🌙حسن و مجنون
🌹بخشی از مثنوی علامه حسن زاده آملی🌹
یکی پرسید از بیچاره مجنون
که ای از عشق لیلی گشته دلخون
به شب مِیلَت فزون تر هست یا روز
بگفتا گرچه روز است عالم افروز
ولیکن با شبم میل است خیلی
که لیل است و بود همنام لیلی
همه عالم حسن را همچو لیلی ست
که لیلی آفرینش در تجلی ست...
علامه #حسن_زاده آملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹🌹🔹🔹🌹🔹🔹
#جمعه
#یا_صاحب_الزمان
اشک جاری ترین کلام دل است
که زبان در زمان لالی ماست
ثروتی غیر اشک ما را نیست
آبروبخش دست خالی ماست
کمالزارع
#کمال
🔹🔹🌹🔹🔹🌹🔹🔹
🔹گزیده ای از غزل علامه حسن زاده آملی با عنوان عشق پاک🔹
🔹🔹🔹🔹🔹
من این دنیای فانی را نمی خواهم، نمی خواهم
من این لذّات آنی را نمی خواهم، نمی خواهم
به جز محبوب یکتایم نمی دانم، نمی دانم
به جز آن یار جانی را نمی خواهم، نمی خواهم
به فطرت عشق پاکش را به دل دارم، به دل دارم
دگر معشوق ثانی را نمی خواهم، نمی خواهم
علی و آل پاکش را پذیرفتم، پذیرفتم
فلانی و فلانی را نمی خواهم، نمی خواهم
حسن را در لقای خود نگه داررش، نگه دارش
که بی تو زندگانی را نمی خواهم نمی خواهم
علامه #حسن_زاده آملی
🔹🔹🔹🔹🔹
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیلاند
اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیلاند
غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت
بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیلاند
@hosenih
هزار مَن غزل آنسو در آسمانِ ترازو
مناقبِ تو در اینسو بدون وزن، ثقیلاند
به کاسهی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را
مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیلاند
ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین
همیشه سنگْعیاران کنار قله ذلیلاند
میان آن همه سردارهای جنگندیده
سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیلاند
ندادهاند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان
چه سنگها که به آیینهات همیشه گُسیلاند
شرارههای دری که تمام عمر، تو را سوخت
قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیلاند
@hosenih
گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد
قصیدههای سپیدِ تو آیههای دلیلاند
نمیرسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم
قلم خمیده؛ رطبهای روضهات به نخیلاند
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌹🌹
از خدا توفیق می خوام تا بتونم اشعار بلند و غرّا برای حضرت خاتم الانبیاء محمدمصطفی صلوات الله علیه بگم🤲
بلکه از غربت حضرتش کمتر بشه.
May 11
هدایت شده از علی مقدم
هرگز ندیده ایم به خطّ تو ، زشت را
چون دیده ایم دستِ تو که مینوشت را
تا با خیال نازِ تو در خواب رفته ایم
در زیر سر چه فرق پَرِ قو و خِشت را؟!
مهمان خویش میشود آدم به روز حشر
آری درو کند به یقین آنچه کِشت را
قُلّابِ راست ، صید به دستت نمی دهد
بی قدّ خَم به دست نیاری بهشت را
چشمم سفید گشت که بختم سفید گشت
با گریه شسته ایم خطِ سرنوشت را
#عاصی_خراسانی
۲ ربیع الاول ۱۴۴۳
۱۷ مهر ۱۴۰۰