eitaa logo
دعبلانه
410 دنبال‌کننده
707 عکس
268 ویدیو
43 فایل
منی که باز برآنم که #دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت... 🌹گزیده ای از اشعار ناب فارسی @debelane
مشاهده در ایتا
دانلود
شب آمده با تمام تنهایی من غم آمده هم کلام تنهایی من شب آمده، تنهایی تو نامش چیست؟ دلتنگی توست نام تنهایی من محمدمهدی سیار
الهی رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم ! تو از ما بگذر.
توبه های نَفَس باز پسین دست رد است بی خبر! دیر رسیدی ، درِ منزل بستند عجّلوا بالتوبه قبل الموت
ترکیب بند علوی بیست و پنج بندی استاد احمد علوی که البته حدود پانزده بند آن منتشر شده. به مرور بارگزاری میشود
بند1 به نجف آمدم زلال شدم راهی جاده ی کمال شدم جلد گنبد شدم کبوتر وار مونس هر شکسته بال شدم از لبانم قصیده میجوشید تا رسیدم به صحن لال شدم به ضریحش دخیل مِی بستم پس از آن غرق شور وحال شدم در جمال خدا نمای علی نشئه ذات ذوالجلال شدم من کجاوحریم شاه نجف که چنین لایق وصال شدم روسیاهم ولی اذان گفتم وارث لکنت بلال شدم با خوداین بیت را که میخواندم مست جام علی وآل شدم که علی دست قادر ازلیست رشته ما سوی بدست علیست
بند2 گوش دل باز کن که جان شنوی آنچه نشنیدنیست آن شنوی سر هر موی تو زبان بشود وصف او را به هر زبان شنوی روی این خاک پاک بنشینی نغمه هایی از آسمان شنوی راهی وادی السلام شوی مثل قاضی حدیث جان شنوی دل هر ذره را که بشکافی از دل ذره ها اذان شنوی اشهد ان مرتضی حیدر از سرا پای این جهان شنوی وصف مولای مهربانی را از لب صاحب الزمان شنوی باید این بیت آسمانی را از دهان فرشتگان شنوی که علی دست قادر ازلیست رشته ماسوی بدست علیست
هدایت شده از  کتابیتا
قیصر امین پور.pdf
752.8K
📚عنوان : آینه های ناگهان ✍نویسنده : قیصر امین پور 📖موضوع : شعر 📄تعداد صفحات : ۱۷۰ صفحه 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
🌺🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🌺 🌹السلام علی الحسین علیه السلام🌹 سرمست شراب ته پیمانه منم من معشوق تویی،عاشق دیوانه منم من ساقی چو تویی کرب و بلا کعبه دلهاست پس مشتری ثابت میخانه منم من افتاده چو در جان ملک آتش عشقت پس شک مکن ای عشق که پروانه منم من از روز ازل جان کرمخانه تویی تو تا روز ابد سائل این خانه منم من دی ماه۹۷ امیرحسین کمال زارع 🌺🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🌺
15.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️📽 نماهنگ بسیار زیبای «قبله آخر الزمانی» 🌺 بازنشر به مناسبت ولادت امام حسین (ع) ▪️مشاهده کیفیت بالا: Roshangari.ir/video/62308 🆘 @Roshangari_ir
بسم الله الرّحمن الرّحیم . متن کامل شعر «قبله آخرالزمانی ها» تقدیم به دل بی قرار آوینی . . . . وسط کشف کودکانه ی من موج زنحیرها تلاطم کرد خیمه آتش گرفت عصر دهم کفش من راه خانه را گم کرد پابرهنه به خانه برگشتم . خواهرم پاک کرد اشکم را داد قولی که کفش نو بخریم خواهرم گفت: او کریم است و زیر دِین کسی نمانده کریم کربلا می روی به زودی ها . شب میلاد، کربلا بودیم یک خیابان، ستاره باران بود خواهرم چون کبوتران حرم سرِ خوان کریم، مهمان بود کربلا را ندید خواهر من . یک خیابان، مسیر خوشبختی بزم دیدار نوکر و ارباب یک خیابان، تلاقی دو حرم یک طرف، مهر، یک طرف، مهتاب هرطرف رو کنی خدا پیداست . یک طرف مهر بود و قهر فرات یک طرف ماه بود با مشکش دست بر سینه، زائری آرام عکس سلفی گرفت با اشکش شب میلاد و گریه!؟ عاشق بود! . به سپید و سیاه، خرده مگیر اهل اشک از قبیله ی ابرند خادمان تو هرچقدر صبور زائران، همچو رعد بی صبرند زائران، بی بهانه می گریند . این عجب نیست زائران حسین با دل شاد گریه می کردند پدر و جدّ و مادرش چون ما شب میلاد گریه می کردند گریه دار است «نام» او حتی! . چمدانم پر از شکایت بود گِله ها داشتم ولی حالا همه ی شعرهام یادم رفت! آه... ای یار خوش قد و بالا شاعرت را به قتلگاه بکش . پیرمرد از عشایر کوفه دید در کنج میکده مستم «اِشربِ المای، ها هَلابیکُم» داد لیوان آب در دستم یاد طفل رباب افتادم . بین دو رود، زندگی، جاریست در تلاقی ماه با خورشید نوعروسی عفیف، لب وا کرد «بله» تا گفت عطر سیب وزید کِل کشیدند ایل امّ وهب . در دفاع از حرم، به میدان رفت گفت: امروز جای ماندن نیست عاقد، انگار روضه خوان شده بود رفت داماد و نوعروس گریست! باغ گل گشت خیمه قاسم... . ارمنی بود و دومین سفرش گنبد ماه را نشان می داد دم باب الحسن هیاهو بود او که قنداقه را تکان می داد همسرش چند سال نازا بود . عشق را با فُلوس می سنجد! عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست جای سوغات، وقت برگشتن یک بغل از ضریح او کافی ست هرگز از کربلا کفن نخرید! . این خیابان که قلب تاریخ است قبله ی آخرالزمانی هاست یکی از پشت سر، صدایم کرد لهجه اش مثل آسمانی هاست «حججی» بود با همان لبخند . زُل زد و شربتی تعارف کرد در گلو ردّ بغض شیرینی ناگهان ساعت حرم می خواند غزلی با صدای «آوینی» «تو مپندار کربلا شهری ست...» . بسکه مشتاق مَصرعت بودم مِصرعی هیئتی، به شعر وزید «همه جا کربلاست» تا محشر کوریِ چشم ابن سعد و یزید خبری از سنان و خولی نیست . یک خیابان که خلق می بینند شهدا را کنار پیر خمین پرچم سرخ می زند فریاد رحمة الله واسعه ست حسین «کوثری» باز روضه می خوانَد . کربلا خاک نیست ای مردم! بلکه جغرافیای تاریخ است گودیِ قتلگاه، در باطن روضه ی یثرب و در و میخ است فاطمه روی خاک افتاده... . زائران تو بعد عصر دهم همه در قتلگاه افتادند نسل در نسل، سمت کرب و بلا پابرهنه به راه افتادند راستی! از رقیّه ات چه خبر!؟ . چشم تا کار می کند اینحا روضه ی فاش، بر زمین مانده دلم از روضه بر نمی گردد همچو پایی که روی مین مانده باز شد راه کربلا با «خون»... . یادم آمد که دور او پُر بود از هیاهوی قوم تکفیری! چقدَر روضه، غیر تکراری ست! باز هم یک گریز تصویری: ازدحام است دور شش گوشه... . سینه اش پاره پاره، چون کندوست شوکران را عسل گرفته حسین گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت: کودکش را بغل گرفته حسین از سرِ اصغرش سوال مکن! . شب میلاد، کربلا غوغاست هرکه در کربلاست خوشبخت است کودکان، پابرهنه، دور حرم می دوند و خیالشان تخت است که یکی هست خواهری بکند . «کربلا» زینبیّه ی زهرا ست! چشم هایم به خیمه گاه افتاد رفت از کربلا به «کوفه» ، دلم کاروان، دست بسته، راه افتاد «دَخَلَتْ زَینَبٌ عَلَی ابْنِ زِیادْ» . شب میلاد یا که عصر دهم، صبح صادق، غروب گودال است شعر من «تلّ زینبیّه» شده دل من بسکه رو به گودال است دست و پا می زنی هنوز، حسین! . در قنوتش سکوت کرده اگر غزلی سر بریده می خوانَد جای اذن دخول، شاعر تو ایستاده، قصیده می خواند! شاعرت را ببخش... دیوانه ست! . . . . اسفند ۹۷ . پ.ن: یک. دوازده بند از این شعر در نماهنگ قبله آخرالزمانی ها استفاده شده بود. دو. نام این قالب را می توانید «چهارپاره مستزاد» بگویید و یا «پنجاره»...
نظاره کن به حال من! ، شکسته است بال من! پریده رنگ شادی از طراوت نهال من منی که با دعای خود به التماس خواستم: چنین مباد حال تو... چنین مخواه حال من تمام فکر و ذکر من به وقت شعر و شاعری تویی که غیر روی تو نبوده در خیال من کم است پیش مدح تو بضاعت حروف، کم! نمانده پیش شوکتت به جز زبان لال من نفس کشیدنم بدون تو حرام در حرام به یُمن بودن تو شد حلال ها، حلال من تمام آنچه داشتم، به پای تو گذاشتم کنار من قدم بزن تو نیز در قبال من مرا به شوق من ببین، مرا به شور عشق من مرا مباد بنگری به لاف و قیل و قال من به وقت مردنم بیا که از وجود نوری ات نشیند آفتاب بر سر سیاهچال من مجال گفتگو در این سرا چه قدر اندک است!! به سان گربه سان ها دویده ماه و سال من امان اگر به کوه زر ز عهد خود گذر کنم که ننگ نام"بی وفا" الی الابد وبال من سوم شعبان ۱۴۴۱ امیرحسین کمالزارع
هدایت شده از شعر شیعه
نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می‌گوید «الا یا ایها الساقی» تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟ چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه‌ها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی @shia_poem