"تدبیر و امید"
مهدی جهاندار
#تضمینی بر غزل زیبای برادرم #میلاد_عرفان_پور
رعدی زد و برقی زد و طوفان شدیدی
باران نزد و وعده فقط ماند و وعیدی
ای وای اگر سر بزند صبح سپیدی
"گفتند وشنیدند به تدبیر و امیدی
در سایه ی تهدید چرا گفت و شنیدی"
روبَه صفتان، دد منشان، روز به مُزدان
هر وعده که دادند معمّا و لغُز، دان
افسوس که ما دل نسپردیم به یزدان!
"رفتند شبانگاه به مهمانی دزدان
آنانکه در این خانه نجستند کلیدی"
بر پشت خر لنگ به گردونه نشستن
سودی چه دهد اینهمه وارونه نشستن
با مار چرا منتظر پونه نشستن!
"با گردن کج تا به کی اینگونه نشستن
تا پول سیاهی بدهد کاخ سفیدی"
ای وای ِ بهاری که خزان است زمینش
شک ریشه دوانده است در ارکان یقینش
قرآن ِ سرِ نی شده قرآن مبینش
"افسوس بر این سال که سازِش شده سینش
قرآن به میان نیست، عجب سفره ی عیدی"
طوفان سیاهی است که جز قبر نبارد!
برفی است که ای کاش سر ِ گبر نبارد
یا آنکه تگرگ است و سر صبر نبارد
"باران فراوانی از این ابر نبارد
جز آنکه دل خلق بسوزد به اسیدی"
قومی که به تزویر همه جان به کفانند
از جنگ غنیمت برسد، خوش علفانند
مظلوم که یاری طلبد بی طرفانند
"در کرب و بلا بی طرفان بی شرفانند
تاریخ همان است، حسینی و یزیدی"
حاشا که زند خنده به طنّازی دشمن
حاشا که برآید به هم آوازی دشمن
حاشا که بلرزد ز براندازی دشمن
"هرگز ندهد تن به نظربازی دشمن
خاکی که درآمیخته با خون شهیدی"
پیراهنی از خون شهیدان به برِ ماست
ققنوس شدن، شعله زدن، بال و پر ماست
آن سر که سراسیمه ی تیغ است، سر ماست
"ما آینه هاییم، شکستن هنر ماست
با ماست هرآیینه شهیدان جدیدی"
#مهدی_جهاندار
هدایت شده از شهرستان ادب
🔻بنزین!
(بازخوانی شعر طنزی اجتماعی از زندهیاد استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد به مناسبت اولین سالروز درگذشت ایشان)
▪️یک سلام بلند و گرم و لطیف
به شما مردم بلاتکلیف
مردمان نشسته در ماشین
نگران گرانی بنزین
به شما مردمی که حیرانید
آخر قصّه را نمی دانید
به شمایی که از جنوب و شمال
میکنی دایم از حقیر سؤال
که: «فلانی، شما که آنجایی
به تمام امور دانایی،
نیمِ آغازِ سال اگر رد شد
وضعِ بنزین چگونه خواهد شد؟
واقعاً «سوخت» از کمرکشِ سال
کوپنی می شود - زبانم لال -؟
کوپنی بودنش اگر حتمی است
صحبت واردات و لایحه چیست؟
به تو گر خواهی افتخار کنیم
تو بفرما که ما چه کار کنیم؟
ما مگر نقشِ روی دیواریم
یا خدایی نکرده، بیکاریم؟
در پسِ پرده هرچه بود، بگو
کار داریم، تند و زود بگو...»
* * *
باز هم حکم تیر داديدا؟
بیخودی باز گیر دادیدا!
اطلاعات من ز وضعِ اخیر
هست در حدِّ اطّلاعِ وزیر
یعنی الان که خوب مینگرم
واقعاً بنده نیز بیخبرم!
☑️ @ShahrestanAdab
هدایت شده از شهرستان ادب
🔻گلبرگهای معطر
(۲۰ خاطره خواندنی از شعر و زندگی #حبیب_الله_چایچیان به قلم #حامد_صلاحی)
▪️«...دوسال پیش همین روزها بود که استاد حبیبالله چایچیان معروف به #حسان، بزرگ شاعر آیینی سرزمینمان دار فانی را وداع گفت. به همین مناسبت حامد صلاحی محقق و پژوهشگر ادبیات یادداشتی را برای سایت شهرستان ادب فراهم آورده است که شامل بیست خاطره زیبا از شعر و زندگی استاد حسان است. در یکی از این خاطرهها میخوانیم:
"برای استاد فاطمینیا تعریف کرده بود که سوم شعبان رفتم کربلا. به سیدالشهدا گفتم: یا سیدالشهدا! اگر من در میان اهلبیت علیهالسلام رو سفیدم، با نشانهای برایم معلوم کن. آن ایام عده ای در حال بنایی داخل حرم بودند. همین طور که در حرم راه می رفتم، یک استانبولی گچ چپ شد و برگشت روی سر و لباسم؛ و اینگونه "روسفید" شدم!"...»
🔗 متن کامل این خاطرهها را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11275
☑️ @ShahrestanAdab
...زیر دین چارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت موس بن جعفر بیشتر
آن امامی که فداکِ گفتنش رو به قم است
با سلامش می کند قم را منور بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد "چل اختر" بیشتر
قصد اینبار قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
در مقامش مصرعی می گویم رد می شوم
لطف بابا هاست معمولا به دختر بیشتر...
#حسین_رستمی
خوشبخت آنکسی ست که باشد گدای قم
بیچاره آنکه نیست سر سفره های قم
مشهد که پشت پنجره فولاد می دهند
باید گرفت
کرب و بلا
از کجای قم؟؟
🌹السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام🌹
با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
لَمتَقُل شیئًا سِوی قُم یا أخا أدرِك أخاك
مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر
مانده در صحرا لبی خندان و جسمی چاکچاک
عِندَما کُلٌّ یَرَونَ الموتَ أحلی مِن عَسَل
خاک گلگون را نمیشویند جز با خون پاک
کُلُّ مَن في المَوکِبِ قالَ خُذیني یا سُیُوف
تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک
یَلمَعُ النّورُ الّذي سَمّاه مصباحَ الهُدی
تا قیامت میدرخشد این چراغ تابناک
داوری عادلتر از تاریخ در تاریخ نیست
نور هرگز در شب ظلمت نمیگردد هلاک
فاضل نظری
شعر از مقام معظم رهبری در فراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
خورشید من بر آی…
دل را زبی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوا ی از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان
بانگ جرس به شوق به منزل رسیده است
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیه ترست زگیسوی سرکشت
خورشیدمن برآی که وقت دمیدن است
بوی توای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفت آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل دراین چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیم غصه ی دل من ناشنیدن است
آن راکه لب به دام هوس گشت آشنا
روزی امین! سزا لب حسرت گزیدن است
مقام معظم رهبری(امین)
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه شعری گفت حاجولیالله کلامی😂
اشعار انتقادی حاج ولیالله کلامی زنجانی شاعر، در وصف روسای جمهور و مجلس که ادامه این شعرخوانی در همایش گلایه مردم در پخش زنده متوقف شد!
@Bisimchimedia