eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
790 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾•🔅 /قسمت ۵۴ 🔅•✾••┈ ☀️ مشورت درباره زینت‌ها و اموال کعبه به پیشنهاد کردند که خوب است برای تجهیز لشکر مسلمانان از استفاده کنی که بسیار زیاد شده‌است و کعبه به زینت نیازی ندارد. وی نیز از این پیشنهاد استقبال کرد و از من نظر خواست. با نظر او و توضیح دادم: هنگامی که رسول خدا(ص) نازل شد، اموال چهار قسم بود: 🔺اموال مسلمانان که پیامبر(ص) آن بر اساس سهم هریک از وارثان تقسیم کردند 🔺اموال عمومی و غنایم که رسول خدا(ص) آن را بین صاحبان حق تقسیم کردند 🔺خمس که خدا جایگاه مصرف آن را تعیین فرمود 🔺و صدقات که خداوند آن را در جایگاهی خاص قرار داد. اما زیورآلات و زینت‌های کعبه از اموالی بودند که خدا آن را بحال خود گذاشت؛ نه به دلیل اینکه آنها را فراموش کرده باشد و نه از این لحاظ که از چشم خدا پنهان مانده باشد. تو نیز آنها را بحال خود واگذار، همانگونه که خدا و رسولش آنها را بحال خود رها کردند. 🔹عمر گفت: ، همگی می‌شدیم! پس از فکر استفاده از زیورآلات کعبه بیرون آمد. ☀️مشورت با من در تقسیم باغ‌های کوفه خلیفه دوم با اصحاب رسول خدا(ص) در زمینه باغستان‌های کوفه مشورت کرد. جمعی درخواست کردند که آنها را میان اصحاب رسول خدا(ص) تقسیم کند. خلیفه در این زمینه نظر مرا جویا شد. به او گفتم: اگر امروز آنها را تقسیم کنی، برای کسانی که بعد از ما خواهند آمد چیزی باقی نمی‌ماند؛ پس بهتر است آن باغها را به دست افراد بسپاری تا در آنها کار کنند تا هم نسل موجود از منافع آنها بهره‌مند شوند و هم آیندگان از آنها بهره ببرند. 🔹عمر گفت: خدا توفیقت دهد! نظر درست همین است. ☀️مشورت درباره اموال باقیمانده در بیت‌المال روزی خلیفه دوم از مردم پرسید: نظر شما درباره که بعد از تقسیم بیت‌المال پیش ما می‌ماند چیست؟ کسانی به او گفته بودند: ای امیرمومنان، مسئولیت خلافت موجب شده است که فرصت رسیدگی به و و خود را نداشته باشی؛ از این روی هر آنچه از بیت‌المال باقی می‌ماند، برای تو باشد. 🔹او نظر مرا پرسید، گفتم: دیگران به تو پاسخ دادند. اما اصرار کرد که من نظرم را صریح بگویم. گفتم: چرا در چیزی که یقین داری، تردید راه می‌دهی؟ عمر از سخن من ناراحت شد و گفت: باید ادعای خود را ثابت کنی. گفتم: آری،  به خدا سوگند، از عهده آنچه گفتم بر می‌آیم. آیا بیادداری که رسول خدا(ص) تو را به ماموریتی فرستادند و در آن ماموریت بین و مشکلی پیش آمد و تو خواستی به رسول خدا شکایت کنی! با هم خدمت رسول خدا(ص) رفتیم؛ ولی احساس کردیم که ایشان ناخشنود است؛ برای همین بازگو کردن مطلب خودداری کردیم و بازگشتیم. فردای آن روز دوباره به حضور رسول خدا(ص) رسیدیم و حضرت را خوشحال و گشاده‌روی یافتیم و تو مناسب دیدی که مطلبت را با آن حضرت در میان بگذاری و گذاشتی و پاسخ خود را شنیدی؟ دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist