قصه گویی تولد امیرالمومنین.mp3
7.28M
قصه میلاد حضرت علی علیه السلام
استاد محسن عباسی ولدی
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
واقعا کربلا بدون زینب کربلا نبود. عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمیشد. آن چنان شخصیت دختر علی علیه السلام در این حادثه از اول تا آخر، بارز و اشکار است که انسان احساس می کند یک حسین دوم است در پوشش یک زن، در لباس دختر علی. غیر از اینکه اگر زینب نبود بعد از عاشورا چه میشد، شاید امام سجاد هم کشته می شد، شاید پیام امام حسین به هیچ کس نمی رسید.
در همان دورانی که قبل از شهادت حسین بن علی هم بود، زینب مثل یک غمخوار صدیق، کسی که با بودن او، امام حسین احساس تنهایی نمی کرد، احساس خستگی نمی کرد. یک چنین نقشی را انسان در چهره زینب و در کلمات و حرکات زینب علیهاسلام مشاهده می کنند
📚انسان ۲۵۰ ساله مقام معظم رهبری
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
.
⚠️خدای هدایت ڪننده یا خدای روزی دهنده؟
✿پسری با اخلاق و نیڪ سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. پدر دختر رو به پسر ڪرد و گفت تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم.
✿چندی بعد پسری پولدار اما بدڪردار به خواستگاری همان دختر رفت. پدر دختر با ازدواج موافقت ڪرد و در مورد اخلاق پسر گفت ان شاءالله خدا او را هدایت می ڪند.
✿دختر گفت پدر، مگر خدایی ڪه هدایت می ڪند با خدایی ڪه روزی می دهد فرق دارد؟
✿حڪایت بعضی از ما همین است خدا را هم تا جایی قبول داریم ڪه منفعتمان باشد./زائر
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
دل نوشته ای کرونائی
علی اکبر صافی
این روزهای کرونایی اما دلهایمان میزبان خدا شده است
این روزهای کرونایی گرچه جسم های ما در معرض ورود میکرب های زشت و بدقواره قرار گرفته است اما آیا توجه کرده اید که چگونه دل های ما بیش از پیش میزبان خدا و تجلی گاه اقتدار و عظمت پروردگار شده است!
وقتی از این زاویه نگاه می کنم می بینم در این بلای به ظاهر سخت و پر اضطراب، اما چه حکمت ها و مصلحت ها که نهفته نیست.....سالها مشغول تاخت و تاز در وادی هوی و هوس بودیم و سرمست از باده ی شیطانی غرور و تکبر و با چشمانی کور و قلب هایی بسته به روی خدا، عربده زنان راهی دره های هلاکت و سقوط بودیم..... که ناگاه ریزترین و حقیرترین ذره ی مخلوق خدا از قبیله ی «من شرِّ ما خلق» و با نام ویروس کرونا، راه را بر ما - و نه به بر ما که بر بیش از یکصد کشور دنیا- بست و گفت: *تو که غافل از خدائی........به کجا چنین شتابان!*
و اینک من مانده ام انگشت بر دهان که چه ضعیفیم ما بندگان خدا ! و چه خود را بزرگ می انگاشتیم! وچه غافل بودیم از آفریدگار عزیزمان و چه ناسپاس بودیم بر نعمت سلامتی و آرامشی که ارزانی مان داشته بود! و این عربده کش های علم و تکنولوژی دنیا و تسخیرکنندگان فضا و اتم، چگونه به ناگاه در مقابل ویروسی کوچک و منحوس از حرکت بازمی ایستند و به زانو می افتند و از عجز و ناتوانی خود سخن می گویند!
آری! چه زیبا این روزها عقربه دل ها یکی بعد از دیگری در حال بازگشت به سوی خداست و کمتر دلی را می توان یافت که پاسی از روز خود را میزبان خدا نباشد و باب سخن با خدا نگشوده باشد.....آیا این همه چیزی که در حال به دست اوردنش هستیم در قبال آنچه در حال از دست دادنش هستیم، ارزشمندتر نیست؟!
امروز آه و افسوس سر می دادم که خدایا چرا اعتکافمان را گرفتی؟ اما ناگاه در دلم نهیبی طنین انداز شد که صافی! توجه نداری که امسال پروردگارت همه دلها را محل اعتکاف و خلوت با خدا کرد؟! پس در *خلوت محبوبم سجده کنان گفتم: خدایا بر بلایت هم شکر که چوب محبت است و درس عبرت و راه آشتی و بازگشت!*
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
کودکی پرسید: چه می نویسی؟
📚 @dastanak_ir
عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی!
پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید.
عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری.
اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛
پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
پدری به علت کرونا توی بيمارستان نفسهای آخرشو ميكشيد و سه تا پسرهاش بالاي سرش بودند
رو كرد به پسر اولی و گفت: رستورانها مال تو .
رو کرد به پسر دومی گفت : ۴ تا هتل هم مال تو.
به پسر آخرى هم گفت : عزیزم سوپرماركتها هم مال تو. و از دنيا رفت
سه تا پسر شروع كردن به گريه و زارى
دكتر كه شاهد ماجرا بود گفت:
صبر داشته باشيد. فردا پس فردا سرتون به املاكتون گرم میشه و داغتون یادتون میره ، ولي هیچوقت پدرتون رو فراموش نکنین؛ و براش فاتحه و خيرات کنین.
سه تا پسر گفتن : کدوم ملک؟کدوم هتل؟ آقاي دکتر
پدرمون با نیسان آب معدنی ميفروخت ، کاراشو تقسیم کرد. 😂😂😂
شاااااد باشین😜😂😁
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
به بابام گفتم کوید-۱۹ گرفتم،
گفت اگه بیشتر تلاش میکردی ۲۰ میگرفتی😐😂😂
به کارتهای بانکیم الکل زدم اونی که پول توش نبود الان مست کرده میگه بکش عاقا بکش، اصلا صد میلیون بکش😂😂
یادش بخیر..... هرسال حاجی فیروز داشتیم
امسال حاجی ویروس......😢😢😢
از بس تو خونه نشستم بخاطر قرنطینه و از ترس کرونا
تازه فهمیدم ۱۰ سال پیش اونی که گچ بری کرد برای خونمون یکی از گل های سقف ناقص زده
کرونا بگیری رحیم گچکار 😄😄😄
ميگن اينقدر تو ايران ويروس رو آزاد گذاشتن خود ويروس تو شك افتاده نكنه توطئه اي در كاره 😂😂😂
ساعت هشت صبح پاشدم پسرم با یه کاسه تخمه نشسته جلو تلویزیون
میگه با من حرف نزن! سرکلاسم؟!
😁
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
🔹سوال
سؤال من در مورد “نماز استخاره“ است: روش صحیح انجام آن چیست؟
✅پاسخ
📚 @dastanak_ir
استخاره در لغت یعنی طلب خیر، و این در حقیقت دعا برای خیر از خداست. و بسیاری از روایاتی که توصیه به استخاره می کند به این معناست یعنی دعا کنید و از خدا خیر بخواهید.
معنای دیگری نیز دارد که مشهورتر است و آن این است که انسان در کاری که می خواهد انجام دهد چون نتیجه آن را نمی تواند پیش بینی کند اولاً با مشورت و تعقل سعی می کند بفهمد انجام دادن و یا انجام ندادن، کدام بهتر است اگر به نتیجه نرسید، و از طرفی کسی هم نیست که با توکل به خدا پیش برود برای آرامش پیدا کردن به استخاره متوسل می شود و از خدا کمک می گیرد. این استخاره روشهای مختلفی دارد که سئوال شما مربوط به یک نوع آن است.
نماز استخاره ذات الرقاع به این شکل است که:
هرگاه اراده کردی امری را، می گیری شش رقعه (کاغذ) را و می نویسی در سه رقعه از آن بسم الله الرحمن الرحیم خیره من الله العزیز الحکیم لفلان بن فلان إفعل (به جای فلان بن فلان اسم خود و پدر خود را می نویسی) و در سه رقعه دیگر به جای افعل می نویسی لاتفعل.
این شش رقعه را زیر مصلای خود گذاشته و دو رکعت نماز (مثل نماز صبح) بجا می آوری و چون نماز را تمام کردی سجده می کنی و در سجود صد مرتبه می گویی
استخیر الله برحمته خیره فی عافیه
پس می نشینی و می گویی: اللهم خیر لی و اختر لی فی جمیع أموری و یسیر منک و عافیه
پس دست می زنی به رقعه ها و آنها را به هم مخلوط می کنی و یکی یکی بیرون می آوری
اگر 3 إفعل پشت سر هم بیرون آمد آن امر را بجا می آوری که اراده کرده ای
اگر 3 لاتفعل بیرون آمد به جای نیاور آن امر را که نیت کرده ای
اگر یکی إفعل بیرون آمد و دیگر لاتفعل، پنج رقعه بیرون بیاور و به آن نگاه کن هرگاه: 3 افعل است و 2 لا تفعل آن عمل را به جا آور و اگر به عکس است آن عمل را به جا نیاور.کیفیت نماز این بود.
مفاتیح الجنان
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
ولی این مردم ایران حقیقتا نایابند در دنیا! بوس به معرفت قشنگتان
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
پنجاه سال دیگه مردم نزدیک عید که بشه میشینن تو خونه و هی دستاشونو میشورن و میگن این از آداب و رسوم اجدادی و کهن ما ایرانیهاست.
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
#واقعی
پدرم کرونا گرفته بود، بعد ۱۰ روز که پدرم در بیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد و دکتر مرخصش کرد
توی مسیر تا رسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت و توی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم، گفتم خدا نکنه
پدرم گفت فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت
پدرم با بی حالی گفت یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من،اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من اوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست، شام اوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم، دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمیخوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود
از غروب یک عده آخوند اومده بودن و کارای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن، کارای عجیب میکردن مثلا کف اتاق ها تمیز می کردن، ملحفه ها رو عوض می کردن یا کارای دیگه که گفتنش خوب نیست اما انجام میدادن.
ساعت حدود ۱۲ شب شد و یک طلبه وارد اتاق شد و گفت در خدمتم کسی کاری داره و نگاهش افتاد به بیمار معلول ذهنی که هنوز غذاش رو نخورده بود و بیدار بود، آخونده رفت کنارش گفت میخوای بهت غذا بدم که فقط نگاهش کرد، آخونده قاشق برداشت و تمام غذا رو قاشق قاشق گذاشت دهنش، سیر که شد براش تختش رو درست کرد و خیلی اروم گرفت خوابید.
فهمیدم گرسنه اش بود و خوابش نمی برد
گریه ام گرفت و تمام وجودم شد امید،
امید به اینکه تا وقتی چنین جوان هایی داریم میتونیم هر کاری کنیم
تو این چند روز آخوندها هر روز گروه گروه میومدن کارهای بیمارها رو، نظافت بیمارستان و صحبت با بیمارها رو انجام میدادن.
به من هر چقدر پول بدهن بعضی کارهایی که انجام میدادن رو انجام که هیچ، بهش فکر هم نمیتونم بکنم
خدا عزتشون بده
احسان
۲۰ اسفند ۹۸
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir