فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣
💕روز مادر رو به مادری که پسرش رئیس جمهور بود ولی کسی نمیشناختش، به مادری که خادم ملت رو تربیت کرد تبریک میگیم...
#روز_زن
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
❥❥❥ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خداییش شبکه سه صَدِ خود را در یلدا، برای مادری گذاشت
▪️این حرفهایی که میشنویم در اینستاگرام تابو است
▪️جریان غرب گرا بنیانهای خانواده را نشانه میگیرد. «درخانه سگ و گربه بیارید»، «مادر شدن مانع پیشرفت است» و دهها مطلب دیگر را تکرار میکنند تا در یک کلمه اهمیت«مادر شدن» را کمرنگ کنند. و در اینستا هم در حال تمسخر مادری توسط بلاگرهای طنزنما هستیم.
کاش همه از این شبکه سه یاد بگیرند. به خدا ارزش دارد که یکی از مهمترین ویژه برنامه سال خود را «مادرانه» بکنید. این فرصت سوزی نیست بلکه خود خود فرصت است. مطمئن باشید هیچ چیزی مانند پرداختن به نقش «مادران» امثال مسیح علینژاد را زجر نمیدهد و پروژه هایشان را سست نمیکند. و حرفهای آن ها را بین بانوان ایرانی بیاعتبار نمیکند.
بخشی از صحبتهای یکی از مادران در شبکه سه: به همه زنان توصیه میکنم طعم شیرین مادر شدن را لمس کنند. زمانی که من به اردوی تیم ملی دعوت شدم، برگه سونوگرافی پسرم آمد. با افتخار تصمیم گرفتم بعد از تولد فرزندم ورزش حرفهای را ادامه بدهم.
✍ عالیه سادات
#روز_زن
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
@delbarkade
💍
😒 واقعا متاسفم برای کسانی که فکر میکنند کادوی روز زن یعنی کفش و لباس ...
🔻کادوی روز زن یعنی
• یه آغوش گرم🥰
• یه نوازش🤤
• یه لبخند☺️
• و یه دنیا عشق😍
• به همراه
یه گوشی آیفون😋
و
یه انگشتر تک نگین برلیان😎
اصل روز زن یعنی
ماشین شاسی بلند 😙...
یعنی یه خونه شیش دونگ😚 ...
روز زن مبارک😌
#روز_زن
#روز_مادر
❥❥❥ @delbarkade
🎁
مرده به داداشش میگه ...
خدا بهت صبر بده برادر🥺
میپرسه مگه چی شده!🤔
میگه
واسه زنم واسه روز زن یه لباس خریدم 10 میلیون تومن!🤭
برادره میگه اونوقت چرا خدا به من صبر بده!🤔
میگه لباساشو پوشیده رفته خونه شما 😮😲
روز زن مبارک😵💫
#روز_زن
#روز_مادر
❥❥❥ @delbarkade
❣
🔻گاهی فکر میکنم تهاجم فرهنگی لازم نیست از خارج بیاید...
♨️همینکه زن همسایه به من بگوید همسرش برایش یک زنجیر طلا هدیه گرفته...و از من بپرسد شوهر تو بهت چی هدیه داده ؟!
کافیست که فرهنگ خانه ما عوض شود...
😍زمانیکه همسرم تمام زندگیاش را به پای من ریخته... اما روز زن به هر دلیلی جز شاخه گلی که با عشق تقدیم شده هدیه قیمتیای برایم تهیه نکرده ...!
😞گاهی تهاجم فرهنگی بهترین دوستم است... که به من میگوید ینی تو این همه زحمت میکشی...یه روز زن هم نباید از تو تشکر کنن!!
🥺و من یادم میرود که همسرم شاید هر روز نه اما هر چند روز یکبار در آغوشم گرفته و از تمام زحماتم که همه را به دقت دیده...با مهربانیِ تمام قدردانی کرده...
⭕️گاهی تهاجم فرهنگی بیخِ گوشمان است... و در همین نزدیکی... زمانیکه زندگیمان خوب است... اما با یک جمله از همین نزدیکیها آشوب میشود...بهم میریزد...با یک کلیپ طنز توی گوشیِ خودم... که خیلی ریز اشاره به این دارد که ما زنها از شما مردها هر چقدر هم خوب باشید روزِ زن طلا و لباس و سایر زینتی جات و مایحتاج میخواهیم...
🔸و اگر نتوانید تهیه کنید پس لابد ما را کم قدر و ارزش قلمداد کردهاید و همین را دستمایه ناراحتی و بی محلی میکنیم...و به کل یادمان میرود که این روز...،
💝روزِ گرامیداشتِ کدام زن...با چه خصلت هایی بود که او را سرور زنان عالم کرده بود!
💖یادمان میرود اینروز باید تجدید عهدی باشد برایمان با سیره و روشِ بهترینِ زنانِ عالم...
💢کاش حواسمان به تهاجم فرهنگی باشد!
#روز_زن
#روز_مادر
❥❥❥ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟
😍 یا قاضیالحاجات 🤲🏻 ...
❥❥❥ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉🎊
💞 هر روز روز مادره...
💓 زهرا... مادرمه...
#روز_زن
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
❥❥❥ @delbarkade
🧕🏻
👌🏻 و اما حق مادرت ...
«حق مادرت آن است که بدانی او چنان تو را برداشته و تحمل کرده که هیچ کس دیگری را چنان بر نمیدارد. و از میوه قلبش چندان به تو عطا کرده که هیچ کس به دیگری نمیبخشد.
تو را با تمام هستی و اعضای بدنش حفظ و نگه داری کرده و هیچ باک نداشته که خود گرسنه باشد و تو را سیر کند و خود تشنه باشد و تو را سیراب گرداند و برهنه باشد و تو را بپوشاند و خود در آفتاب سوزان باشد و بر تو سایه افکند و به خاطر تو بی خوابی بکشد و تو را از گرما و سرما در امان بدارد تا تو برایش بمانی.
تو توانایی سپاس گزاری از مادر را نداری مگر به یاری خدا و توفیق او».
📚 امامسجاد علیه السلام، رساله حقوق
#روز_زن
#روز_مادر
@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥
❣دوربین مخفی؛ ذوق زده کردن مامان 😍
وقتی پسرش بیخبر از خارج برگشته😉 و جای راننده
تاکسی اومده حاج خانوم رو سوار کرده😅
روز مادر مبارک❤️
قدر بهترین نعمت های زمین خودتون رو بدونید...❤️❤️❤️🦋
#روز_زن
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
❥❥❥ @delbarkade
دلبرکده
🎥 ❣دوربین مخفی؛ ذوق زده کردن مامان 😍 وقتی پسرش بیخبر از خارج برگشته😉 و جای راننده تاکسی اومده ح
.
بهبه😍
ماشاءالله، هزار ماشاءالله چه حاج خانوم با کمالاتی...☺️
علاقهمند به طبسنتی، دوره دیده و ...
💯 اگر میشناسید، کانال طبیبِجان و دورههاش رو برای ارتقاء سطح علمیشون بهشون معرفی کنید 😌🙂
🎁 همچنین به تمام مادران علاقهمند به طب سنتی معرفی کنید و یا به عنوان هدیه تقدیمشون کنید خب 😄
🎊 دست و دل باز باشین😚
.
هدایت شده از طبیبِ جان
ـ﷽ـ
💥برای اولین بار
❄️دوره جامع درمان سرطان❄️
💳 مسئول ثبتنام:@shadab110
🧮 هزینه ثبتنام: ماهانه ۲۲۰هزار تومان
📍تدریس هفتهای یک جلسه و بهصورت متن و عکس ارائه خواهد شد.
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
هدایت شده از طبیبِ جان
❄️
🎓 دوره جامع آگاهی، پیشگیری و درمان سرطان با طب سنتی اسلامی
📢 آموزش تخصصی برای درک عمیق سرطان و درمانهای سنتی اسلامی
🏷 آنچه در این دوره خواهید آموخت:
💢 بررسی دقیق ماهیت و مکانیسم سرطان از نگاه طب سنتی اسلامی و پزشکی مدرن
💢 شناخت انواع تومورها و سرطانها و ارائه الگوهای درمانی برای:
💮سرطان ریه
💮سرطان کبد
💮سرطان خون
💮سرطان پوست
💮سرطان پستان
💮سرطان معده و روده
💮سرطان رحم و تخمدان
💮تومورهای رحمی خوشخیم (مثل فیبروم و میوم)
✴️روشهای اصلاح مزاج، پاکسازی بدن و پیشگیری از سرطان
✴️تحلیل علل فاعلی، مادی و سوءمزاجهای مرتبط با سرطان
✴️تأثیر تغذیه و سبک زندگی در کاهش خطر ابتلا به سرطان
✴️راهکارهای درمانی برای انواع تومورهای خوشخیم و بدخیم در طب سنتی اسلامی
🎯 مناسب برای:
○ علاقهمندان به طب سنتی و اسلامی
○ پزشکان، مشاوران و دانشجویان حوزه سلامت
○ افرادی که به دنبال آگاهی و پیشگیری از سرطان هستند.
📅 شروع دوره: ۲۲ دیماه
📜 ارائه مدرک از طرف مجموعه تخصصی طبیبِجان
با شرکت در این دوره توانایی درمانگری پیدا میکنید👌
🌟 به دوستان خود معرفی کنید و همراه با علم و آگاهی مسیر سلامت را انتخاب کنید!
🔗 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
🍃 وارد کانال رسمی طبیبِجان بشوید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
♨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣
🎥 مقام و جایگاه زن در اسلام
💎 زن واقعا الماس است...
#روز_زن
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
❥❥❥ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕
گفت ننه هی میگی آمریکا آمریکا
من مـادرتـم😭❤️🔥
#روز_مادر🕊
#روز_زن
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
❥❥❥ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️
واکنش مادر شهید رضا پریمی😥
بــــعد از دیدن لبخند فرزندش
با کمک هــــــوش مصـــــــنوعی
#روز_زن
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
❥❥❥ @delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫
🏷 حاشیه دیدار مداحان اهلبیت با رهبر انقلاب به مناسبت ولادت #حضرت_زهرا علیهاالسلام ۱۴۰۳/۱۰/۲، حسینیه امام خمینی(ره)
#روز_زن
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا(س)
❥❥❥ @delbarkade
دلبرکده
#داستان #زادهی_مهر20 #چوب_خدا برای نجات شرکت، از باقی مانده پساندازم گذشتم. تصمیم گرفتم خودم برا
#داستان
#زادهی_مهر21
#نجات
پاهایم نای ادامه دادن نداشت. به دیوار پیادهرو تکیه زدم. کفشم را از پا درآوردم. انگشت کوچکم از فشار کفشهای ورنی و مجلسی زخم شده بود. فکر چشمهای سبز روزیتا، یک سال بعد از او، افسردگی و قرصهایی که میخوردم، بیماری مادر و کُری خوانیهایم برای خدا و بحثهایی که با اجلال داشتم، ولم نمیکرد. مقصر همه اینها الان در چنگم بود. به دنبال مجازاتی مناسبِ گناهش بودم.
_ سيدي، هل تريد المساعدة؟
از لهجه و کلماتش حدس زدم ایرانیست:
_ممنون.
ابروهایش را بالا برد و خندید:
_اِ ایرانی هستین؟
پلک روی هم گذاشتم و سر تکان دادم.
_شما هم دارین میرین جشن؟
فقط نگاهش کردم.
_حالتون خوبه؟!
_چیزی نیست شما بفرمایید.
_ای آقا خدا رو خوش میاد تو کشور غریب یه هموطن نیاز به کمک داره، همینطوری ولش کنم؟!
فارسی حرف زدنش هم مثل عربی حرف زدنش کتابی بود. از این فکر لبخندی گوشه لبم نشست. آن را نشانه خوشحالیام از کمکش دید. زیر بغلم را گرفت. خواستم بگویم جشن نمیروم که پرسید:
_توریستین؟ نکنه گم شدین! البته من خودم هم هیچ جا رو بلد نیستم...
خندید.
_اما خب تو مسجد، ایرانیهای مقیم دبی کم نیستن. کجایی هستین؟
دوباره خندید.
_البته فرقی نداره! تو کشور غریب، همهمون ایرانی هستیم. این مهمه.
داخل خیابان پیچید. نمای با ابهت مسجد پیدا شد. کاشیکاریهای آبی فیروزهای و پنجرههای مشبک چوبی نمایی دلنشین و آرامش بخش به دیوارههای بلند آن بخشیده بود. حس و حال عجیبی بر قلبم حاکم شد. در هر قدم خواستم برگردم و جلو نروم. اما مرد ایرانی همراهم مرا به دنبال خودش برد. داخل مسجد پر بود از نورهای رنگی و کتیبههایی که به عربی و فارسی و انگلیسی نوشته شده بود.
_به به! فکر نمیکردم نیمه شعبان اینجا اینقدر گرم و دوستداشتنی برگزار بشه.
چشمم به نام «منجی عالم بشریت، مهدی صاحب الزمان (عجﷲتعالیفرجهالشریف)» روی کتیبه سبز و بزرگ سر در شبستان، افتاد. وسط حیاط ایستادم. سرم را پایین انداختم. مرد دست به سرش کشید و زیر لب سلام داد. نگاهش کردم:
_آقا دستتون درد نکنه. شما بفرمایید به جشنتون برسید. زحمت دادم. من همینجا میمونم.
_نه آقا جان این چه حرفیه؟! چه زحمتی؟!
صدایش را پایین آورد:
_اگه برا تجدید وضو میخواین برین، خودم میبرمتون.
از این حجم پیله کردنش، زبانم بند آمد. قبل از اینکه چیزی بگویم به طرف سرویس بهداشتی رفت.
_آقا منم میخوام تجدید وضو کنم.
زیر ذرهبین نگاهش وضو گرفتم. مثل یک نگهبان مراقب زندانیاش بود. بعد از نماز مغرب، به سجده رفتم:
«کار خودته؟ برام مأمور فرستادی؟ من نمیدونم این دولا، راست شدن من چرا اینقدر برات مهمه؟! باشه... تو برنده شدی...»
بغضم وا شد و گریهام گرفت. مرد همراهم دست روی کمرم کشید. خودم را جمع کردم. نشستم. کنار گوشم گفت:
_آقا التماس دعا...
در تمام مراسم از کنارم جم نخورد. بعد از شام، با او دست دادم:
_ممنونم ازتون. بنده با اجازه کار دارم؛ باید برم.
با دهان باز نگاهم کرد:
_بلدین؟ گم نشین؟ اجازه بدین ببرمتون.
_نه نه گم نشدم...
یک لحظه به حرفم فکر کردم. لبخندی زدم و گفتم:
_یعنی شما کمکم کردین راهم رو پیدا کنم... الان میدونم کجام و کجا باید برم.
خندید:
_نه بابا شما خودتون همه راه رو اومده بودین آقا.
چند قدم از او جدا شدم. دوباره برگشتم. برق چشمانش را دیدم.
_من عذرخواهی میکنم اسمتون رو نپرسیدم!
باز از آن خندههای هاهاهایش کرد:
_کوچیک شما میکاییل هستم.
نفهمیدم اسم کوچکش است یا فامیل. متوجه نگاهم شد:
_مهدی میکاییل.
یکی از ابروهایم را بالا بردم:
_بَه از این اسم و به به از این فامیل! خدا حفظتون کنه.
تا خانه پیاده رفتم. اینبار با قلبی آرام. نقشهای را که برای روزیتا داشتم، چند بار مرور کردم. سوار آسانسور شدم. حدس زدم اجلال او را خانه خودش برده باشد. طبقه دوم ایستادم. رؤیا در را باز کرد. با دیدن من چشم درشت کرد و صدای بلندی از گلویش بیرون آمد. قبل از اینکه حرفی بزنم، رفت. صدای حرف زدنش با تلفن آمد:
_آقا مهرزاد برگشته... آره الان اینجاس... همین که حالش خوبه خدا رو شکر کن... خیلی خب حالا پاشو بیا... نه خوابه.
تازه یادم افتاد گوشی را بیصدا کرده بودم.
«پانزده تماس بیپاسخ اجلال. پنج تماس رؤیا خانم. ده تماس عَبِد...»
به طبقه سوم رفتم و در خانه منتظرش ماندم. به تمام اتفاقات این یک سال فکر کردم. صدای زنگ در بی امان بلند شد. در را باز کردم.
_مرد حسابی تمام بیمارستانهای شهر رو زیر و رو کردم. دیگه کم مونده بود برم پزشکی...
حرفش کامل نشد. بغلش کردم و گردنش را بوسیدم:
_حلالم کن داداش.
همین که این کلمه را از زبانم شنید ساکت شد. نقطه ضعفش را خوب بلد بودم.
🍃🍂🍃🍂🌱
زتمامبودنیها،
تـــو♡
همینازآنمنباش،
کهبهغیربا
‹ تـــو♡ ›
بودن،
دلمآرزوندارد!💍🌸💕
❥❥❥ @delbarkade