هدایت شده از 💻 کارگروه موسسه هیچ 💻
#رضایت گروه تبادلاتمون به همین جذابی 😍👌
#تبادلات درجه یک #سروش داره میترکونه ♥️
الحمدلله😌👆🏻
(اسمشون راس لیست بوده و اسم خوبی هم انتخاب کرده بودن ، با تبلیغ در ۲۷ کانال )
🤩 ↝•|@hich_club
هدایت شده از سلامتکده ملکه ی ماه 🌕🩷
📆 تقویم جمعه
☀️ ۲۸ دی ۱۴۰۳ هجرے شمسے
🌙 ۱۶ رجب ۱۴۴۶ هجرے قمرے
🎄 ۱۷ ژانویه ۲۰۲۴ میلادے
ذکر روز : ۱۰۰ مرتبه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هشتگ های مهم ایتا برای سرچ اخبار و اتفاقات مهم :
#شهادت_حضرت_زینب #ماه_رجب #شب_جمعه#اعتکاف
زندگیتـو تغییر بده روشش با من عملش با تو 🤩♥️
وقتی توی رابطه با این مرد بودم، مادرش فوت کرد، توی تمام مراسمات کنارش بودم و خیلی کارها و هماهنگی رو به عهده گرفتم تا کمک حالش باشم و همه چیز خوب برگزار شه،سال بعد که پدرم فوت کرد اصلا نبود و نیومد، دوستام بهش زنگ زدن و خبر دادند گفت میدونم، حوصله یتیم داری و گریه زاری ندارم.
همون شب دگمه شو زدم، هر قدر بعدم التماس کرد و توجیه، برنگشتم.
یه چیزایی سر وقتش درسته نه بعدتر نه قبلتر.
🖤⃟༄༈@dava_man
پسرخاله ام اوایل که ازدواج کردوضع مالی خوبی نداشت و همسرش که یه دختر بیست و چند ساله بود پا به پاش اومد و با چیزهایی مثل سال به سال جا به جا شدن خونه و عروسی مختصر و… کنار اومد. تقریبا هیفده سال از ازدواجشون میگذره و پسرخاله ام تو کارش پیشرفت کرد و الان به شدت وضع مالیشون خوب شده و پول خیلی زیادی برای خرج کردن دارن و دخترشون داره در رفاه مطلق بزرگ میشه.
خیلی خیلی براشون خوشحالم و براشون احترام قائلم و کاملا حقشونه هر چی که دارن.
زنی که پای پسری که چیزی نداشت موند و پسر خاله ام که بهترین زندگی رو برای همسر وفادارش ساخت.
یکی از الگوهای منه پسرخاله ام
🖤⃟༄༈@dava_man
دیشب واسه دخترم دو تا کتاب در مورد مراقبت از بدن و تربیت جنسی خوندم. محتواش اینه که مجبور نیستی اجازه بدی بقیه بوسِت یا بغلت کنن.
صبح پدرم اومد مثل همیشه دنبالش کرد که بوسش کنه. ایستاد دستشو به علامت ایست جلو پدرم گرفت گفت شما باید از من اجازه بگیری بوسم کنی منم میتونم بگم نه.
برا بابا توضیح دادم. خم شد اروم گفت اجازه دارم بوست کنم، گفت بله
ظهر که رفتیم اپال، رفتیم یکی از مغازه هامون، فروشنده اومد جلو بغلش کنه. ایستاد دستشو به نشانه ایست اورد جلو گفت نه! شما غریبه ای.
جدا حظ کردم
🖤⃟༄༈@dava_man
یه روز یکی تعریف میکرد
که تو دوران نامزدی برای اولین بار
با هماهنگی همسرم ناهار رفتم خونه مادر شوهرم
مادر شوهرم کتلت پخته بود، وقتی همسرم دید خیلی جلو من خجالت کشید
منم چون خجالت همسرم رو دیدم گفتم وای من عاشق کتلتم و با اشتها خوردم (الکی و زورکی)
گذشت بعد چند سال به اختلاف خوردیم
مادر شوهرم گفت: دختره گدا گشنه یادت میاد اولین بار که اومدی خونه مون کتلتا رو نمیدونستی کجات بکنی
حالا برامون کلاس میذاری
موندم چی بگم
اونجا فهمیدم هر کسی لایق رفتار و منش انسانی نیست
🖤⃟༄༈@dava_man