی عدم دخالت در سرنوشت آیندگان برای تعیین حاکمان.
برای اینکه روشن شود که فرمایش امام ناظر به نظام سلطنتی بوده است بخشی از فرمایش ایشان در آن روز در اینجا آورده میشود:
« اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتی رأی دادند ـ ولو تمامشان ـ به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی[است؟]ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین میکند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطۀ یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همۀ ملت هم ـ ما فرض کنیم که ـ رأی مثبت دادند اما رأی مثبت دادند بر آغا محمد خان قَجَر و آن سلاطینی که بعدها میآیند؛ هیچ یک از ما زمان آغا محمد خان را ادراک نکرده؛ آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟.
ملت در صد سال پیش از این، صد و پنجاه سال پیش از این ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ما را نداشته است که سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض میکنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تأسیس شد ما فرض میکنیم که به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این میشود که فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الآن بیشترشان، بلکه الاّ بعضِ کم، ادراک آن وقت را نکردهاند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولیّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا میکنند آنها تعیین بکنند؟
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
9.97M
👆 خارج اصول، ؛ (۶۲) سال تحصیلی ۱۴۰۲، اصول عملیه(۳)از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
6.35M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ ضمان در فقه(۷) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی
پرسش
در صورت مخالفت مردم با تشکیل حکومت دینی آیا میتوان اقدام به تشکیل حکومت دینی کرد؟و یا با مخالفت اکثریت مردم، حکومت دینی حق دارد به حاکمیت خویش ادامه دهد؟
پاسخ
پاسخ درست به پرسش بالا در صورتی ممکن است که از قبل پاسخ چند پرسش روشن شود.
۱-آیا تشکیل حکومت دینی و حاکم کردن حاکمیت صالحان و شایستگان، وظیفه شرعی هست یا نه؟
۲-آیا مبارزه با طاغوت یعنی حاکمیت نامشروع و ناحق و ناصالح به انگیزه براندازی آن، وظیفه شرعی هست یا نه؟
۳-آیا اجرای احکام الهی و جلوگیری از فسق و فجور و فحشا و منکرات و ظلم در جامعه وظیفه شرعی هست یا نه؟
پر واضح است که پاسخ این پرسشها مثبت است.
حال پرسش این است که این وظایف و مسئولیتهای شرعی همگانی بالا در چه صورتی از عهده مومنان ساقط میشود؟
پاسخ آن این است که این تکالیف شرعی مانند همه تکالیف دیگر شرعی تنها در صورتی ساقط میشود که مقدور نباشد وگرنه وجهی برای سقوط تکالیف الزامی شرعی وجود ندارد.
پرسش دیگر این است که آیا مخالفت اکثریت مردم برای اجرای تکالیف شرعی بالا باعث میشود که انجام آن تکالیف غیر مقدور باشد؟
پر واضح است که پاسخ منفی است. اگر جمعیت قابل توجهی از مومنین استوار و پابکار و متعهد و با انگیزه در صحنه وجود داشته باشند که توانایی اجرای وظایف بالا را داشته باشند و بلکه حتی در حدودی بتوانند اجرا کنند انجام تکالیف بالا غیر مقدور نخواهد بود.
خطبه شقشقیه حضرت علی دلالت بر این دارد که حضرت خواهان این بود که برای احقاق حق خویش در امر حکومت قیام و اقدام کند تنها مانع آن نداشتن یار و یاور بوده است بلکه در جایی فرمود اگر تعدادی یار و یاور می داشتم برای آن اقدام میکردم.
در پایان همان خطبه شقشقیه می فرماید حال که با حضور مردم یار و یاور پیدا کردم حجت بر من تمام شده است و وارد عرصه شدم و خلافت را پذیرفتم.
بنابراین بر اساس دیدگاه حضرت، مهم داشتن یار و یاور برای اقدام به تشکیل حاکمیت دینی و اجرای احکام دین و جلوگیری از ظلم و فساد و فحشا هرچند در حدود نازلتر است. و معلوم است که داشتن یار و یاور برای این امر چنانکه در بالا گفته شد به معنای همراهی همه مردم و یا اکثریت مردم نیست.
سوال دیگر این است که آیا مردم حق دارند مقابل حکومت دینی و اجرای احکام دین دست به قیام و مبارزه بزنند؟ به تعبیر دیگر آیا از منظر شرعی می توان گفت مردم حق دارند حکومت دینی را نپذیرند و جلوی اجرای احکام دین در جامعه را بگیرند؟و با آن مبارزه کنند؟
پر واضح است که پاسخ منفی است.
حال اگر اکثریت مردم برخلاف وظیفه دینی به مبارزه با حاکمیت دینی و اجرای احکام دین و حدود الهی برخیزند آیا وظیفه مومنان برای وظایف پیش گفته بالا ساقط می شود؟ پر واضح است که پاسخ منفی است.
اگر اقدام به وظایف شرعی بالا مستلزم برخورد با متخلفان از وظایف شرعی باشد آیا وظایف بالا ازعهده مومنان ساقط میشود؟
باز معلوم است که پاسخ منفی است.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
10.32M
اصول علمیه (۵)👆 خارج اصول، ؛ (۶۴) سال تحصیلی ۱۴۰۲، اصول عملیه(۵)از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
9.18M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ ضمان در فقه(۹) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
9.67M
👆 خارج اصول، ؛ (۶۳) سال تحصیلی ۱۴۰۲، اصول عملیه(۴)از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
7.24M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ ضمان در فقه(۸) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
18.5M
تدریس کلام تطبیقی(۱)
استاد: آیت الله نیکزاد
#کلام
🆑 @darseostadnikzad
23.46M
تدریس کلام تطبیقی(۲)
استاد: آیت الله نیکزاد
#کلام
🆑 @darseostadnikzad
9.91M
تدریس کلام تطبیقی(۳)
استاد: آیت الله نیکزاد
#کلام
🆑 @darseostadnikzad
7.94M
شرح حالی از امام موسی کاظم علیه السلام در بیان استاد نیکزاد
#اهلبیت
🆑 @darseostadnikzad