اهل دنیا را خیال مرگ حتی میکشد
عاشقان با مرگ اما زندهتر خواهند شد
#شهید_اسماعیل_هنیه
@deeldadeh_shohada
محفل اشک حرم امام رضا ... :)
ارسالی از شما خوبان :)💚
@deeldadeh_shohada
「 دلـدادهـِ شهدا 」
محفل اشک حرم امام رضا ... :) ارسالی از شما خوبان :)💚 @deeldadeh_shohada
همیشه بهموقع عکسات میرسه به دستم ...
#نعمالرفیقم
4_5929002584609128986.mp3
8.36M
🎤گوش بدید
🖤نواى #شهيد_حسين_معز_غلامى🖤
⚫️عمريه كه
ديوونم همه اش اينه بهونم⚫️
▪️یک بار دگر برایمان روضه بخوان
روضه خوان هیئت منتظران▪️
@deeldadeh_shohada
4_5987892075205495650.mp3
6.11M
چشم و دلش سیر نشد ، دوباره اومد
پیاده رفت از گودال...سواره اومد🥲💔
#نریمان
@deeldadeh_shohada
مداحی آنلاین - نماهنگ غریبا وحیدا فریدا - حسین ستوده.mp3
5.35M
غریبا وحیدا فریدا
قبول شد توبه من
شنیدم اسمتو گریه کردم🥲❤️🩹
#حسین_ستوده
@deeldadeh_shohada
「 دلـدادهـِ شهدا 」
قهربودیم درحال نمازخوندن بود. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم. کتاب شعرش رو برداشت و با
بیاین ما هم مثل شهید بابایی
که وقتی ازش پرسیدن عباس جان چه خبر ؟
جواب داد به نگهبانی دل مشغولیم که غیر از
خدا کسی واردش نشود ؛ به نگهبانی ِ
دلمون مشغول باشیم . . .
#سالروز_شهادت
Roohollah Rahimian - Age Mordam Chi (320).mp3
3.02M
اگه قبل اربعین
چشاموبستم چی😭
اگه مردم چی😭
@deeldadeh_shohada
مادر شهید معماریان به من میگفت که رفتم تو اتاق خواب پسرم گفتم مامان چیکار داری؟ گفت میخوام ساکم رو امشب تو ببندی، گفتم مامان برای چی؟ گفت برای این که این آخرین جبهه است که میرم. دیگه برنمیگردم. گفتم مامان زبونت رو گاز بگیر. این همه جبهه رفتی اومدی بازم میری میای، گفت نه مامان این آخرین جبهه است. آقای یکتا صبح اومدم آب بریزیم پشت سرش دیدم دلم داره دنبالش میره. گفتم مالی که در راه خدا دادم، نباید دلم باهاش باشه. آب رو دادم به همسایه ریخت... رسید سر کوچه به این تیر چراغ برق سر کوچه که الان خورده کوچه شهید معماریان، وایساد یه نگاهی به من کرد گفت مامان قد و بالام رو ببین که دیگه تا قیامت منو نمیبینی...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
@deeldadeh_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 سکانسی عاشقانه و عارفانه از سریال شوق پرواز
🖤 خاطره ای از همسر شهید بابایی :
در دوره عقدمان در دانشسرای مقدماتی تحصیل میکردم. مدت کمی مانده بود تا ازدواجمان. عباس به من یک پالتو پوست هدیه داد که خیلی زیبا و گرانقیمت بود. طبیعی بود که از این هدیه خوشحال شوم اما از این کارش تعجب کردم و به او گفتم: «عباس، این پالتو پوست خیلی زیبا و گران است. شما که به دنبال این چیزها نیستی، پس چرا برای من خریدی؟».
چند روزی گذشت. عباس مرا به خانوادهای فقیر معرفی کرد. وقتی با آن خانواده صحبت کردم، با خود گفتم باید این پالتو را به این خانواده بدهم. اما چون هدیه بود و برای من ارزشمند، با عباس مشورت کردم و گفتم: «عباس، یک چیزی بگم؟» او لبخندی زد و گفت: «خب بگو چیه؟» گفتم: «من که میدانم تو متوجه شدی؛ اما چون احساس کردم هدیهای که به من دادی خیلی ارزشمند است، میخواهم آن را به خانواده فقیری که معرفی کردی، بدهم». اشک از چشمهای عباس جاری شد، خدا رو شکر کرد و گفت: «ممنونم از تو ... »
#معرفی_فیلم #معرفی_سریال
#شاید_عاشقانه
#سالروز_شهادت
@deeldadeh_shohada
4_5870674188540319119.mp3
2.03M
📝چه بهشت کربلا...
#حسین_ستوده
@deeldadeh_shohada
آیت الله بهجت:
هر حرفی که میزنی، هر کاری که انجام میدهی،متوجه باش که در خانه قبر و در قیامت،جوابی برای آن نزد پروردگار متعال داشته باشی ...
@deeldadeh_shohada