eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
790 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ فرار از زندان (۷) سرانجام به دهكده‌اي به نام رسيديم. من و برادر ، اسلحه به دست، وارد آبادي شديم. درب اولين خانه روستايي را زديم. تقاضاي مقداري نان و يك لنگه كفش پاي راست كرديم. سپس جهت را كه پرسيديم، معطلش نكرديم. ساعت ۶ بعد از ظهر فرداي روز فرارمان بود. تا آن ساعت، كرده و لحظه‌اي نياسوده بوديم. به راه ادامه داديم تا اين كه ساعت ۸ شب بعد، به دهكده ديگري رسيديم. درب يكي از كلبه‌هاي دهقاني را كوبيديم. پيرمردي روستايي به مقابل درآمد. از او سراغ خانه كدخدا را گرفتيم و همراه او به منزل كدخدا رفتيم. نام كدخدا بود. شب را در منزل كدخدا ماندیم تا ساعت ۴ به سوی جاده بانه شتافتيم. ساعت ۸ صبح بود كه به جاده بانه سردشت رسيديم و با يك دستگاه خودرو نيسان، خود را به پاسگاه ژندارمري محل رسانديم. در اين هنگام، يك نفر استوار ژاندارم به نام استوار كه سرگروهباني پاسگاه را به عهده داشت، با مشاهده و اطلاع از وضع ما، برافروخته و هيجان زده، مردانه جلو آمد و خودش وسيله حمل ما را فراهم كرد. حتي براي تأمين امنيت بيشتر، به هر يك از برادران غيرمسلح ما، به امانت، يك قبضه اسلحه با فشنگ تحويل داد و خودش هم از لحاظ اطمينان، سوار بر جيپ شد و ما را تا مركز سپاه پاسداران همراهي كرد. به محض رسيدن به مقر سپاه، به گرمي از ما استقبال كردند. پس از كمي استراحت، به زنجان رفتيم و از آنجا به تهران منتقل شديم. پس از رسيد به تهران، مدت يك ماه و نيم تحت مداوا و درمان قرار گرفتيم. پاهايم از شدت سرمازدگي ورم كرده و از شدت ورم، در حال از هم پاشيدن بود. اكنون كه چندين سال از معالجه‌ام مي‌گذرد، هنوز هم تاب و تحمل كوچكترين خستگي و سرما را ندارد. ساعت از نيمه شب گذشته بود. همه‌مان حلقه‌وار به دور او، روي پتوي كف آسايشگاه نشسته بوديم و اصلا متوجه گذشت زمان نبوديم. هنوز هم ساكت و آرام، چشم به دهانش داشتم. در طول صحبت، تحت تاثير خاطرات تلخش، بارها چهره‌اش در هم و رنگ به رنگ شده بود. به هنگام ذكر خاطرات شكنجه و كشتار دوستانش، اغلب فروغي از خشم و تأثر در چشمهايش زنده مي‌شد. در اين زمان، برخلاف انتظار همه ما، ناگهان قيافه‌اش از هم باز شد! لبخندي كمرنگ بر لبهايش نقش بست و آه سردي كشيد. مقداري از آجيل باقي مانده در ته بشقات را در دهانش ريخت. نگاهي به صورت تك تک حاضرین انداخت و با خوشحالي تمام گفت: بزرگترين پاداشي كه پس از تحمل اين همه محروميت، شكنجه و زنداني بودن نصيب همگي‌مان شد، مي‌دانيد چه بود؟ ، اين اميد همه مستضعفين زمان! با مشاهده چهره قدسي و نوراني و بر ، خستگي و رنجها از تنمان برطرف شد و روح تازه‌اي در كالبد فرسوده‌مان دميده شد. گويي كه خداوند عمر تازه‌اي به ما بخشيد. چند نفر از شيفتگان رهبر سازش ناپذيرمان، به محض مشاهده سيماي نوراني‌اش، تاب تحمل از دست دادند، جسارت كردند و چهره امام خميني، محبوب هم انقلابيون تاريخ انسان‌ها را بوسيدند. او نيز با خوشرويي و عطوفت تمام، دست محبت بر چهره محنت كشيده ما كشيدند و فرمودند:"شما در راه اسلام، اين همه مقاومت كرديد و خدمت بزرگي انجام داديد. صحبتم با اين مبارز قهرمان و رزمنده شجاع اسلام از خطه قهرمان پرور اصفهان، در آسايشگاه " گردان بهداري" پادگان دو كوهه، در حالي كه ساعتي از نيمه شب گذشته بود، به پايان رسيد؛ در صورتي كه او هنوز از خاطرات بعدي‌اش كه چگونه به محض بهبود يافتن، داوطلب اعزام به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شد و در چند عمليات رزمي شركت كرد، براي ما نگفته بود. البته خوانندگان عزيز حتما از بقيه ماجراي خونين زندان دولتو، مبني بر بر روي ۲٠٠ نفر از باقي‌مانده بيگناه و فداكار اسلام، فرار كردن دموكراتها از محوطه و دادن " گرا" به ، و همه آنان اطلاع دارند. جنايتي كه روي چنگيز و محمدرضاي خائن را سفيد كرد. راوي: غلامحسين قراگوزلو / خبرگزاري فارس دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist