💐☘💐☘💐☘💐☘💐
خانه های آن کسانی میخورد در بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحب خانه اش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دِین چهارده معصومم (ص) اما گردنم
زیر دِین حضرت موسی ابن جعفر بیشتر
گردنم در زیر دِین آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر ، بیشتر
آن امامی که فداک گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را منور ، بیشتر
قم ، همان شهری که یک هم ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چِل اختر بیشتر
قصد اینبارِِ قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
در مقامش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنت را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد
هر که بامش بیش برفش ، نه! کبوتر بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان ترند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرف کمتر بیشتر
از غلامان شما هم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا
چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی
جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر
دوستت دارم نمیدانم که باور میکنی
راست میگویم به وا... از ابوذر بیشتر
بیشتر هایی که گفتم از تو خیلی کمترند
حسین رستمی
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
هرچند که در شهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود، خریدار زیاد است
من دربهدر پنجره فولادم و دیریست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است
آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است
پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم
اینجا چقدر چادر گل دار زیاد است
با بار گناه آمدهام مثل همیشه
با بار گناه آمدم این بار زیاد است
گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم
آخر چه کنم در حرمت؟ کار زیاد است
نوروز به نوروز، محرم به محرم
سرمست زیاد است، عزادار زیاد است
هر گوشه ایران حرم توست که با تو
همسایه دیوار به دیوار زیاد است
از دور سلامی تو و از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است
آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت
دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است
در خواب، سر سفره اطعام تو گفتی
هر قدر که میخواهی بردار، زیاد است
علیرضا قنبری
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شبنم و باران ،گل و گلزار می گوید رضا
کفتر جلد حرم انگار می گوید رضا
پنجره فولاد تو دارالشفای عالم است
عاشق و دیوانه و بیمار می گوید رضا
آنکه حتی مذهبش کفر است در اوج بلا
گاه در می ماند و ناچار می گوید رضا
صحن کهنه، صحن نو، بست و شبستان و رواق
پنجره فولاد ،در،دیوار می گوید رضا
آینه با من فقط نام تو را سر می دهد
آینه تکرار در تکرار می گوید رضا
جام ها پر می شود دور ضریحت دم به دم
در حرم هم مست، هم هشیار می گوید رضا
هم غزل مدیون لطف توست هم لوح و قلم
هر دلی شد مخزن الاسرار می گوید رضا
امیرحسین کمال زارع
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌼🌼🌼🌼🌼
ای آنکه نگاه تو به ما داد بهایی
آنقدر غریبی که غریب الغربایی
گفتند پر و بال بزن مثل کبوتر
مشهد برو گر طالب یک کرب و بلایی
امیرحسین کمال زارع
🌼🌼🌼🌼🌼
🍀🍀🍀🍀🍀
آنجا که در آن بحر کرم مَد شده باشد
هرگز نتوان یافت کسی رَد شده باشد
عاقل بُود آنکس که در این مملکت عشق
دیوانه میخانه مشهد شده باشد
امیرحسین کمال زارع
🍀🍀🍀🍀🍀
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شدم بنده، شاهِ سریع الرضا را
علی بن موسی الرضا المرتضی را
دلم قبضه غمزه اش بوده و هست
گل شادی آورده اشک عزا را
کریمٌ رحیمٌ عطوفٌ رئوفٌ
که خشکانده بی شک یم ما مضیٰ را
بیا بوسه بر جای پای شهی زن
که بِه از دو دنیا بیابی جزا را
مرا حاجتم نیست جز عشق مولا
چه خواهم ز نزدش کذا و کذا را
که من هرچه دارم از آن شاه دارم
چراغی به ظلمت از آن ماه دارم
هلا بیشتر عشق او باید ای دل!
که بی او فزون تر نخوانندت از گِل
به اشهد که مشهد بهشت است و مقصد
خوش آنکس که او را به دل داده منزل
نگر فرّ عزت چسان جلوه دارد
به درگاه سلطانی اش قبله مایل
به لطفی که دارد فزون کرده رتبت
گدا گشته شاه و شهش گشته سائل
خوش آنکس که طبعش بود وقف این شه
وگرنه چه سودش، و الا چه حاصل؟
منم بندۀ مهر شمس الشموشی
منم مست جامی انیس النفوسی
امیرحسین کمال زارع
ذوالقعده ۱۴۴۰
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_رضا_ع_مدح
نزدیکیِ این کویر، آبادی هست
از عالم غیب، دست امدادی هست
روزی که پزشک ها جوابت کردند
لبخند بزن! پنجره فولادی هست
شاعر: #وحید_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اسرار تاریخ | استاد ابوالحسنی
◾️◽️◾️
🌞 حتما بخوانید:
✔️ معجزه ای عجیب از حضرت امام رضا (ع) در حضور علامه امینی
💥 پای سخنان شیرین حسان چایچیان
✍ استاد ابوالحسنی منذر می نویسد🔻
حسان که اشعارش - در ثنا و رثای آل الله شهرتی شایان دارد - صحنه ای را یادآور می شود:
🔶علامۀ امینی بالایِ منبر، با شور و هیجان، با استفادۀ شگفت آور از احادیث عترت و آیات قرآن، مشغول صحبت بود. جمعیت شنوندگان در خانه و کوچه و خیابان، به حدی بود که رفت و آمد وسایط نقلیّه متوقف شده بود. تمام افکار مجذوب جاذبه گفتار شیوای او بود که ناگهان، یک نفر صفوف حاضرین را شکافت و با عجله خود را به بالای منبر رساند و به علّامه خبر داد:
🔶«استاد بزرگ و ادیب دانشمندی از دانشگاه الأزهر مصر که در اثر خواندنِ کتاب الغدیر به قبول مذهب تشیّع افتخار یافته است و برای عرض ادب و تشکّر از این لطف الهی، به زیارت حضرت رضا (ع) مشرّف شده و در آنجا اشعارِ بسیار زیبا به زبان عربی سروده است، اینک می خواهد شما را نیز زیارت نماید.»
🔶علامه امینی کلام خود را قطع کرد و فرمود: «به ایشان بگویید بیاید و اشعار خود را در پشتِ بلنگو قرائت کند!»
من که قادر نیستم صحنۀ ملاقات و هم آغوش شدنِ دو عاشق بی قرار و دو استاد بزرگوار را بالایِ منبر تشریح کنم و اشک هایی را که از شوق ریخته شد، در این چند سطر مجسّم سازم. علامه امینی بالایِ منبر، بر جای خود نشستند و آن استاد مصری دو پله پائین تر ایستاده، اشعار عربیِ بسیار بلیغ و زیبای خود را در مدحِ حضرت رضا (ع) قرائت کرد.
🔶علامه امینی بلافاصله رو به من کرد و فرمود: « حسان، تو هم اشعارت را در مدح ِ حضرت رضا (ع) بخوان!»
من که قبلا قرار نبود در آن جمعیّتِ انبوه، که دامنه اش تا خیابانهای اطراف کشیده شده بود، شعری بخوانم مضطربانه عرض کردم:
«حضرت آقای امینی، قربانت گردم! شما که می دانید من اشعارم را همیشه از روی کتاب و یا دفترچه می خوانم. حالا که من همراهم، شعری برای خواندن ندارم!»
🔶ولی ایشان بدون توجّه به عرایضِ من، باز پشت بلندگو تکرار فرمودند: «حسان، به عنوان پذیرایی از مهمان عزیز، تو هم باید شعری در مدحِ حضرت رضا (ع) بخوانی!» در حال ِ درماندگی ناگهان متوجه شدم که اشعارِ نیمه تمامی که شبِ گذشته در مدح حضرت رضا (ع) سروده بودم، در جیب من است! لذا با عجله عرض کردم:
🔶«حضرت آقای امینی! یک شعر نیمه تمام را دیشب سروده ام در جیب خود یافتم و با اجازۀ شما همان را می خوانم:
◀️حاجتم بود حجّ ِ بیت الله
قسمتم شد حریم قبلۀ طوس
🔶وقتی شعرم را که بیش از بیست بیت بود خواندم، استاد مصری باتوجّه مرا در آغوش کشید، بوسید و گفت: «چگونه توانستی اشعار ِ عربی مرا، در این چند لحظه با همان قافیه (س) به شعر فارسی برگردانی؟!»
🔶تازه متوجه شدم که این یک اعجاز از حضرت رضا (ع) است:
شعری که شب قبل در مدح آن حضرت سروده بودم، با شعری که آن استاد مصری در مشهد مقدّس گفته بود به طوری در قافیه و معنا همامنگ و یکسان بودند که آن استاد مصری خیال کرده بود من در همان مجلس، اشعارِ عربی او را به شعر فارسی برگردانده ام!!....
📚 برگرفته از مقاله علامه امینی، استاد ابوالحسنی منذر«ره» در دانشنامه امام علی (ع)، ج 12
◀️ کانال رسمی استاد منذر (ره):
▶️ @monzer_ir