يكي از اصحاب امام صادق عليه السلام ميگويد: مقداري مال نزد امام صادق عليه السلام بردم و با خود فكر ميكردم كه چه مقدار از آن مال را به آن حضرت بدهم. وقتي كه به خدمتش رسيدم، آن حضرت غلامي را صدا كرد و دستور داد طشتي كه در آن طرف خانه بود را بياورد.
سپس مشغول حرف زدن شد تا اينكه طشت آورده شد. ناگهان متوجه شدم [طشت چنان لبریز از دینار است که] دينارها از لبههاي طشت ميريزد و آنقدر ريخت تا اينكه ميان من و ايشان حايل شدند. آنگاه حضرت به من فرمود: «آيا خيال ميكنيد كه ما به آنچه در دست شما است، محتاج هستيم؟! ما آنها را ميگيريم تا شما را پاک نماييم. »
🔹 خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهَا ؛ از اموالشان زكاتى دريافت كن كه به سبب آن [نفوس و اموالشان را] پاك مى كنى، و آنان را رشد و تكامل مى دهى (سوره توبه آیه ۱۰۳)
[دانشنامه امام جعفر صادق علیه السلام - صفحه۷۸۶]
📚 @DasTanaK_ir | داناب
14.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 ماجرای ترور خداداد عزیزی توسط ضدانقلاب و منافقین از زبان خودش
📚 @DasTanaK_ir | داناب
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجتالاسلام محسن عباسی ولدی:
📹 خواهش میکنم به اندازۀ علاقهای که به آیت الله مصباح دارید این بیانات را منتشر کنید/ جبهۀ انقلاب امروز مثل نان شب محتاج همین دو دقیقه و اندی است؛ زیرا معتقدم جبهۀ انقلاب همچنان از ناحیۀ کسانی که فهم دقیقی از ولایتمداری ندارند و دم از ولایتمداری میزنند تهدید میشود
📚 @DasTanaK_ir | داناب
🟢 ماجرای یک پیام محرمانه
🟡 سیامین روز جنگ ۳۳روزه لبنان و رژیم غاصب، سید حسن نصرالله به من گفت: به امام خامنهای عرض کنم که تونل های مخفیانه حزب الله لو رفته و جنگ با اسرائیل خیلی دشوار شده است اگر ایشان صلاح می دانند آتش بس کنیم.
🔻به بیت رهبری که رسیدم موقع اذان مغرب بود؛ همان موقع پیام سید حسن نصرالله را رساندم و آقا مشغول نماز شدند.
🔻بعد نماز جماعت، ایشان مدت زیادی، مشغول مناجات و تعقیبات بودند تا جاییکه من تصور کردم ایشان بنا ندارند پاسخی بدهند.
🔻بعد حدود ۲۰ دقیقه آقا از جا برخاستند و گفتند #حاج_قاسم کجاست؟
🔻خدمتشان رفتم ایشان فرمودند به سید حسن نصرالله بگویید فقط ۳روز دیگر مقاومت کنند... و بعد پیروزی بزرگ حزبالله در جنگ ۳۳ روزه رقم خورد.
🔸پ.ن۱: برگرفته از سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع گروهی از اساتید انقلابی در قم
✍حمیدرضا ابراهیمی
📚 @DasTanaK_ir | داناب
⭕️ سیل و سانسور
#داستان_فکت
🔻خالد با تعجب به خیابان آب گرفته جلوی خانهشان خیره شده بود.
دبی، شهری که همیشه با آسمانخراشهای بلند و ماشینهای لوکسش شناخته میشد، حالا شبیه یک شهر ساحلی شده بود. سیل آمده بود و همه جا را آب گرفته بود. خالد گوشیاش را برداشت تا از این منظره عجیب فیلم بگیرد اما به یاد قانون جدید دولت افتاد. هرکس از سیل فیلم بگیرد، جریمه سنگینی میشود.
🔺خالد با ناراحتی گوشیاش را گذاشت کنار. دوستش، حمد، که از راه رسید گفت: «شنیدی؟ میگن دولت نمیخواد کسی بفهمه که شهرمون اینقدر آسیبپذیره. میخوان به همه دنیا نشون بدن که همیشه همه چی اوکیه».
🔻حمد ادامه داد: «فکر کن زیر این همه برج و بنای بلند، چقدر لولههای آب قدیمی و فرسوده وجود داره. دولت همیشه به ظاهر شهر اهمیت میداده و به زیرساختها توجهی نکرده».
🔺خالد و حمد با هم حرف میزدند و به فقر و نابرابری که در شهر وجود داشت فکر میکردند. خیلی از کارگرهای ساختمانی که این همه ساختمان بلند را ساخته بودند، در خانههای کوچک و کثیف زندگی میکردند و حقوق کمی میگرفتند.
🔻خالد گفت: «شاید این سیل یه نشونه باشه. یه نشونه از اینکه این همه تجمل و ظاهرسازی، فایدهای نداره».
🔺حمد با تأسف سر تکان داد و گفت: «شاید. ولی متأسفانه خیلی از مردمِ دنیا این حقیقت رو نمیبینن، حتی کشورهای همسایه هم نمیدونن».
🔻روزها گذشت و آب کمکم فروکش کرد. اما خاطره سیل در دل مردم باقی ماند. آنها میدانستند که این پایان ماجرا نیست و ممکن است بار دیگر شاهد چنین اتفاقی باشند...
📚 #داستانهای_تبیینی
📚 @DasTanaK_ir | داناب
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 خاطره جالب رهبر از زندان زمان شاه
📚 @DasTanaK_ir | داناب
سلام مهربون
ما در مجموعه فرهنگی مهام هفته آینده یه اعتکاف دانش آموزی دخترانه برگزار میکنیم
با ۳۰۰ معتکف در مسجد رکن الملک
رمز عملیات اعتکافمون هم
یا زهراست 🥺
قراره این سه روز برای جوونا نور و معنویت مناجات و توبه
سکوت و تفکر
بغض و اشک و خنده
اتفاق بیفته
قراره جوونا راهی پیدا کنند بسمت خدا
به لطف مادرمون حضرت زهرا🌱
فکرشو بکنید شما با پرداخت هزینه میتونید در این همه ثواب شریک بشید
میتونید نیت کنید برای اموات تون یا برای بیمه شدن جووناتون یا برای رفع گرفتاری هاتون هزینه یه اعتکاف که ۶۰۰ تومنه را پرداخت کنید... کمتر یا بیشتر...
بسم الله
6219861081448655
خلیفه
هدایت شده از روزنوشت
گوش کن!
صدای بال کلمات را میشنوی؟!
یا صدای ملکوتی قلم را؟!
✨ اولین دورهٔ «آشنایی با اصول نوشتن» ویژهٔ دختران نوجوان، دروازهای نو به سوی خلاقیت و خودباوری✨
اینجا کلمات بر قلبت نازل میشوند و تو پیامبر واژهها خواهی شد!
سرفصلهای جذاب دوره:
* آشنایی با دنیای نویسندگی
* تقویت انگیزهٔ نوشتن
* تکنیکهای مؤثر خواندن
* تبدیل نوشتن به عادت
* افزایش دایرهٔ لغات
* نوشتن خلاقانهٔ خاطرات
* کوتاهنویسی و قطعات ادبی
* نوشتن داستان کوتاه (شخصیتپردازی، فضاسازی، طرح داستان) با الهام از آموزههای دینی
* قواعد نگارش
* معرفی فیلمهای دیدنی
* آشنایی با مجلات ادبی نوجوانان
استاد دوره: سرکار خانم ابراهیمی
شرایط ثبتنام:
* ویژهٔ دختران نوجوان (۱۳ تا ۱۷ سال)
* پذیرش مشروط (ارسال یک نمونه کار نویسندگی الزامی است.)
* ظرفیت محدود
زمان و مکان:
* شروع دوره: اول بهمن ماه
* زمان برگزاری: دوشنبهها و چهارشنبهها، ساعت ۴ تا ۵ بعدازظهر (غیرقابل تغییر)
* مکان: آنلاین (تو خونهیِ خودتون، با یه لیوان چایِ گرم و یه عالمه ایده!)
تعداد جلسات: ۱۰ جلسه
✨مژده! داستانهایی که از دلِ این کلاسها برمیآیند، در مجلاتِ معتبر به چاپ میرسند! ✨
برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام، به آیدی زیر پیام دهید:
@islamic_ethic
منتظرم!
🟢 براندازای شلمغز جمهوری اسلامی ایران
یکی به اینها بگه حالا که سفارشی و پولی توئیت میزنند، حداقل یهجا یادداشت کنند که اینجور آفتابپرست نباشند...
📚 @DasTanaK_ir | داناب
مرد دیوانه هر جایی که میرفت کسی پا به آنجا نمیگذاشت و از ترس او، همه از آنجا فرار میکردند. روزی از روزها مرد دیوانه به حمام رفت. همینکه مردم متوجه حضور او شدند حمام را خالی کردند و او را تنها گذاشتند.
مرد دیوانه با خوشحالی به داخل حمام رفت و مشغول شستن خودش شد. اتفاقاً تازهواردی آن روز به شهر آمده بود و سراغ حمام شهر را میگرفت.
هنگامیکه مرد غریبه وارد حمام شد، استاد حمامی به او گفت: «پدر جان داخل حمام نشو. چون دیوانهای در حمام است که همه از دست کارهایش خسته شدهاند و هر جا که او هست هیچکس آنجا پا نمیگذارد.»
اما تازهوارد به حرفهای استاد حمامی توجهی نکرد و لخت شد و به داخل حمام رفت.
او لُنگ برداشت و به دور خودش بست و لنگ دیگری را هم برداشت و با آب حوض حمام خیس کرد و با آن شروع کرد به درودیوار و زمین حمام کوبیدن تا آنکه وارد گرمخانه شد و بدون اعتنا به مرد دیوانه که داخل آب بود، مرتب با لنگ خیس خود به اینطرف و آنطرف میکوبید؛ خلاصه، مرد غریبه آنقدر از خود دیوانگی نشان داد که دیوانهی اصلی از حرکات او، وحشت کرد و با ترسولرز از کنار مرد غریبه فرار کرد و به رختکن رفت و با سرعت لباس پوشید.
استاد حمامی با دیدن مرد دیوانه با تعجب پرسید: «چطور شد که میخواهی بدون شستن خود از حمام بروی؟»
مرد دیوانه گفت: «هیچ نگو استاد حمامی، میدانی، دیوانهای داخل حمام است، اگر تو هم جانت را دوست داری هر چه زودتر از اینجا فرار کن برو!»
استاد حمامی با خنده داخل حمام رفت و به مرد غریبه گفت: «تو چطور باعث فرار دیوانه از حمام شدی؟»
مرد غریبه جواب داد: «او تابهحال از خودش دیوانهتر ندیده بود!»
🟡 با دیوانهها باید مثل خودشون برخورد کرد!
#فرودگاه_مهرآباد
📚 @DasTanaK_ir | داناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 اگه دیوانه است چرا فقط موز میخوره؟!!!
🟢 میگن سلیطهای که در فرودگاه مهرآباد جنجال درست کرده و به یک روحانی اهانت کرده، روانی بوده، یاد این جمله معروف که تو فیلم پایتخت هم دیالوگ شد افتادم که میگفت: «اگه دیوانه است چرا فقط موز میخوره؟!!!»
اینا هم چرا فقط جلوی دین و نمادهای دین دیوانه و روانی میشن؟! باور کنیم کاسهای زیر نیمکاسه نیست؟!!
✍ دکتر #قربانی_مقدم
📚 @DasTanaK_ir | داناب