eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
انواع ویترین‌ها از راهرو‌های داخل پاساژ می‌گذشتم. ویترین‌های زیبا و پر از وسایل مختلف، من را جلوی خودشان میخ‌کوب کردند. برایم جالب بود که این فروشنده‌ها برای جلب مشتری چه تلاشی می‌کنند تاشاید از هر چندنفری که از آنجا رد می‌شوند، یک یا دونفر با دیدن ویترین رنگارنگشان وارد مغازه شوند. از پله‌های پاساژ پایین رفتم. چشمم به چندتا خانم بدحجاب افتاد که بدجوری بعضی از مردها را میخ‌کوب خودشان کرده بودند. آنها هم صبح که از خواب بلند شده بودند، با زحمت فراوان ویترین صورت و لباسشان را برای بازر گناه و آخرت فروشی آماده کرده بودند. در ذهنم مرور می کردم: ویترین دو نوع داریم: ویترین حلال، ویترین حرام. کارگاه زیبایی برای زیبا شدن از دو نوع زینت لباس و غیر لباس استفاده می‌شود. در اسلام بخشی از قضاوت در مورد زینت بودن یک لباس بر عهده عرف است. در واقع هر پوششی که از نظر افکار عمومی برای زیبایی و آراستگی استفاده شود، زینت به حساب می‌آید. از نظر عرف، زینت بودن لباس به عوامل مختلفی بستگی دارد مثل: رنگ‌های زننده لباس، تنگ یا کوتاه بودن و یا نازک بودن و بدن‌نما بودن آن. با این توصیف حتی بعضی از چادرها که باید کاملترین و بهترین نوع پوشش باشند، خود به عنوان لباس زینتی به حساب می‌آیند. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
داستانهای کوتاه و آموزنده
✍️ #داستان_دنباله_دار 🍃#کودتای_دل (قسمت 9 ) اما خشم و تنفری که در فرعون جان گرفته؛ همچنان باقی است و
✍️ 🍃 (قسمت آخر ) شب از نیمه گذشته است که نرگس خاتون بی تاب و درد آلود ناله سر می دهد و حکیمه که لذت عبادت شبانه، بیدارش نگاهداشته؛ رو به نرگس خاتون می دود. نرگس خاتون رو به حکیمه، درد آلود می گوید: «عمه جان! درد دارم، نمی دانم گویا کمرم را…» نمی تواند ادامه بدهد؛ درد افزون می شود؛ افزون بر قبل؛ لحظه به لحظه و حکیمه آب گرم و دستاری می آورد. الله اکبر! تو بارداری؟! با هر ناله نرگس خاتون، حکیمه به علایم بارداری بیشتر و بیشتر پی می برد و یقین می یابد که کودکی در راه است. در ذهن حکیمه به ناگاه آنچه دیده بود از ماموران خلیفه و آنچه از دیگران شنیده بود؛ محو و گم، اما هولناک جان می گیرد: «خلیفه عباسی؛ مهتدی دستور داده است مامورانش هر پسری که متولد می شوند را بکشند…». و با خود سرد و ترس خورده زمزمه می کند: «به خدا سوگند خود ناظر یکی از آن…» ادامه نمی دهد؛ هیجان و ترس مانعش می شود، اما ابو محمد که پیش می آید و نگاهش در نگاه او گره می خورد؛ اطمینان و آرامش را به او باز می گرداند. ناگهان نور، نوری خیره کننده در خانه جان می گیرد و حکیمه دیگر هیچ نمی بیند و در عمق آن نور، نخست شیون نوزادی شکل می گیرد و سپس سیمای نوزاد که بر دستان حکیمه رو به برادر زاده، تقدیم می شود. اشک شوق بر چشمان اهالی خانه حلقه می زند و جملگی از پشت پرده اشک، نوزاد را در هاله ای از نور سبز می بینند که لبخند بر چهره دارد. ابو محمد سجده شکر به جای می آورد و حکیمه پارچه سفیدی دور کودک می پیچد و او را به بی تاب و کم طاقت ترین فرد خانه برای دیدن نوزاد، می دهد؛ به نرگس خاتون. الله اکبر! کودک من است؟ گرم و شیرین کودکش را در آغوش می گیرد، می بوید و می بوسد. ناگهان صدای در، طنین می شود و به خانه سرازیر. بهت و حیرت، آمیخته به ترس بر حکیمه هجوم می آورد، به برادر زاده اش نظر می افکند، اما در خلوت نگاه او، آرامش و اطمینان موج می زند. من می روم در بگشایم. ابو محمد مانع می شود: «نه عمه جان! خود می روم». بر می خیزد و می رود و حکیمه به دنبالش تا پشت در. به در می کوبند محکم تر از قبل و نعره می زنند. شیهه چند اسب خواب آلود و خسته و باز نعره: «این در لعنتی را باز کنید». ابو محمد در می گشاید و به محض گشوده شدن در، ماموران خلیفه با دستاری سرخ که بر سر دارند، مسلح به خانه، گله وار هجوم می آورند. در نظر حکیمه؛ گرگ ها به سوی اتاق یورش می برند، خون به چهره حکیمه می دود، هیجان و اضطراب، می خواهد به سوی اتاق بدود و کودک را پنهان کند، اما ابو محمد دستش را آرام می گیرد و مانع می شود، تقلا می کند، اما بی حاصل؛ رو می کند به برادر زاده در حالی که چشمانش بارانی و دلنگران است، اما برادر زاده زیر لب زمزمه می کند: «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ». فریاد و اعتراض ماموران از خانه بلند است: اینجا که کسی نیست! جستجو … جستجو کنید! هیچ نیست…. باز هم جستجو کنید، بی شعورهای ابله! آخرین جمله را فرمانده آنان می گوید که خشمگین تر از سایرین در نظر حکیمه، جلوه می کند. چند تن از ماموران به سوی فرمانده باز می گردند: گزارش دروغ دادند… هیچ نیست…. خانه خالیست! فرمانده ماموران، رو به ابو محمد می آید، رگ های پیشانی و گردنش از شدت غضب، بر آمده و نمایان است: کودک کجاست؟ …. آن کودک که… ابو محمد هیچ نمی گوید و گرم و آشنا به چهره منقبض شده از خشم فرمانده، نگاه می کند. رگ های فرمانده به حالت عادی خود باز می گردند و در او خشم فروکش می کند؛ نگاه مهربان میزبان تا عمق جان فرمانده رسوخ کرده؛ رسوب می کند. فرمانده نگاه می گیرد از میزبان و به افرادش نظر می کند که همچنان سرگردان در انتظار فرمان اویند. برویم…. سریعتر…. و می روند و جملگی از خانه خارج می شوند. حکیمه در می بندد و شتابان خود را به برادر زاده می رساند که به سوی اتاق می رود. در اتاق، نرگس خاتون با فرزندش در آرامش و سلامت آرمیده اند. چه شد؟!!! حکیمه است که بی تاب از نرگس خاتون پرسش و او در پاسخش می گوید: «داخل شدند واز کنار من و فرزندم گذشتند و بعد خارج شدند؛ نه مرا دیدند و نه فرزندم را!» و صدای سواران دورتر و دورتر و در تاریکی شب، گم می شود. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۳ آذر ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 14 December 2021 قمری: الثلاثاء، 9 جماد أول 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️24 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️34 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️41 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️50 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
❣ *🔮 مجوز بهشت چیست❓* 💫 نـــ📿ــماز 💫 چگونه قبولى تمام كارها، مشروط به قبولى يك عمل همچون مى‌‏شود⁉️ 🔹پليس راهی را در نظر بگیرید که از راننده‌‌اى گواهينامه رانندگى می‌‌خواهد. ♦️اگر راننده گواهينامه پزشكى، گذرنامه و اجازه اجتهاد و يا هر مدرك ديگرى نشان دهد، پليس نمى‏‌پذيرد. 🔆تنها اگر گواهينامه رانندگى داشت اجازه عبور و تردد مى‌‏دهد. *🔆در قيامت نيز شرط رسيدن به مقصد و بهشت، است كه اگر نباشد، هيچ عملى مورد قبول نيست.* 👤 حجت الاسلام قرائتي 📿 🤲🏻 ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
✨بسم‌الله‌بگو و برخیز✨ 🌹روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند. زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، ⁉️از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟ می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد 👈در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند! ‼️مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. 🌟آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد 📚 داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم به نقل از: سحاب رحمت۷۷۷ ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
آخر خدایی هست،پیغمبری هست... سلطان عبدالحمید میرزا فرمانفرما(ناصرالدوله) هنگام تصدی ایالت کرمان چندین سفر به بلوچستان می‌رود و در یکی از این مسافرتها چند تن از سرداران بلوچ از جمله سردار حسین خان را دستگیر و با غل و زنجیر روانه کرمان می‌کند. پسر خردسال سردار حسین خان نیز با پدر زندانی و در زیر یک غل بودند. چند روز بعد فرزند سردار حسین خان در زندان به دیفتری مبتلا می‌شود. سردار بلوچ هر چه التماس و زاری می‌کند که فرزند بیمار او را از زندان آزاد کنند تا شاید بهبود یابد ولی ترتیب اثر نمی‌دهند. سردار به افضل الملک،ندیم فرمانفرما نیز متوسل می‌شود. افضل الملک نزد فرمانفرما می‌رود وساطت می‌کند،اما باز هم نتیجه‌ای نمی‌بخشد. سردار حسین خان حاضر می‌شود پانصد تومان از تجار کرمان قرض کرده و به فرمانفرما بدهد تا کودک بیمار او را آزاد کند و افضل الملک این پیشنهاد را به فرمانفرما منعکس می‌کند،اما باز هم فرمانفرما نمی‌پذیرد. افضل الملک به فرمانفرما می‌گوید: قربان آخر خدایی هست،پیغمبری هست،ستم است که پسری درکنار پدر در رندان بمیرد. اگر پدر گناهکار است ،پسر که گناهی ندارد. فرمانفرما پاسخ میدهد: در مورد این مرد چیزی نگو که فرمانفرمای کرمان، نظم مملکت خود را به پانصد تومان رشوه سردار حسین خان نمی‌فروشد. همان روز پسر خردسال سردار حسین خان در زندان در برابر چشمان اشکبار پدر جان می‌سپارد. دو سه روز پس از این ماجرا یکی از پسرهای فرمانفرما به دیفتری دچار میشود. هر چه پزشکان برای مداوای او تلاش میکنند اثری نمی‌بخشد. به دستور فرمانفرما پانصد گوسفند در آن روزها پی‌درپی قربانی می‌کنند و به فقرا می‌بخشند اما نتیجه‌ای نمی‌دهد و فرزند فرمانفرما جان می‌دهد. فرمانفرما در ایام عزای پسر خود،در نهایت اندوه بسر می‌برد. درهمین ایام روزی افضل الملک وارد اتاق فرمانفرما می‌شود. فرمانفرما به حالی پریشان به گریه افتاده و با صدایی بلند می گوید: افضل الملک! باور کن که نه خدایی هست و نه پیغمبری! والا اگر من قابل ترحم نبودم و دعای من موثر نبوده،لااقل به دعای فقرا و نذر و اطعام پانصد گوسفند می‌بایست فرزند من نجات می‌یافت. افضل الملک در حالی که فرمانفرما را دلداری می‌دهد می‌گوید: قربان این فرمایش را نفرمایید، چرا که هم خدایی هست و هم پیغمبری،اما می‌دانید که فرمانفرمای جهان نیز نظم مملکت خود را به پانصد گوسفند رشوه‌ی فرمانفرما ناصرالدوله نمی‌فروشد! ✅آری ! 🌺امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرماید: یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏ ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما. 📚کافی، ج ۲، ص ۵۹ ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۲۴ آذر ۱۴۰۰ میلادی: Wednesday - 15 December 2021 قمری: الأربعاء، 10 جماد أول 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹جنگ جمل، 36ه-ق 🔹تحویل پیراهن امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها، 11ه-ق 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️23 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️33 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️40 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️49 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
نام و نام خانوادگی: محمدابراهیم رشیدی نام پدر : غلامعلی محل تولد : ----- تاریخ ولادت: ۱۳۶۵ تاریخ شهادت : ۱۳۹۷/۴/۱۰ محل شهادت: عملیاتی مستشاری در مسیر جاده تدمر - دیرالزور سوریه مدت عمر: ۳۲ سال محل مزار : گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم قطعه و ردیف و شماره مزار: قطعه شهدای مدافع حرم ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
شهید مدافع حرم محمدابراهیم رشیدی "رشید" فرزند غلامعلی، متأهل و اصالتاً اهل روستای صرم قم بود که بار‌ها برای دفاع از حرم اهل‌بیت (علیهم السلام) در سوریه حضور یافته بود. او از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه ۲۰ رمضان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. نحوه ی شهادت شهید محمدابراهیم رشیدی این شهید بزرگوار روز یکشنبه ۱۰ تیرماه ۱۳۹۴ ه.ش. طی عملیاتی مستشاری در مسیر جاده ی تدمر- دیرالزور سوریه توسط برخورد با تله انفجاری به شهادت رسید. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
راه عاشقی همواره سخت و دشوار است و اگر پای جان در میان باشد، تنها دلدادگان حقیقی توان گام نهادن بر آن را دارند و ابراهیم رشید یكی از همین عاشقان دلسوخته بود كه هر لحظه برای ورود به وادی ایمن جانفشانی می كرد و به گواه اطرافیانش شهادت را با تمام وجود دوست داشت. ابراهیم كه در طول 32 سال زندگی خود، تجسم حقیقی كار و تلاش بود و تمام فعالیت های خویش را با عشق انجام می داد در نهایت با همان روحیه وارد صحنه دفاع از حرم اهل بیت (ع) شد و در دهم تیرماه سال جاری طی عملیاتی مستشاری درمسیر جاده تدمر- دیرالزور سوریه به شهادت رسید تا نشان دهد؛ در ره منزل لیلی كه خطرهاست در آن، شرط اول قدم آن است كه مجنون باشی. **اللهم ارزقنا توفیق الطاعه پدر ابراهیم درگفت و گو با خبرنگار ایرنا، بیان كرد: پدر 2 شهید هستم ابوالقاسم و ابراهیم؛ ابوالقاسم در دوران دفاع مقدس و در عملیات خیبر به شهادت رسید و ابراهیم نیز در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) و بنده به خاطر این نعمت بزرگ كه شامل حالم شده است، خداوند را سپاس می گویم. غلامعلی رشید كه با وجود كهولت سن و بیماری در بستر مدام دعای « اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ ...» را زمزمه می كرد، افزود: امیدوارم همواره قدردان نعمت های الهی باشیم و بدانیم شهادت توفیق بزرگی از جانب خداوند متعال است. وی ادامه داد: امروز به بركت خون شهیدان امنیت در كشور برقرار است و ان شاء الله به زودی جنگ در كشورهای منطقه به نفع اسلام به پایان برسد. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9