eitaa logo
گنجینه داستان معبر شهدا
209 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
528 ویدیو
16 فایل
داستانهای اخلاقی - معرفتی - شهدایی - برای آموختن راه زندگی سالم کانال معبرشهدا https://eitaa.com/mabareshohada ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید خیلی از خودت سوال کردی... سوال های که جوابش را میخواهی... بدان خیلی زود به تمام جواب های درون دلت خواهی رسید... بی شک بدان خداوند متعال میبنید وقطعا پاسخ خواهد داد... دل های تان پر از آرامش💖 لبخند خدا همراه همیشگی زندگی تان💕 ڪانال برتــر ⏬⏬ https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🏴 🏴 ➖میدونی چرا فاطمیه اتفاق افتاد؟ ➖چون مردم را نفهمیدن👌 🔺اونهایی هم که فهمیدن یا از سر ترس یا دوستی دنیا از ولایت پیروی نکردن و شد آنچه که نباید!! 🍃بارالها مارا ولایت شناس ، ولایت پذیر و ولایت مدار بگردان. —————— ▪️فرارسیدن شهادت بانوی دوعالم ▪️حضرت زهرا سلام اللّه علیها 💔به محضرمقدسِ ▪️حضرت بقیت الله الاعظم(عج الله تعالی فرجه الشریف) 💔وشیعیان و رهروان آن حضرت ▪️تسلیت باد. ✨یا فاطِرُ بحق فاطمة عجّل الولیڪ الفرج✨ به ما بپیوندید 】 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹🌹سردارشهید شاهرخ ضرغام(حر انقلاب)🌹🌹 🔹قهرمان کشتی فرنگی و نایب قهرمان کشتی آزاد جوانان کشور سال 50 🔹به خاطر هیکل درشت و جثه ی قوی کسی به سرش نمی زد که با او دعوا کند. 🔹شاهرخ در کودکی طعم یتیمی را چشیده است و تنها امید مادر پیرش به اوست اما شاهرخ پسر اهلی نیست. 🔹رمز تحول و دگرگونی شاهرخ در این است که مادر پیرش همیشه به جای نفرین، برای او دعای عاقبت به خیری کرده است. 🔹با شروع ماه محرم جرقه های تحول در شاهرخ ایجاد می شود. کم کم در می یابد که عمری در غفلت بوده است. 🔹با شروع انقلاب به مردم انقلابی می پیوندد و عاشق امام می شود؛ به طوری که روی سینه اش خالکوبی می کند: فدات بشم خمینی😂 🔹با آغاز جنگ تحمیلی به همراه سردار شهید سید مجتبی هاشمی در گروه فداییان اسلام به جبهه های جنگ اعزام می شود. 🔹دلاوری های شاهرخ در جبهه ذوالفقاریه آبادان هیچگاه از یادها نخواهد رفت. 🔹سرانجام عراقی ها که برای سر شاهرخ پول زیادی جایزه تعیین کرده بودند، او را به شهادت رساندند. 🔹شاهرخ ضرغام مانند مادرش حضرت زهرا - سلام الله علیها - مزار ندارد و پیکرش مفقود است. 💐سالروز شهادت 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 🍃🌸🍂🌸🍃🌸 ✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺
پ 🏝الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج الله تعالی فرجه الشریف)🏝 ⚘سلامی از چشمانی منتظر به زهرایی ترین یوسف سلامی از من که تنهاترینم به تو که مولای منی دردم را می‌دانی.... اندوهم را می‌بینی.... دلواپسی ام را شاهدی... صدایم را می‌شنوی... و دعایم می‌کنی...⚘ 🏝در افق آرزوهایم تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج» را می‌بینم...🏝 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
💕🌸 آرامش نه بودن است نه گرفتن دست هايي ڪه رهايت ميڪنند... نه حرف هاي و قربان صدقه هاي چند ثانيه اي... آرامش حضور تو است وقتي در اوج نبودن ها نابودم نميڪنی وقتي ناگفته هايم را بي انڪه بگويم ميفهمی وقتي نياز نيست براي بودنت التماس ڪنم! وقتي مطمئنم با تو هرگز تنها نخواهم بود آرامش يعني همين من بي هيچ قيد و شرطي را دارم ،خدا☘️ منتظر اعجاز خدا در زندگی‌ات باش 💌 بدون ذره ای تردید ... https://eitaa.com/dastanemabareshohada
💕🍃💕 سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.» . نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم ؟ " نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود جواب داد: " نه چیزی لازم ندارم" هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت, چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کار نبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود. کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت : "مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟ " در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور ساختن ان را داده, از روی پل عبور کرد و برادر بزرگش را در اغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست. وقتی برادر بزرگتر برگشت, نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر از او خواست تا چند روزی میهمان او و برادرش باشد. نجار گفت : "دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید انها را بسازم" تا بحال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!!! بین خودمون و چند نفر از عزیزانمون حصار کشیدیم. 💕🍃💕 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🌱 ⚘دعا براے ظهور؛ دعوت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و گناه؛ در بستن به روے امام! اول باید در را باز ڪرد، سپس مهمان دعوت ڪرد! ترڪ گناه اخلاص در دعوت است، وگرنه دعا لقلقه زبان و تعارف است...⚘ ‌‌‌‌‌‌ ‌ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🍃🌸 بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيم🍃🌸 ✨بارخدایا... 🌺مرا از سختی و رنج به دست آوردن ✨روزی کفایت کن، 🌺و روزیم را از جایی که گمان نمی‌برم ✨به من عنایت فرما، 🌺تا در راه به‌دست آوردن روزی ✨ از بندگیت باز نمانم، 🌺و سنگینی وبال آن را به دوش نکشم. خدایا.... دریچه شادی بی پایان خوشبختی، سلامتی و روزی پر برکت را به روی همگان بازکن. روزتون پر از شادی و نشاط ✅ڪانال برتــر ⏬⏬ https://eitaa.com/dastanemabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خـــــ❣️ــــــدایا دنیاے محدودم را با حضور خودت وسعــت ببخش ؛ تا بدانم وقتے پا به پاے تو قدم برمے دارم ؛ به آرامـــــــــــش خواهم رسید🕊 امیدوارم امروز آغازی باشد برای زیاد شدن خیر و برکت سفره‌هاتون زیاد شدن موفقیت هاتون زیاد شدن خنده هاتون زیاد شدن احساس خوشبختی در لحظه لحظه زندگیتون🌼🍃 خدایا.... دریچه شادی بی پایان خوشبختی، سلامتی و روزی پر برکت را به روی همگان بازکن. روزتون پر از شادی و نشاط ✅ڪانال برتــر ⏬⏬ https://eitaa.com/dastanemabareshohada ┅┄🍃┄💕