🔹بند سوم و چهارم از ترجیع بند حسن بیاتانی🔹
🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹
باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب
عشق، نفسگیر شد سینهزنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب
مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب
«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
میشنوی نوحهای در غم شیب الخضیب:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر
در طلبت هستیام سوخت أَجِر یا مُجیر
پیر و جوان میرسند سینهزنان میرسند
به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...»
شور جوانیست این، سوز نهانیست این
تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر
راز رشید من است کاش شهیدت شود
شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر
رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام
ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
منبع: سایت شعر هیأت
🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹
#بیاتانی
#کربلا
🔹یا حبیب🔹
از برق تیغ او احدی بینصیب نیست
این کیست؟ اینکه آمده میدان «حبیب» نیست؟
شمشیر آبدیدۀ صفین و نهروان
میرقصد و میانۀ میدان رقیب نیست
او از فداییان علی بوده سالها
این طرز رزم و شوق شهادت عجیب نیست
حالا شده فدایی فرزند مرتضی
او را برای وعدۀ میثم شکیب نیست
آنکس که دل به دست امامش سپرد و بس
در راه خود، اسیر فراز و نشیب نیست
از درد مرگ، عاقبت او هم نجات یافت
این درد را به غیر شهادت طبیب نیست
عصر دهم حسین نگاهی به دشت کرد
دیگر کسی کنار امامِ غریب نیست
یا مسلم بن عوسجه! یا هانی! یا حبیب!
«نام حبیب هست و نشان حبیب نیست»
سیدمحمدمهدی شفیعی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#شفیعی
#کربلا
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یک
نذر #حضرت_رقیه سلام الله علیها
این داغ چه کرده است با جان تو؟ آه
حیرانِ که مانده است چشمان تو؟ آه
یک چند به دامان پدر بود سرت
حالا سر اوست روی دامان تو آه
دو
حر میشوم آماجِ دوراهیها را
پس میزنم آغوشِ تباهیها را
امروز سیاه بر تنم کردم تا
از روح درآورم سیاهیها را
سه
دیروز مگر قدم قدم زخم نخورد؟
از داغ عزیز، دم به دم زخم نخورد؟
بدعهدی ما مباد زخمش بزند
در کرب و بلا حسین کم زخم نخورد
حمیدرضا مداح
#مداح
#کربلا
#ناب
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 تیزر دورهمی شاعران آئینی در خبرگزاری حوزه
🔹دورهمی شاعران آئینی با حضور آقایان محمد غفاری، حجت الاسلام سید محمد بابامیری، حجت الاسلام سید مهدی شفیعی و رضا یزدانی در خبرگزاری حوزه برگزار شد.
◼️هیئتهای پیش از انقلاب شعر محور بود
◼️نگاه از بالا به پایین مداحان نسبت به شعرا خطرناک است
◼️شعرا عاشورایی فراتر از شعر آیینی
◼️شعر آئینی و شعر هیئت هیچ وقت یکی نبودند
◼️در گذشته حلقه های مذهبی با حضور و کنترل عالمان بود و امروز...
◼️نگرش سکولاری که می گوید هیئت را سیاسی نکنید
◼️حواسمان به شکلگیری هیئتهای کوچک که تفکر انقلابی ندارند باشد
متن کامل نشست:
hawzahnews.com/x9N62
مشاهده فیلم کامل دورهمی شاعران آئینی:👇
hawzahnews.com/x9Nj2
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_اول_محرم
#ورود_به_محرم
برخیز علم بردار ای دوست
محکم قدم برادر ای دوست
اینک قلم بردار ای دوست
باز از دلم بردار ای دوست
در منّت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
برخیز ماهِ غم بیاییم
اینبار مستحکم بیاییم
با فاصله باهم بیاییم
در پایِ این پرچم بیاییم
از رحمت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
برخیر تا پرچم بکوبیم
بر طبلهای غم بکوبیم
بر سینهها محکم بکوبیم
بیرق کنارِ هم بکوبیم
تا هیات امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
بر شانههامان بار داریم
امسال خیلی کار داریم
ما مردمی بیدار داریم
ما هیاتِ سیار داریم
از تربت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
این روضهها دریای نور است
تلفیقِ احساس و غرور است
شعر و شعار است و شعور است
برخیز نزدیکِ ظهور است
با همت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
ما انقلاب از روضه داریم
فصلُالخطاب از روضه داریم
حُجب و حجاب از روضه داریم
صدها جواب از روضه داریم
با عزَّتِ امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
باید پِیِ ارزن نباشیم
در فکرِ ما و من نباشیم
بازیچهی دشمن نباشیم
باید که بی جوشن نباشیم
در سیرت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
جوشن لباسِ مشکی ماست
این اشک شمشیری مُهیاست
این روضهها میراثِ مولاست
این راهِ عزت راهِ زهراست
ما قسمت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
هستیم تا فریاد گردیم
عبدیم تا آزاد گردیم
روزی که حزب باد گردیم
آنروز دشمن شاد گردیم
با غیرت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
زهرا بصریت یادمان داد
درسِ ولایت یادمان داد
اینگونه سیرت یادمان داد
یعنی اطاعت یادمان داد
چون امت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
ماه محرم ماهِ تقوا
ماه نوای واحسینا
بی روضه میمانیم حاشا
در هر بلا حتی کرونا
با غربت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
نوکر به فکرِ خویشتن نیست
در کارهایش حرفِ من نیست
حتی به فکرِ پیرهن نیست
در فکر تدفین و کفن نیست
در خدمتِ امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
غمهای نابش را بگیریم
قلبِ کبابش را بگیریم
هِی آب آبش را بگیریم
بس کُن رُبابش را بگیریم
هم صحبتِ امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
بشنو صدایِ مادرش را
یا التماس خواهرش را
«دیگر رها کن پیکرش را
بگذار بوسم حنجرش را
بی طاقت امام حسینیم
ما ملَّتِ امام حسینیم
(حسن لطفی ۹۹/۰۵/۲۹)
#لطفی
#کربلا
دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من
میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من
آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو
دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من
این درد درمان ندارد،میدانم امکان ندارد
زخم سرت را ببندی،با معجر کوچک من
غارت گران دل نکندند،از گوش واز گوشواره
انگشت وانگشتر تو،انگشتر کوچک من
آتش به جان جهان زد،دستی که با خیزران زد
یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من
بابا برایم دعا کن،شام مرا کربلا کن
یکبار دیگر صدا کن:ای دختر کوچک من!
احمد علوی
#علوی
#کربلا
🌹شعری از صامت بروجردی در مدح حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها🌹
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
بود در شهر شام از حسین دختری
آسیه فطرتی فاطمه منظری
تالی مریمی ثانی هاجری
عفت کردگار عصمت اکبری
لب چو لعل بدخش رخ عقیق یمن
او سه ساله بدو عقل چهل ساله داشت
با چهل ساله عقل روی چون لاله داشت
لاله روی او همچو مه هاله داشت
هاله پرده ز رخ چو گل ژاله داشت
ژاله آری نکوست بر گل و نسترن
شد رقیه ز باب نام دلجوی او
نار طور کلیم آتش روی او
همچو خیرالنسا خصلت و خوی او
کس ندیده است چون چشم جاودی او
نرگسی درخطا آهویی در ختن
گرچه اندر نظر طفل بود و صغیر
گرچه میآمدی از لبش بوی شیر
لیک چون وی ندید چشم گردون پیر
دختری با کمال اختری بینظیر
شوخ و شیرین کلام خوب و نیکو سخن
از تخوم زمین تا نجوم سما
دیده در حجر او تربیت ماسوا
قره العین شاه نور چشم هدا
هم ز امرش روان هم به حکمش بپا
عزم گردون پیر نظم دیر کهن
برعموها مدام زینت دوش بود
عمهها را تمام زیب آغوش بود
خواهران را لبش چشمه نوش بود
خردیش را خرد حلقه در گوش بود
از ظهور ذکاء از وفور فطن
بس که نشو و نما با پدر کرده ود
روی دامان او نازپرورده بود
بابش اندر سفر همره آورده بود
پیش گفتار وی بنده پرورده بود
از ازل شیخ و شاب تا ابد مرد و زن
خندهاش دلربا گریهاش جانگداز
شاه اقلیم قرب ماه برج حجاز
چون برادر بزرگ چون پدر سرفراز
نزد باب عزیز آن مه دلنواز
هم جلیس سفر هم انیس وطن
دیده در کودکی گرم و سرد جهان
خورده بر ماه رخ سیلی ناکسان
کشف کرده سنان بر سنان بر سنان
رنگ رخسار را از عطش باختان
یا چه یعقوب در کنج بیتالحزن
از یتیمی فلک کار او ساخته
رنگ رخسار را از عطش باخته
از فراق پدرگشته چون فاخته
بانک کو کوی او شورش انداخته
در زمین و زمان از بلا و محن
داغ تبخاله را پای وی پایدار
طوق در گردنش از رسن استوار
وز طپانچه بدش ارغوانی عذار
گریه طوفان نوح ناله صوت هزار
اشک وی جان خراش آه وی دلشکن
در صغیری اسیر شد چه بعد از پدر
برد با درد و داغ روز و شب را بسر
گاه بودی خموش گه شدی نوحهگر
میشدی گه به پا میزدی گه بسر
نه قرارش به جان نی توانش بَتن
در خرابه سکون ساخته در کرب
بود «این ابی» کار او روز و شب
شامگاهان برنتج روزها در تعب
ای عجب ای سپهر از توثم العجب
تا کجا دون نو از شرمی از خویشتن
قدری انصاف کن آخر ای هرزه گرد
عترت مصطفی و اینقدر داغ و درد؟
شد زنانشان اسیر یا که شد کشته مرد
آخر این بیگناه طفل بیکس چه کرد
تا که شد مبتلا اینقدر در فتن
در خرابه شبی خفته و خواب دید
آفتابی به خواب رفت و مهتاب دید
آنچه از بهر وی بود نایاب دید
یعنی اندر بخواب طلعت باب دید
جای در شاخ سرو کرد و برگ سمن
شاهزاده بشه مدتی راز داشت
با پدر بهر راه جان دمساز داشت
از شکایت ز شمر شور و شهناز داشت
ناگهانش ز خواب بخت بد باز داشت
گتش بیدار و مانند شکوهاش در دهن
در سراغ پدر کرد آن مستمند
باز چون عندلیب آه و افغان بلند
عرش را همچو فرش در تزلزل فکند
ساخت چون نی بلندناله از بندبند
جامه جان ز نو چاک زد در بند
زد در آن شب به شام قرق آهش علم
سوخت بر حال خویش جان اهل حرم
باز اهل حرم ریخت از غم به هم
گشته هر یک ز هم چاره جو بهر غم
ام کلثوم زار زینب ممتحن
ناله وی رسید چون به گوش یزید
کرد بهرش روان راس شاه شهید
آن یتیم غریب چون سر باب دید
زد بسر دست غم و زز دل آهی کشید
همچو (صامت) پرید مرغ روحش ز تن
منبع: سایت گنجور
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
#صامت
#کربلا
13.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از فارس پلاس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت حامد عسگری شاعر کشورمان از گریه ناصرالدین شاه برای سیدالشهدا
@Fars_plus