هدایت شده از قرآن وسنت
15.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنج خواهر و برادر دهه نودی 😍
وااااای فقط اون کوچیکه😂👌👏👏👏
#سلام_فرمانده
هدایت شده از اغـوا
🔴چند وقت پیش رفتیم جایی یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد فحش به نظام ✊
و دعا برای روح شاهنشاه ...😕
اون موقع چیزی نگفتم
اما بعد اینکه شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانوم شنیدم ماشالله همه بچه ها و نوه هاتون تحصیلکرده هستن !
لبخندی زد و با افتخار گفت بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتری هست اون یکی پزشکی میخونه و... خداروشکر نان حلال و زحمتکشی دادیم بهشون ☺️
گفتم : آفرین به شما ، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟!
گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم 😓
گفتم : کدوم مدرسه؟
گفت : تا کلاس سوم مدرسه روستامون ، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم
گفتم : پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالا به خاله ای و عمه ای کسی رفتن درس خون شدن 😉
گفت : نه خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن !! اتفاقا هوشی من داشتم هیچکس نداشت 😏
گفتم : پس چرا درس نخوندین ؟ حتما تنبل بودین ،! 😅
گفت: نخیر !! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود ، مدرسه تو روستاها اکثرا نبود یا تا دبستان بود !! اگه امکاناتی که بچه های الان دارن من داشتم الان مدرک پروفسوری داشتم 😌 قدیم اصلا برای سواد ارزش قائل نبودن ، از بچگی دست چپ و راستم شناختم بردنم پشت دار قالی ، تو قالیباف خونه بزرگ شدم ، صبح تا شب باید برای ارباب قالی میبافتیم بعدشم بدو بریم از سرچشمه آب بیاریم گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الان لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم !!
گفتم : خب نمیرفتین قالیباف خونه ،
گفت: خب اگه نمیرفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی میبافتیم که اخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت وبقیه مایحتاجمون رو بخره
گفتم: شاه میدونست شما اینجور زندگی دارید؟! آخه زندگی سردار سلیمانی خوندم مثل شما بود ، پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی میکردن ، چرا شاهنشاه براتون کاری نمیکرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بیسوادی رو ریشه کن کنه؟!
حاج خانوم یک نگاهی کرد 😨
گفتم : چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه میدین ؟
گفت: چی بگم از بس گرونیه
گفتم : مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین خریدین؟
گفت : ما اصلا ماشین نداشتیم فقط ارباب داشت !
گفتم : زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج حاج خانوم شدین؟!
گفت : نه چند سال پیش رفتم مکه سوریه و کربلا هم رفتم
گفتم : چرا تو زمان شاه همه چیز ارزون بود نرفتین
گفتم : شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟!
گفت : مگه شاه فروخت ؟!
گفتم : وقتی استان فروخته نفهمیدین چطوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر میشدین؟!
خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید !!!
سرش انداخت پایین و چیزی نگفت.
#جنگ_شناختی
#جهاد_تبیین
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 جانم امام رضا (علیه السلام)
🔻 ویژه #استوری (۲۹ ثانیه)
.
#حضرت_معصومه
🔸 سیره بزرگان در زیارت کریمه اهلبیت
💠 آیتاللهالعظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی(ره)
🔅 در خاطرات این مرجع بزرگ تقلید میخوانیم «از ۶۰ سال پيش به اینطرف، صبح زود و پيش از باز شدن درهای حرم مطهر و زودتر از ديگران میرفتم و منتظر میايستادم. اين انتظار، گاهی يک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدام درها را باز كنند، زمستان و تابستان نداشت. در زمستانها هنگامیکه برف همهجا را میپوشاند، بيلچهای كوچك به دست میگرفتم و راه خود را بهطرف صحن باز میكردم تا خود را به حرم مطهر برسانم.» (شهاب شريعت، ص ۳۱)
يكي از نويسندگان معاصر، درباره ایشان مینويسد «یکبار خودم ديدم كه آن بزرگوار، صبح قبل از اذان، عبا را بر سر افكنده بود و پشت در صحن، خود را به در صحن چسبانده بود و با كمال تواضع در انتظار آمدن خدّام برای باز كردن در مینشست و گویی شخص نيازمند و دردمندی، به در خانه حضرت معصومه(س) پناهنده شده است.»
(حضرت معصومه فاطمه دوم، ص ۱۴)
🌹عنایت ویژه امام حسین (ع) به آیه الله شیخ عبدالکریم حائرى، موسس حوزه علمیه
🖌ابوالفضل ساجدی
🔸مرحوم آیت اللَّه مرتضی حائرى، فرزند ایشان، نوشته اند: از پدرم نقل شده که ایشان مى فرمود: زمانى که در کربلا اشتغال به تحصیل داشتم، در عالم خواب کسى مرا به اسم صدا زد و گفت: شب جمعه خواهى مرد.
🔹من خوابى را که دیده بودم فراموش کردم، تا آنکه روز پنجشنبه نهار را در یکى از باغات کربلا با رفقا خوردیم؛ در آنجا تب کردم و غش نمودم - به نظر مىرسید همان مالاریاى شدید توام با غشوه بوده است - رفقا مرا در همان حال به منزل مىآورند و تحویل مىدهند.
🔸من که در حال غشوه بودم، متوجه شدم که براى گرفتن جانم یک یا دو نفر کنارم قرار دارند. در دلم متوسّل به حضرت ابا عبداللَّه الحسین (ع) - شدم و عرض کردم که از مردن حرفى ندارم و بالاخره باید بروم، ولى الآن دستم خالى است. شما از خدا بخواهید که عمرى به من بدهد تا عملى انجام دهم .
🔹پس از این توسّل، شخصى از طرف حضرت آمد و گفت: امام (ع) مىفرمایند: من براى تأخیر مرگش دعا کردم و مستجاب شد؛ مأمور قبض روح برگشت و من از حالت غشوه به هوش آمدم.
🔸آیت الله حائرى نتیجه گرفته است که: اینها به حسب ظاهر صحنه سازى خداوند متعال است که یک مؤمنى را براى خدمت آماده نماید، آن هم با توجه به اولیا و استشفاء به آنها که انسان را از خود خواهى دور مى کند. و ممکن است که ایشان را براى تاسیس حوزه علمیه قم آماده کردند که متجاوز از هزار سال قبل حضرت ابى عبداللَّه الصادق علیه السلام خبر داده است و الان [سال تالیف کتاب، 1397 قمرى] بهترین حوزه علمیه جهان تشیع است و متجاوز از ده هزار نفر دارد.
منبع:سر دلبران (آشیخ مرتضی حائری)ص 124 و125
Eitaa.com/Sajedi_ir/
فهرست مطالب كانال:
Eitaa.com/sajedi_ir/672
🌹عنایت ویژه امام حسین (ع) به آیه الله شیخ عبدالکریم حائرى، موسس حوزه علمیه
🖌ابوالفضل ساجدی
🔸مرحوم آیت اللَّه مرتضی حائرى، فرزند ایشان، نوشته اند: از پدرم نقل شده که ایشان مى فرمود: زمانى که در کربلا اشتغال به تحصیل داشتم، در عالم خواب کسى مرا به اسم صدا زد و گفت: شب جمعه خواهى مرد.
🔹من خوابى را که دیده بودم فراموش کردم، تا آنکه روز پنجشنبه نهار را در یکى از باغات کربلا با رفقا خوردیم؛ در آنجا تب کردم و غش نمودم - به نظر مىرسید همان مالاریاى شدید توام با غشوه بوده است - رفقا مرا در همان حال به منزل مىآورند و تحویل مىدهند.
🔸من که در حال غشوه بودم، متوجه شدم که براى گرفتن جانم یک یا دو نفر کنارم قرار دارند. در دلم متوسّل به حضرت ابا عبداللَّه الحسین (ع) - شدم و عرض کردم که از مردن حرفى ندارم و بالاخره باید بروم، ولى الآن دستم خالى است. شما از خدا بخواهید که عمرى به من بدهد تا عملى انجام دهم .
🔹پس از این توسّل، شخصى از طرف حضرت آمد و گفت: امام (ع) مىفرمایند: من براى تأخیر مرگش دعا کردم و مستجاب شد؛ مأمور قبض روح برگشت و من از حالت غشوه به هوش آمدم.
🔸آیت الله حائرى نتیجه گرفته است که: اینها به 6 ظاهر صحنه سازى خداوند متعال است که یک مؤمنى را براى خدمت آماده نماید، آن هم با توجه به اولیا و استشفاء به آنها که انسان را از خود خواهى دور مى کند. و ممکن است که ایشان را براى تاسیس حوزه علمیه قم آماده کردند که متجاوز از هزار سال قبل حضرت ابى عبداللَّه الصادق علیه السلام خبر داده است و الان [سال تالیف کتاب، 1397 قمرى] بهترین حوزه علمیه جهان تشیع است و متجاوز از ده هزار نفر دارد.
منبع:سر دلبران (آشیخ مرتضی حائری)ص 124 و125
Eitaa.com/Sajedi_ir/
فهرست مطالب كانال:
Eitaa.com/sajedi_ir/672
همه چیز خداست.mp3
4.99M
🎙️ #شنیدنی | همه چیز خداست...
🍃 خودمان هیچیم! اگر خیال کنید چیزی هستیم، بدانید خطا کردید؛ خمینی هم هیچکاره است...
📻 #رادیونو شنیدنیهای رسانه نو+جوان
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
🌹 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم.
قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور میکردم که جنگ میان حضرت #سیدالشهداء و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا #امام_حسین علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت #سیدالشهداء مشرّف شدم و عرض ادب کردم.
♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.»
عرض کردم: «چطور آقا؟»
فرمودند: «بالاخره معلوم میشود این بساط.»
♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو میگویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمیدانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما میرسد.
♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم.
در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند.
♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد.
📚منبع: #کرامات_امام_خمینی به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
🔹موش هاي دنياي مجازي
🌼 بین #اصفهانی های حسابگر و مقتصد (نه خسیس)، معروف است كه وقتی میخواستند پل بزرگ و تاریخی خواجو را بسازند، براي درخواست كمك مالي مي روند پيش جناب خواجو، سرمایهداران بزرگ شهر، رفتند.
هنوز سخن را شروع نکرده، ميبينند خواجو به شاگردش با اعتراض می گوید: چرا چوب کبریت که با آن چراغ را روشن کردی دور انداختی؟! ميتوانستي از آن برای چراغ بعدی هم استفاده کنی.
وقتی این برخورد و اين دقت عجيب را از جناب خواجه مي بينند، با خودشان مي گويند از اين مرد خيري به كسي نمي رسد! اما حتماً ميدانيد كه پل خواجو همانطور كه از اسمش پيداست، با كمك بسيار او ساخته ميشود.
خواجو در تعجب ميهمانانش ميگويد: اگر من سرمایه و ثروت بسيار دارم، از سر همین اسراف گریزیها، حساب و کتابها و دقتهاست.
فرد اخلاقمدار نیز مثل همين تاجر موفق، اهل حساب وکتاب دفتری و مکتوب روزانه است.
مرحوم شيخ حسن علي نخودكي، عالم و عارف مشهور كه اتفاقاً او هم اصفهاني است، در مسائل معنوي بسيار مقتصد و حسابگر بود. وقتي از ايشان ميپرسند چگونه به این مقامات رسیدی؟ در پاسخ ميگويد: من اهل حساب و کتاب بودم. نورانیتی را که از عبادات و اعمال خوبم به دست می آوردم، ولخرجی نداشتم و پس انداز می کردم و با گناه و خروج از حدود الهی به آن ها چوب حراج نمی زدم.
در فضای مجازی نيز که گویی دنیایی دیگر با تمام امکانات دنیای واقعی است، اگر دقت نکنیم و اهل حساب وکتاب نباشیم، باخته ايم!
اگر هر بار كه گناهی مرتکب میشویم، بگوييم
فقط همین یک بار است،
یا «یک شب كه هزار شب نمیشه!»،
فقط همین ایمیل یا چت نامشروع،
همين يك شوخی با نامحرم،
همین يك کلیپ مستهجن،
همین داستان محرک،
همین نسبت دادن مقاله دیگری به خود و نیاوردن نام مترجم و نویسنده واقعی،
همين دانلود غیرمجاز و...،
غافل شدهايم كه همین «یک بارها» يك بار سیلی میشود و سرمایه معنوی و وجودی ما را با خود میبرد.
مولوی در تمثیلی زیبا میگوید:
اگر برنامه خودسازی و محاسبه نداشته باشیم؛ گناهان تدریجی را به حساب نیاوریم، کارمان مانند فردي است که موش به انبارش زده، ولي بي خبر از همه جا پیوسته گندم در آن ذخیره می کند و دلش خوش است که سرمایه بسياري به هم زده است.
موشهای کوچک و بزرگ گناه، آهسته و پیوسته، گندم عبادت ما را با خود میبرند و جز افسوس و حسرت برای ما نمیگذارند.
به همین دلیل است که عمری از ما می گذرد، ولی حساب بانکی معنوی ما در شعبه ملکوت خالی و یا بسیار ناچیز است.
موشهاي كوچك و بزرگ مَثل گناهان ريز و درشتاند؛ ممکن است کوچک و بزرگ داشته باشند، ولی واقعیت این است كه موش گناه کوچک هم باشد به سهم خود منشأ بیماری، آلودگی و ویرانی است.
همین موش هاي كوچك نيز به تدریج بزرگ ميشوند و اثرات منفی آنها بیشتر و بیشتر خواهد شد.
اول ای جان دفع شر موش کن وانگهان در جمع گندم جوش کن
گر نه موشی دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله کجاست
تذكر:
براي آگاهي از آسيب هاي تربيتي و اخلاقي و راه هاي دفع و درمان آنها به اين كتاب رجوع كنيد. صد هزاران دام و دانه است اي خدا (زهرها و پادزهرهاي تربيتي در فضاي مجازي)، سايت گفت وگوي ديني
✍️ محمدحسین قدیری، ماهنامه خانه خوبان، شماره ۸۶، ص۱۲
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
🔹موش هاي دنياي مجازي
🌼 بین #اصفهانی های حسابگر و مقتصد (نه خسیس)، معروف است كه وقتی میخواستند پل بزرگ و تاریخی خواجو را بسازند، براي درخواست كمك مالي مي روند پيش جناب خواجو، سرمایهداران بزرگ شهر، رفتند.
هنوز سخن را شروع نکرده، ميبينند خواجو به شاگردش با اعتراض می گوید: چرا چوب کبریت که با آن چراغ را روشن کردی دور انداختی؟! ميتوانستي از آن برای چراغ بعدی هم استفاده کنی.
وقتی این برخورد و اين دقت عجيب را از جناب خواجه مي بينند، با خودشان مي گويند از اين مرد خيري به كسي نمي رسد! اما حتماً ميدانيد كه پل خواجو همانطور كه از اسمش پيداست، با كمك بسيار او ساخته ميشود.
خواجو در تعجب ميهمانانش ميگويد: اگر من سرمایه و ثروت بسيار دارم، از سر همین اسراف گریزیها، حساب و کتابها و دقتهاست.
فرد اخلاقمدار نیز مثل همين تاجر موفق، اهل حساب وکتاب دفتری و مکتوب روزانه است.
مرحوم شيخ حسن علي نخودكي، عالم و عارف مشهور كه اتفاقاً او هم اصفهاني است، در مسائل معنوي بسيار مقتصد و حسابگر بود. وقتي از ايشان ميپرسند چگونه به این مقامات رسیدی؟ در پاسخ ميگويد: من اهل حساب و کتاب بودم. نورانیتی را که از عبادات وShamimeه دست می آوردم، ولخرجی نداشتم و پس انداز می کردم و با گناه و خروج از حدود الهی به آن ها چوب حراج نمی زدم.
در فضای مجازی نيز که گویی دنیایی دیگر با تمام امکانات دنیای واقعی است، اگر دقت نکنیم و اهل حساب وکتاب نباشیم، باخته ايم!
اگر هر بار كه گناهی مرتکب میشویم، بگوييم
فقط همین یک بار است،
یا «یک شب كه هزار شب نمیشه!»،
فقط همین ایمیل یا چت نامشروع،
همين يك شوخی با نامحرم،
همین يك کلیپ مستهجن،
همین داستان محرک،
همین نسبت دادن مقاله دیگری به خود و نیاوردن نام مترجم و نویسنده واقعی،
همين دانلود غیرمجاز و...،
غافل شدهايم كه همین «یک بارها» يك بار سیلی میشود و سرمایه معنوی و وجودی ما را با خود میبرد.
مولوی در تمثیلی زیبا میگوید:
اگر برنامه خودسازی و محاسبه نداشته باشیم؛ گناهان تدریجی را به حساب نیاوریم، کارمان مانند فردي است که موش به انبارش زده، ولي بي خبر از همه جا پیوسته گندم در آن ذخیره می کند و دلش خوش است که سرمایه بسياري به هم زده است.
موشهای کوچک و بزرگ گناه، آهسته و پیوسته، گندم عبادت ما را با خود میبرند و جز افسوس و حسرت برای ما نمیگذارند.
به همین دلیل است که عمری از ما می گذرد، ولی حساب بانکی معنوی ما در شعبه ملکوت خالی و یا بسیار ناچیز است.
موشهاي كوچك و بزرگ مَثل گناهان ريز و درشتاند؛ ممکن است کوچک و بزرگ داشته باشند، ولی واقعیت این است كه موش گناه کوچک هم باشد به سهم خود منشأ بیماری، آلودگی و ویرانی است.
همین موش هاي كوچك نيز به تدریج بزرگ ميشوند و اثرات منفی آنها بیشتر و بیشتر خواهد شد.
اول ای جان دفع شر موش کن وانگهان در جمع گندم جوش کن
گر نه موشی دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله کجاست
تذكر:
براي آگاهي از آسيب هاي تربيتي و اخلاقي و راه هاي دفع و درمان آنها به اين كتاب رجوع كنيد. صد هزاران دام و دانه است اي خدا (زهرها و پادزهرهاي تربيتي در فضاي مجازي)، سايت گفت وگوي ديني
✍️ محمدحسین قدیری، ماهنامه خانه خوبان، شماره ۸۶، ص۱۲
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
🔹زلیخا و پیامبر آخرالزمان❤️
🌸امام صادق علیه السلام فرمود:
زليخا اجازه حضور در نزد يوسف خواست.
به او گفتند: ما دوست نداريم كه تو را به پيش او ببريم به خاطر آن بديهايى كه تو به او روا داشتى.
زليخا گفت: من از كسى كه از خدا مى ترسد نمى ترسم.
وقتى زليخا وارد شد، حضرت يوسف (علیه السلام) فرمود: اى زليخا چرا رنگ و روى تو را دگرگون مىبينم.
عرضه داشت: حمد خداى را كه پادشاهان را به معصيت، بنده ساخت و بندگان را به طاعت، پادشاه كرد
يوسف به او فرمود: علت آن كارهاى تو با من چه بود؟
عرضه داشت به خاطر زيباييت اى يوسف،
فرمود: چه مىكردى اگر در زمان پيامبر آخر الزمان مىبودى و او را مىديدى كه نامش محمد (صلی الله علیه و آله) است كه از من زيباتر و نيكو خلقتر و بخشنده تر مىباشد.
عرضه داشت: راست مىگويى!
يوسف فرمود: چگونه فهميدى كه من راست مىگويم
گفت: چون وقتى كه نام او را بردى محبت او در قلب من جاى گرفت.
خداى تعالى به يوسف وحى فرمود كه زليخا راست گفت، من هم به خاطر دوستى او با محمد و آلش او را دوست دارم آنگاه خداى تعالى به يوسف امر كرد كه او را تزويج كن!
📚آداب راز ونياز به درگاه بى نياز (ترجمه عدة الداعي)، ج1، ص: 143
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:
«کسی که ما را دوست دارد، باید به رفتار ما عمل کند و لباس پرهیزکاری را بپوشد».
📚شرح غرر الحکم و دررالکلم، ج 5، ص 303
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید