۱۸:۴۹ اذان مغرب داستان روز غم انگیز #عاشورا این‌طور تمام می‌شود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!» •

لعن الله قوماً قتلوک •

میبینی ؛ صد لعن و صد سلام خیلی کمه خیلی کم ......

شبهای غم را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود #یاحسین

• قصه‌یِ روز دهم ای یار مارا می‌کشد داغِ تو تکرار در تکرار ما را می کشد .. #سلام‌برح‌س‌ی‌ن وَفَدَينَٰهُ بِذِبحٍ عَظِيمٖ .. •

• میکُشی مرا #حُســـــــــــــــین #ح‌س‌ی‌ن

ساعت ۱۶:۱۰ ناحیه مقدسه بخوانیم (فقط معنی فارسی) بسم الله۰۰۰

آرزو می کنم … هر آنچه در این لحظه ها، از دلتان می گذرد به نسیم لطافتِ خدا برجان ،بر شما روا گردد. و جان و مال و وابرویتان ،معطر به عطر حسینی باشد.ان شاءالله✋ تمنای دعایتان🙏🏼

شور و شعور حسینی ام آرزوست. •

• شیری زپا افتاد و همه شیر شدند... #یازینب

مستان همه افتاده و ساقی نمانده یه گل برای باغبان باقی نمانده #مظلوم_حسینم