eitaa logo
داستان های خوب (معنوی)
774 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
11 فایل
✅ کانال ما را به دوستان خوبتون معرفی کنید😘😘 ✅ داستان های خوب را جهت بارگذاری در کانال به این آیدی بفرستید 🌹 متشکرم @aliskh ✅ از انتقادات و پیشنهادات سازنده استقبال می کنیم..دریغ نفرمایید ✅ تبادل و تبلیغ خدمتتون هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی سلطان محمود به دیوانه خانه رفت، دیوانه ای زنجیری را دید که بسیار می خندید. گفت: ای دیوانه! برای چه می خندی؟ دیوانه گفت: به تو می خندم که به پادشاهیت مغروری و از راه راست و ادب دور هستی! محمود گفت: هیچ آرزویی داری؟ گفت: مقداری دنبه خام می خواهم که بخورم. محمود دستور داد تا پاره ای تُرُب آوردند و به او دادند. دیوانه تُرُب را می خورد و سرش را تکان می داد. محمود با تعجب پرسید: برای چه سرت را تکان می دهی؟ گفت: از زمانی که پادشاه شده ای، از دنبه ها چربی رفته است! 📕منبع : گنجینة لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، صص 163‪ و 164 https://eitaa.com/dastanhayekhob
اسـکندر روزي براي دیـدار پادشاهی یـک پـاي در رکـاب نهـاد. پـاي دیگرش در زمین بود که متفکر شـد. ارسـطو گفت: علت تفکرت چیست؟ گفت: فکر می کنم که دنیـا ارزش آن را نـدارد که براي آن کوشـش کنم. ارسـطو گفت: حال که بر این امر واقفی، براي جهانی تلاش کن که لذت و کامرانی آن بی نهایت است https://eitaa.com/dastanhayekhob
باسلام صبح دوشنبه شما بخیر اعیاد شعبانیه را خدمت شما عزیزان تبریک وتهنیت عرض می کنم .ایام به کام ،شاد باشید.💐💐💐💐 https://eitaa.com/dastanhayekhob
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ میلادی: Monday - 12 February 2024 قمری: الإثنين، 2 شعبان 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹اعلام وجوب روزه در ماه مبارک رمضان 🔹مرگ معتز عباسی لعنة الله علیه، 255ه-ق 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️2 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام ▪️3 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام ▪️9 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام ▪️13 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج) 💚💚 ┄✿❀🍃🌼🍃❀✿--- https://eitaa.com/dastanhayekhob
📗گول شیطان را خوردم!  یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. ✍ آیت الله حق شناس (ره)  📚 ز ملڪ تا ملڪوت جلد 1 ص 213• https://eitaa.com/dastanhayekhob
🍃در زمانهای گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد وبرای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد بعضی از بازرگانان وندیمان ثرتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و.ووو.. نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه بود نزدیک سنگ شد وبا هر زحمتی که بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت وان را کناری قرار داد ناگهان کیسه ای دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود کیسه را باز کرد داخل ان سکه های طلا ویک یاداشت پیدا کرد 🍃پادشاه نوشته بود: هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد 💞💫💞 https://eitaa.com/dastanhayekhob
🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻سلام صبح شما بخیر میلاد با سعادت سه پاره خورشید نبوی (ص) حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) ماه رخشان حیدری خصال حضرت اباالفضل العباس (ع) زین دهنده سجده گاه عاشقان حضرت امام سجاد (ع) بر شما رهروان آن بزرگواران مبارک باد 💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐💐🌿💐 https://eitaa.com/dastanhayekhob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍داستان آموزنده... خانمى داستان زندگى اش را اينگونه تعريف مى كند : با مرد مومنى ازدواج كردم و با او زندگى خوبى داشتم . از او داراى سه فرزند شدم. ما در شهرى زندگى مى كرديم و خانواده ى همسرم در شهرى ديگر؛ روزى از روزها اتفاق ناگوارى براى خانواده‌ى همسرم رخ داد؛ پدر و برادرانش فوت كردند و فقط مادرش زنده ماند و يكى از خواهرانش ، كہ دچار ناتوانى جسمى شد. همه اندوهگين بودند، روزها يكى پس از ديگرى سپرى شد و اين غم رفته رفته كمرنگ شد، اما همسرم همچنان غمگين بود، و نسبت بہ مادر و خواهر عليلش احساس مسوليت مى كرد . از من خواست تا مادر و خواهرش را بہ خانه مان بياورد تااز آنها مواظبت كنيم مخصوصا خواهرش، زيرا مادرش پير بود و توان نگهدارى از او را نداشت احساس كردم دنيا بر من تنگ آمد ، به پيشنهادش اعتراض كردم، گفت: خواهرم بہ زودى دوره ى درمانش را تمام مى كند و بعد از آن با ما زندگى خواهد كرد، چرا كہ او بعد از خدا، جز من كسى را ندارد از آن پس روزهاى خيلى بدى را سپرى مى كرديم ؛ هربار يادم مى افتاد كہ قرار است آن دو با ما زندگى كنند، حالم بد مى شد و بہ اين فكر مى كردم كہ با وجود آنها؛ چگونه مى توانم در خانه ام راحت باشم؟! خانواده ام چگونه به ديدنم بيايند؟! اصلا چگونه احساس راحتى كنم؟! هرچه روز بہ روز موعود نزديك تر مى شديم اندوه من بيشتر مى شد و بيش از پيش از دست همسرم دلگير مي شدم يك سال گذشت و پس از گذشت اين يك سال تقدير خداوند اينگونه بود كہ دوره ى درمانش يك سال ديگر تمديد شود؛ اما من اصلا از اين موضوع خوشحال نشدم ، چون باز به اين مى انديشيدم كه قرار است بیایند، و این موضوع همه خوشحالی هایی که به سمتم می آمد را بی معنی میکرد. اما اتفاقی افتاد که انتظارش را نداشتم .اتفاقی که حتى به ذهنم نيز خطور نکرده بود. همسرم در یک تصادف جانش را از دست داد. این اتفاق مرا واداشت تا من و فرزندانم به خانه مادر همسرم و دخترش منتقل شده و با آنها زندگى كنيم . چه روزهای زیادی كه بخاطر ترس از اینکه نکند آن دو با ما زندگی کنند خوشبختی را از خودم و همسرم منع كردم، چه روزهای زیادی كه قلب همسرم را به خاطر حرفها و سرزنشهایم به درد آوردم، اما او رفت و ما را در کنار خواهری که نگران آینده او بعد از مرگ مادرش بود، تنها گذاشت. ما هرگز نمى دانیم چه موقع خواهیم رفت و چه کسی خواهد رفت. بیاییم روزهایمان را به شادی بگذرانیم و ذهن خود را درگیر آینده اى كہ از آن بى خبريم نکنیم ؛ بیاییم عزیزانمان را با آنچه که آرزویش را دارند شاد کنیم، پيش از اینکه ما را تنها بگذارند و حسرت يك بار ديدنشان بر دلمان بماند ‌‎ https://eitaa.com/dastanhayekhob