ببین دریا را که با تمام ِ وسعت ِ خود، به اندكنسیمی، سیمایش را پُرچین میکند. چرا اندكسوءِظنی سیمای مرا غمگین و متفکّر نکند که طبیعت قلب ِ مرا حسّاستر از قلبهای دیگر آفریده است؟
🖤⃟༄༈@dava_man
میگفت: دانشکده ادبیات ِ دانشگاه ِ تهران بود.
بهار بود و پنجره باز. استاد شفیعی کدکنی رو به ما دانشجوها: خاك بر سر ِ دانشجویی که عاشق نشود.
🖤⃟༄༈@dava_man