این حال و هوایِ پاییزی ؛
جان می دهد برایِ قدم زدن هایِ طولانی .
جان می دهد که فارغ از تمامِ غصه هایِ روزگار ؛
خودت را برداری و به دست هایِ مهربانِ خیابان بسپاری .
و فراموش کنی ؛
تمامِ دغدغه هایِ بی ثمری ؛
که فقط آرامشت را می گیرند .
باید قدم زد ،
باید فراموش کرد ،
باید برایِ ساعاتی هم که شده ؛
بی خیال بود ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@deco_technique
آبان
"مهر" دیده بود
دل اش گرم بود به پشت اش ..
اما
باز هم دل اش به این پاییز
قرص نمیشود !
تُ بگو من چه کنم
با مهری که نیست و
بغضی که هست ...
#مریم_قهرمانلو
🕊♥️
@deco_technique
هدایت شده از تڪنـيڪ دڪوراسیــون
ببينيد و #ايده بگيريد
🌺 دكوراسيون و چيدمان منازل ايرانى
@deco_technique
به رسمِ "رفاقت" برایت دعاهایِ خوب می کنم ؛
دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر ...
دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه هایِ صعود و پروازت ، بسیار ...
دعا می کنم هرگز در پیچ و تابِ زمانه ، بی پناه نباشی ،
هرگز دلت نگیرد ،
و چشم هایِ روشنت ، هیچ زمانی خیس و اشک آلود نباشد !
دعا می کنم عاشقِ کسی باشی ؛
که عاشقت باشد ،
و کسانی کنارت باشند ؛
که تو را می فهمند و هوایِ دلت را دارند ...
من خوشبختی ات را ، شادی ات را ، آرامشت را ؛
من آرزوهایِ زیبایِ تو را آرزو می کنم ...
آرزو می کنم به معنایِ واقعی "زندگی کنی" ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@deco_technique
بیفرهنگها رفتارهای متنوعی دارند:
یکی آشغال میریزد، یکی متلک میگوید، یکی آلودگی صوتی ایجاد میکند.
اما همگی یک ویژگی مشترک دارند:
کتاب نمیخوانند
@deco_technique
مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره…
زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار
داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده…
مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…
زن: عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست…
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد…
مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی…
هی خانم ، تنهام بزار ، بهم دست نزن…
من ازدواج کردم…
@deco_technique