🔹امام حسنی ام🔹
امام خامنهای: "حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی(ع)، همانقدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین(ع) ارزش داشت و همانقدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همانقدر یا بیشتر به اسلام خدمت کرد."
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
هشت
🔸آن دم که خصم، گرم به لافِ گزاف بود
🔸صلح تو ذوالفقار برون از غلاف بود
🔸کانگونه با دورویی و کین در مصاف بود
🔸دین بی تو زخم خورده صد انحراف بود
🔹صلح تو شد طلیعه کرب و بلا حسن!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
امیرحسین کمال زارع
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
آن کریمی که در پیاله ی دست
هر چه می ریخت لم یزل می ریخت
از هر آن کوچه ای که رد می شد
حسن یوسف در آن محل می ریخت
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸دعبلانه🔸
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
شعر خوانی استاد عباس شاهزیدی(خروش اصفهانی)
🔹ولادت امام حسن مجتبی🔹
👌بسیار زیبا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#رمضان_الکریم
#ولادت_امام_حسن_مجتبی
🔸دعبلانه🔸
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔹امام حسنی ام🔹
نه
ای نور دیدگان علی، فاطمه، نبی!
کز مصطفی و حیدر و زهرا، لبالبی!
گر آفتاب روی تو پیدا شود شبی؛
جز مهر تو مباد دگر هیچ مذهبی
آیینه ای به آیتِ شمس الضّحي، حسن!
**
ده
محبوس عشق و پادشه فتحِ باب، تو!
سوره به سوره آیه ی اُمُّ الكِتاب، تو!
ای رمز و راز ادعیه ی مستجاب، تو!
کس را نکرده ای پسِ این در، جواب، تو!
دستی ز ما بگیر، شه ذوالعطا! حسن!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
امیرحسین کمال زارع
🔸دعبلانه🔸
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔹امام حسنی ام🔹
یازده
عشق تو بود و چشم و شراب طهوری ات
ما را گرفت جذبه ی آفاق نوری ات
با این دلم چه ها که نکرده ست دوری ات
ای کوه صبر! جان به فدای صبوری ات
کز صبر توست قائمه، دين خدا، حسن!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
امیرحسین کمال زارع
یا امام حسن محتبی!
سنگ نگین اگر بتراشم برای تو
باید که از جگر بتراشم برای تو
طوف سرت به شیوه حُجّاج جایز است
پس واجب است سر بتراشم برای تو
اکنون که در ملائکه کس فُطرست نشد
من حاضرم که پر بتراشم برای تو
باشد که من به سوی تو آزاد رو کنم
از چوب سرو در بتراشم برای تو
یک فرش دستباف برایت بگسترم
صد گل به طرح تر بتراشم برای تو
از اصفهان ضریح برایت بیاورم
یک گنبد از گهر بتراشم برای تو
بر مرقد تو لاله عباسی آورم
فانوسی از قمر بتراشم برای تو
از والدین، خادم درگه بسازمت
قربانی از پسر بتراشم برای تو
محمد سهرابی
صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد
و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد
.
و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید نداشت
سر به زانوی غم اگر که گذاشت ، دامن مهر مادری دارد
.
دامن مادری اگر که نداشت ، چاره ی دیگری اگر که نداشت
باز در اوج بی کسی هایش ، سر در آغوش همسری دارد
.
سنگری نیست ، لشگری هم نیست ، چند وقتی ست مادری هم نیست
پشت این مرد ظاهرا خالی ست ، نه … که در پشت خنجری دارد
.
همه درها به روی او بسته ، همه درها به روی او بسته
همه درها به روی او … اما همچنان رو به غم دری دارد
.
زنی آمد میان بیت نشست ، کاسه ی زهر را گرفت به دست
به خیالش که خانه ی تاریخ ، شیشه های مشجری دارد
.
هرچه گشتم میان باطل و حق ، هیچ حرفی به غیر جنگ نبود
ای لغت نامه ها قبول کنید صلح معنای دیگری دارد !
#محمدحسین_ملکیان
@farazmalekian
یا امام حسن مجتبی!
آیینه ی جمال و جلال خدا، حسن
مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن
سر تا به پا تجلی نور هُدا، حسن
پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن
یک دم خدا"اَلَستُ" و یک دم "بلی"،حسن
**********
مهرش کنار چشمه ی چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكه ی آتش فشان شده
"حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ"۱ شده
خِجلت زده سپهر، کران تا کران شده
بر سفره اش نشسته امیر و گدا، حسن
**********
خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارک اللَّه از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
"آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار"۲
سيّد، زَكِيّ، تقی، امین، مجتبی، حسن
**********
افتاده دل به دام سیه زلفِ در شکن
کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن
کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن
وِرد لب غریب به هر کوی یا حسن!
**********
نقاش جان! به صفحه خاکش حرم بکش
دستی برآر و خط عدم روی غم بکش
پشت فلک ز حُسْن حرم نیز خم بکش
خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش
هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن
**********
مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل
نامش هزار مرتبه "احلی مِنَ العَسَل"
شمشیرِ شيرِ معركه ی شیر با جمل
خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَي الجَبَل
تا پا نَهَد به معرکه ی اشقیا، حسن
**********
او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مه رو، کشیده ابرو و گیسو مُجَعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است
کاحمد حسن وَ یا حسن آیا محمّداست؟
یا مجتبی محمّد! و یا مصطفی حسن!
**********
ای نور دیدگان علی، فاطمه، نبی!
کز مصطفی و حیدر و زهرا، لبالبی!
گر آفتاب روی تو پیدا شود شبی؛
جز مهر تو مباد دگر هیچ مذهبی
آیینه ای به آیتِ شمس الضّحي، حسن!
**********
محبوس عشق و پادشه فتحِ باب، تو!
سوره به سوره آیه ی اُمُّ الكِتاب، تو!
ای رمز و راز ادعیه ی مستجاب، تو!
کس را نکرده ای پسِ این در، جواب، تو!
دستی ز ما بگیر، شه ذوالعطا! حسن!
**********
عشق تو بود و چشم و شراب طهوری ات
ما را گرفت جذبه ی آفاق نوری ات
با این دلم چه ها که نکرده ست دوری ات
ای کوه صبر! جان به فدای صبوری ات
کز صبر توست قائمه، دين خدا، حسن!
**********
آن دم که خصم، گرم به لافِ گزاف بود
صلح تو ذوالفقار برون از غلاف بود
کآنگونه با دورویی و کین در مصاف بود
دین بی تو زخم خورده ی صد انحراف بود
صلح تو شد طليعه كرب و بلا ، حسن!
**********
۱و۲ مرحوم آیت الله غروی اصفهانی(مفتقر)
**********
امیرحسین کمال زارع