تو کوچه ترقه زدند، پیرزنه دم در وایساده بود هفت جد یارو رو نفرین کرد
دو دقیقه بعد نوه خودش ترقه زد در حد بمب هیدروژنی!
پیرزنه گفت: قربون قد و بالات مادر مواظب باش 😐
😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا هیشکیو بیکار نکنه😂😂
😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا آخر ببینید خیلی بامزه هست 😂
😊 @de_bekhand ☺️
راز خودروهای لوکسی که در خیابانهای دبی خاک میخورند/ حبابی که ترکید!
چند سالی است که شهر دوبی با مشکل غیرمعمول شمار زیاد ماشینهای اسپرت پیشرفته روبرو است که در پارکینگ ماشین فرودگاه و در کنار خیابانهای در سراسر شهر در زیر لایههای ضخیمی از گرد و غبار به حال خود رها شدهاند اما امروز دبی روزهای سختی را میگذراند. هنگامی که این شهر کانون اقتصاد نفت و مرکز بازار شکوفای املاک بود، خارجیها به خصوص بریتانیاییها در این بازار داغ سرمایهگذاری کردند. خارجیهای تازه ثروتمندشده در این دوران آخرین ماشینهای اسپرت ایتالیایی و آلمانی را برای تکمیل کردن سبک زندگی میلیونریشان خریدند و بعد از بحران اقتصاد جهانی و ایجاد حباب ناگهان ثروت عمومی به فقر عمومی تبدیل شد و گرانی قطعات و هزینه تعمیرات این خودروها را روانه پارکینگها و گوشه خیابان کرد.
جالب آنجاست که صاحبان هراسان این خودروها که توان پرداخت بدهیهای سنگین را ندارند با حداکثر سرعت خود را به فرودگاه میرسانند و خودروها را در پارکینگ فرودگاه رها میکنند و با پرواز بعدی از دبی خارج میشوند و هرگز باز نمیگردند. صاحبان فراری با نوشتن یک یادداشت عذرخواهی روی شیشه جلو خودروها دبی را با فقر و بدهی ناشی از ترکیدن حباب تنها میگذارند. دولت امارات تلاش میکند تا با فروش این خودروها برخی از هزینه های ناشی از رکود اقتصادی این کشور را جبران کنند.
😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ملتو چطور سرکار گذاشتن 😂
😊 @de_bekhand ☺️
هی رفیق…
اگه ی روز اومدی سر قبرم…😢
ناموسن فاتحه بخون الکی پیس پیس نکن
من خودم ختم این کارام😑✋️
😊 @de_bekhand ☺️
سلام دوستای گلم میشه لطف کنید تو هر گروهی هستید از امشب تا آخر عمر
برا سلامتی من دعا کنید
که یه مو از سرم کم نشه!!
ممنون
لطفا بی توجهی نکنید! یکی غفلت کرد الان یکی از موهام کم شد خیلی ازش ناراحتم
مرسی اه😕
😊 @de_bekhand ☺️
مَرد مرغداری بود که هر بار سیلی می آمد، مرغداری اش را آب فرا می گرفت، مرغ هایش را به زمین های مرتفع تر می برد. بعضی سال ها صدها مرغ او می مردند؛ زیرا نمی توانست آنها را به موقع ببرد. یک سال سیلی شدید خسارت هنگفتی بر او وارد کرد، به خانه اش برگشت و با ناامیدی به زنش گفت: دیگه تمام شد. من نمی توانم زمین فعلی را بفروشم و زمین بهتری بخرم. زنش با خونسردی گفت: اُردک بخر.
زمانیکه مشکلی برایتان پیش می آید، بجای ناامیدی، بر روی راه حل تمرکز کنید.
😊 @de_bekhand ☺️
دیگه چیزی به ذهنم نمیاد.....
خودتون بخندید!
یه صلوات ختم کنید😂😂
😊 @de_bekhand ☺️