هدایت شده از خبرگزاری حوزه
✍️ دختر شعر فارسی! کابل من! چه میکنی؟
به دنبال انفجار تروریستی در دانشگاه کابل و شهادت جمعی از دانشجویان افغانستانی، تصویر پیامک پدر یکی از دانشجویان منتشر شد که پس از آنکه فرزندش مدتی طولانی جواب موبایلاش را نمیدهد، پدر به او پیامک میزند: جان پدر کجاستی؟ حالا علیرضا قزوه(شاعر) به این خبر واکنش نشان داده و در صفحه مجازیاش نوشته است:
صبح امروز پیامکی دیدم که شعر بود و فیالبداهه این غزلک را نوشتم برای دختری به نام کابل جان!
جان پدر کجاستی؟
جرم تو چیست نازنین؟ صدق و صفا و راستی
ای که تو از خدای خود غیرخدا نخواستی
ای به فدای خنده ی زخمی و دلشکسته ات
شکر خدا که همچنان سرخوشی و به پاستی
کابل زخم خورده ام! وقت برای گریه نیست
گریهی با تبسمی، گم شده در خداستی
کابل جان خسته ام! شانهی ما پناه تو
چشم و زبان پارسی! نور دو چشم ماستی
کابل جان چه میکشی؟ از دست حرامیان
کابل بیپناه من! قبلهی عشق و راستی!
دختر شعر فارسی! کابل من! چه می کنی؟
حرف بزن! عزیز من! "جان پدر! کجاستی؟!"
پدر دختر دانشجویی از مجروحان حمله تروریستی دانشگاه کابل پس از ۱۴۳ تماس تلفنی با گوشی دخترکش، چون پاسخی نگرفت پیام داد " جان پدر کجاستی؟"
@HawzahNews| خبرگزاریحوزه
«گزیده غزل بزم طرب از علامه حسن زاده»
🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷
آندل که به کوی عشق محرم نیست
دیو است و دد است، پور آدم نیست
ای بی خبر از سحرگه عاشق!
عاشق چو سحر رسد در عالم نیست
با یار به خلوتش چنان خرّم
باللَه که به خرّمیش خرّم نیست
زخم دل عاشق بلاکش را
جز مرهم وصل هیچ مرهم نیست
دل باختۀ جمال جانان را
از هرچه مقدّرش بوَد غم نیست
علامه حسن زاده آملی
🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🔅 موکب معصومه
قم سفارش شدهی ساحت معصومان است
حرم حضرت معصومهترین انسان است
جان ایران حرم حضرت خورشید، رضاست
حرم حضرت معصومهی قم، جانان است
"من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم"
که ملَک بر درِ این کنگره دستافشان است
عاشق شبزده! برخیز و قُم الّیل بخوان
سرِ گلدسته مناجات سحرگاهان است
به مفاتیح قسم، شافع اگر معصومه است
شیخ عباس قمی نیز شدن آسان است
اربعین موکب معصومه اگر کرب و بلا
قسمتم نیست، دلم جادهی قم کاشان است
جمکران یک طرف و گنبد قم یک طرف است
کوه خضر آن طرف جاده چه سرگردان است
یاد شعر پدر حضرت بهجت کردم
"امشبی را شهِ دین در حرمش مهمان است"
عشق، عرفان محمدتقی بهجتهاست
عشق، تفسیر چهل جلدیِ المیزان است...
#مهدی_جهاندار
@mehdi_jahandar
کجا سُکری که اینجا هست، در خم می شود پیدا؟
بگو مستی ما از دُور چندم میشود پیدا؟
چه تجریدی است در طور ضریح تو که با هر طُوف
تجلی میکند سینا؛ تکلم میشود پیدا
"سلامٌ..." عکس گنبد ناگهان در چشم من لرزید
شکستِ آینه بعد از "علیکُم" میشود پیدا
بیابم کاش خود را در صف گمگشتههای تو
که هر کس در حریمت میشود گم، میشود پیدا
ز حاصلخیزی بذر کرامات تو بود؛ آری
اگر در این زمین خشک گندم میشود پیدا
کسی پرسید از قبری که پنهان شد، خبر آمد
که آن راز پر از اعجاز در قم میشود پیدا
رضا یزدانی
🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚
بیابم کاش خود را در صف گم گشته های تو
که هر کس در حریمت می شود گم، می شود پیدا
#یا_حضرت_معصومه
#ناب
🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 یک جو بایدن
خوشخیالانی که در آرامِ ساحل ساکناند
سخت بتوان گفت کز آشوب دریا ایمناند
دستبوسانی که با شیطان تبانی میکنند
غافل از بیماری واگیردار مُزمناند!
از سه حالت نیست بیرون حال دشمندوستان
یا ضعیفالنفس یا نامعتدل یا خائناند
چشم باطن گر نداری گول ظاهر را نخور
کاین جماعت عمدتاً خوشظاهر و بدباطناند
جای "او با ماست" دنبال اوباما رفتهاند!
جای یک جو همّت آویزان یک جو بایدناند!
این تذبذب بر مذبذبسیرتان فرخنده باد!
یکدو روزی کافرند و یکدو روزی مؤمناند
عشقبازان بیهراس از قیلوقال غربوشرق
آفتاب فکّهاند و ماهتاب خَیّناند
فتنهی زور و زر دنیا ندارد انتها
ای خوشا آنان که مفتون امامِ ثامناند
#مهدی_جهاندار
@mehdi_jahandar
هدایت شده از شعر هیأت
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل_مثنوی
🔹همسایه🔹
همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
وقتی انیس لحظۀ تنهاییام تویی
تنها دلیل اینکه من اینجاییام، تویی
هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا
بیاختیار سمت حرم میکشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل میکند آدم کنار تو
حالی نگفتنی به دلم دست میدهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
تا آسمان خویش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو
با زمزم نگاه، دمادم هزار شمع
روشن کنند هاجر و مریم کنار تو
در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست
خونینتر است ماه محرم کنار تو
ما با تو در پناه تو آرام میشویم
وقتی که با ملائکه همگام میشویم
ما در کنار صحن شما تربیت شدیم
داریم افتخار که همشهریات شدیم
زیباترین خاطرههامان نگفتنیست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنیست
باران میان مرمر آیینه دیدنیست
این صحنه در برابر آیینه دیدنیست
مرغ خیال سمت حریمت پریده است
یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است
خوشبخت قوم و طایفه، ما مردم قمیم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم
اعجاز این ضریح که همواره بیحد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
من روی حرفهای خود اصرار میکنم
در مثنوی و در غزل اقرار میکنم
ما در کنار دختر موسی نشستهایم
آیینهایم و محو تماشا نشستهایم
اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست
ما رو به روی پهنۀ دریا نشستهایم
قم سالهاست با نفسش زنده مانده است
باور کنید پیش مسیحا نشستهایم
بوی مدینه میوزد از شهر ما، بیا
ما در جوار حضرت زهرا نشستهایم
از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان
از دست ما چهها که کشیدی ببخشمان
من هم دلیل حسرت افلاک میشوم
روزی که زیر پای شما خاک میشوم...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1109
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از حوصله شرح قصه نیست!
🎶 #طنین_مقاومت
دیدیم در آیینه ی سرخ محرمها
پر میشوند از بی بصیرتها، جهنمها
ما کمتریم و بارها خواندیم در تاریخ
«بسیارها» خورده شکست سختی از «کمها»
راه نجات این است که یار علی باشی
حالا که دنیا پر شده از ابن ملجمها
باید لباس شیر پوشید و به میدان زد
رفتند وقتی گرگها در جلد آدمها
در سینه ی ما هیچ ترسی از شهادت نیست
وقتی که روی دار شد معراج میثمها
یک روز اسرائیل را نابود خواهد کرد
فرماندهای از نسل طهرانی مقدمها
📝 سروده ای از #مجتبی_خرسندی
#شعر
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir
هدایت شده از پلاک
حاج حسین یکتا: گفت ننه من تو خونه هیچی نداشتم دیدم یه شیشه خالی دارم. اگه برای رزمندهها مُربا درست کردید بریزید توی این شیشه بفرستید برای رزمندهها.
#مادران_شهدا
@Pelak_channel
instagram.com/pelak.page
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹فریاد استغاثۀ ما🔹
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین...
در وقت مرگ، چهرۀ ما دیدنیتر است
از اشکهایِ شوق ملاقات با حسین
هنگام غسل دادن ما، روضهخوان بگو:
عالم فدای بیکفن کربلا حسین
با گریه بر غریبی او خاکمان کنید
بر ریگهای داغ، تنش شد رها حسین
وقتی به سمت قبر سرازیر میشویم
مشکلگشای ماست در آن تنگنا حسین
نوکر به اسم و رسم خودش بیعلاقه است
بر سنگ قبر ما بنویسید: «یا حسین»
در گیر و دار محشر و هول و هراس آن
فریاد استغاثۀ ما یکصدا: حسین...
📝 #وحید_قاسمی
🌐 shereheyat.ir/node/4250
✅ @ShereHeyat
غزلی زیبا از علامه طباطبایی
مهرخوبان دل ودین ازهمه بی پروابرد...
مهرخوبان دل و دین از همه بی پَـــروا برد
رُخ شَــطرنج نبُرد آنــچه رخ زیبـــا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سَمَک تا به سُهایش کشش لیلی برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذرٌه یی بودم و مِهــــر تو مــرا بالا برد
من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هـــم به دل دریا برد
جام صَهبا ز کجا بود مگر دست که بود
که درین بزم بگردید و دل شیـــدا برد؟
خَمِ ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه زمن نام و نشان یکجا برد
خودت آموختِیَم مِهر و خودتِ سوختِیَم
با برافروختــه رویی که قــرار از ما بــرد
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
خـــم ابروت مــرا دید و زمن یغمـا برد
همه دل باخته بودیم وهراسان که غمت
همه را پشت سـر انداخت مرا تنـها برد