eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
825 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
✴ رهبر انقلاب: خادم حرمین شریفین باید «اشداء علی الکفار» باشد؛ اینها اشداء علی الیمن واشداء علی البحرین هستند. ✴ امام خمینی: اگر از جنايتهاي آمريکا بگذريم از آل سعود نخواهيم گذشت. ان شاالله اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از آمريکا و آل سعود برطرف خواهيم کرد. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بخشی از بیانات حضرت امام خامنه ای در دیدار با خانواده های شهدا 97/09/21 🔸نقشه تابستان داغ آمریکایی ها شکست خورد... باشکوه تر از همیشه خواهد بود... دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
💢 بی مَسکن ها "بدمسکن" می شوند؟!/ اجبار اجاره نشینان به حاشیه نشینی ✍ پ.ن: این موضوع صِرف سیستان و بلوچستان نیست و شامل حال کل کشور می‌شود. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
قیمت مسکن‌های ۵۲ تا ۷۳ متر در تهران #وامصیبتا دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
تاکتیک‌های جنگ نامنظم در خلیج فارس @Defa_Baghist 👇👇👇
⭕️ حدود ۳۵ درصد جمعیت بیکار ایران دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها هستند قائم مقام معاون هماهنگی امور اقتصادی و توسعه منابع انسانی استانداری خوزستان: 🔹حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد جمعیت بیکار ۳.۵ میلیونی که در ایران وجود دارد، از قشر دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها هستند. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
🚩نتانیاهو:هر کاری نیاز باشد برای حفاظت از اسرائیل در برابر رژیم ایران که آشکارا خواستار نابودی دولت یهود است، انجام می‌دهیم نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی: 🔹خط قرمز ما، بقای ما است. 🔹ایران می‌خواهد ارتش خود را از فاصله ۱۵۰۰ کیلومتری به مرزهای ما بیاورد. 🔹ایران می‌خواهد موشک‌هایی با برد ۴۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر را بیاورد که می‌تواند تمام اسرائیل را پوشش دهد و همچنین ۸۰ هزار مبارز شیعه را که قصد نابودی ما را دارند. 🔹ما مستقیما با ایران در سوریه مواجهه کردیم و اگر مجبور شویم، هر کاری برای دفاع از خود انجام می‌دهیم. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
🔸 مثل همت و خرازی 🔹 تا انقلاب مهدی (عج) این نسل ادامه دارد. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
مستند داستانی "همه نوکرها" نوشته استاد محمدرضا حدادپور جهرمی روایتی با بیان امنیتی حادثه عاشورا درباره کیفیت فرار و ریزش نیروها و چگونگی جمع شدن ۷۲ تن یار باوفای اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) از زبان یکی از یاران ایشان 🔴هرشب، یک قسمت، آخرین پُست کانال. منبع: کانال دلنوشته‌های یک طلبه دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist 👇👇👇
دفاع همچنان باقیست
#همه_نوکرها 16 وقتی به بیابان و ارتفاعات آنجا نگاه می‌کردیم، چیزی جز زمین و آسمان نمی‌دیدم. سکوت قا
17 قرار شد حمزه به شکار شکارچی برود. بدون لحظه‌ای درنگ حرکت کرد و دو سه تا از بچه‌ها هم پشتیبانی‌اش می‌کردند. بعدا خودش برای ما تعریف کرد که: «وقتی به جایی رسیدیم که احساس خطرم شروع می‌شد و شواهد قابل‌توجهی هم بر خطر وجود داشت، پیاده شدیم و بقیه‌اش را پیاده رفتیم. خیلی با احتیاط، با فاصله حرکت می‌کردیم تا به نزدیکی‌های ارتفاعاتی رسیدیم که جنازه رفیقمون از دور معلوم بود. دقیقا جایی بودیم که هر لحظه ممکن بود شکار بشویم و ریق رحمت را سر بکشیم! پس از اینکه حدودا دو سه ساعت ارتفاعات و دامنه را بررسی کردیم، یک دفعه توجه یکی از بچه‌ها به چیزی جلب شد. می‌گفت نور خیلی ضعیفی که انعکاس خورشید بوده را در دامنه کوه دیده‌است. خب این اولین و بهترین سرنخی بود که باید جدی می‌گرفتیم. اما مشکل بزرگی سر راه ما وجود داشت. و آن اینکه تا دامنه کوه، یعنی تا محدوده‌ای که شک ما درباره حضور دیده‌بان دشمن در آنجا وجود داشت، حدود پانصد متر منطقه بدون هیچ مانع و حفاظی بود با زمینی سرشار از شن و ماسه‌های ریز! باید به طرفش می‌رفتیم. باید شکار می‌شد. امر فرمانده بود و نباید زمین می‌ماند. تصمیم گرفتیم تا صخره دیده‌بان نفوذ کنیم. اما... اما چون زمینش شن‌زار و ماسه‌‌زار بود، باید جوری می‌رفتیم که متوجه حضور ما نشود. کوه را نمی‌توانستیم دور بزنیم و یا میان‌بر به طرف صخره پیدا کنیم. به همین خاطر، فقط یک راه داشتیم. آن یک راه هم این بود که از زیر سطح شن‌ها به طرف صخره برویم!! بدن خودم از بدن بقیه رفقایی که باهام بودند سفیدتر بود و بهتر در شنزار استتار میشد. برهنه شدم و فقط با لباس زیر، در شنزار فرو رفتم. پدرم قبلا در بندر بصره کار می‌کرد و شناگری را بلدیم اما چون باید به فاصله حدودا پانصد متر مثل مار، از زیر شن‌ها حرکت می‌کردم و فقط در حد ضرورت، لب و دهانم را از خاک بیرون می‌آوردم تا نفس بکشم، بدنم در حال سوختن و پختن بود! فقط دو سه بار دهانم را از زیر شن بیرون آوردم و نفس کشیدم و بقیه مسیر را با همین وضعیت طی کردم. چشمانم داشت سیاهی می‌رفت و خاک و خل در ریه و مجاری تنفسیم اذیتم می‌کرد. به خاطر حداقلی بودن وزن و کششم، مجبور شدم سلاح با خود نبرم و نمی‌دانستم اگر تعدادشان از یک نفر بیشتر بود، باید چه کنم و تکلیف چیست؟! خب هرچه به طرف صخره نزدیک‌تر می‌شدم، میزان شن‌ها هم کمتر می‌شد. ممکن بود که حواسم نباشد و بدنم در هنگام خزیدن، از سطح شن‌زار بالا بزند و مشخص شود و مورد هدف قرار گیرم. دیگر فکر اینجا را نکرده بودم. چند ثانیه‌ای مکث کردم و دوباره با احتیاط تمام، به طرف صخره خزیدم. اما زمین هم از حالت شن‌زار داشت به حالت سنگ و کلوخ تبدیل می‌شد. خلاصه وضعیتی پیش آمد که باید تصمیم می‌گرفتم. یعنی یا باید می‌پریدم بیرون و مبارزه می‌کردم و یا ... یا هیچ راه دیگری نداشتم... خیلی آرام سرم را از آن باتلاق شن خارج کردم و صخره را دو سه متری خودم دیدم. دیدم که سوراخ خیلی کوچکی در صخره وجود داشت که احتمالا از این جا شلیک‌ها را انجام میداده و بچه‌ها را مورد اصابت قرار میداده است. نفس عمیقی کشیدم. نفس دوم را در سینه حبس کردم. یک متر دیگر به سختی هر چه تمام‌تر پیش روی کردم و ناگهان بلند شدم و بقیه مسیر را با شدت به طرف صخره دویدم. خیلی سریع دویدم. تا رسیدم به صخره، با سرعتی که داشتم، نوک یکی از پاها را گذاشتم به تنه صخره و به حالت پرواز، به طرف بالا پریدم و از صخره رد شدم. انتظارم این بود که تا به آن طرف صخره پریدم، روی سر و کول دیده‌بان دشمن فرود بیایم... اما... چشمتان روز بد نبیند... روی زمین سفت و سخت فرود آمدم و محکم به زمین خوردم... کاش فقط این بود... مشکل اساسی اینجا بود که حواسم نبوده که اندکی از مسیر را در شنزار کج رفته و صخره کناری را هدف قرار داده بودم! ای دل غافل... به سرعت از روی زمین بلند شدم و پشت سرم را نگاه کردم... لا اله الا الله... دیده‌بان دشمن، با چشمانی گرد و متعجب، پشت سرم بود! از دیدن همدیگه وحشت کرده بودیم... ادامه دارد... منبع: کانال دلنوشته‌های یک طلبه دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
🌺سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته 🍀بسم الله الرحمن الرحیم 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ☀صبح روز جمعه بیست و سوم آذر ماه به خیر 🕋ذکر روز جمعه؛ صدمرتبه 💐اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 مـسیـحِ چشم تو از ابتـدا نجاتم داد همین که اسم تو آمد خدا نجاتم داد نوشته اند مـرا از ازل گـدای حسین چه خوب قصه شاه و گدا نجاتم داد هـزار مـرتبه تا آمـدم سقـوط کنم دعـای لحظه ی گـودال نجاتم داد من سیاه کجا، خانه ی کریم کجا؟ یکی نبود بپرسد چـرا نجاتم داد؟ دعا بدون قسم بر تو بی اثر شده بود قسم به نام تو دادم دعا نجاتم داد میان غفلت و ظلمت دلم ز دستم رفت ولی ز دست زمانه بلا نجاتم داد کسی که دل به تو داده دلش نمی میرد محبت تو ز دست فـنـا نجـاتم داد همین که صفحه ی دل پر شد از سیاهی ها دو قطره گـریه برای شما نجاتم داد همیشه گردن ما زیر دِین کرب و بلاست قسم به مادرتان کــربلا نجاتم داد نوكر نوشت: حـسـین جـان خورشید ٺابناک به رویٺ سلام ڪرد خاک زمین به زخم گلویٺ سلام ڪرد آقا جــواب مـیـدهــی آیا به عـاشقــی؟ صبح علی الطلوع به سویٺ سلام ڪرد صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist