eitaa logo
دلبرکده
27.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
🏡💞دلبرکده یک کلبه مهربانی ست آموزش صفر تا صد برای هر چه که یک بانو، نیاز دارد💎 🌺روش های دلبری کردن ملکه از پادشاهِ خود برای داشتن یک زندگیِ سراسر عاشقانه💑 آیدی ارتباط: @admin_delbarkade 🚨تبادل، تبلیغات نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐گل آرایی ضریح مطهر امیرالمومنین علی علیه السلام در آستانه عید ولایت غدیرخم💚 🌺عید سعید غدیر خم پیشاپیش مبارک باد🌺 ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade
سلاااام به خانمای دلبر❤️ 🔸🔶یه خبر خییییلی خوب دارم براتون🔶🔸 در کانال طبیب جان؛ برای دوره های همسرداری و تخفیف نیم بها گذاشته شده به مناسبت عید غدیر😍 🔽بزنید رو لینک و اصلا این فرصت استثنائی رو از دست ندید😌👇 https://eitaa.com/Javaher_alhayat/21420 ☄این هم عیدی استاد به شما🎁 ثبت نام کنید و از محتوای مفید دوره ها استفاده کنید💥 شما دوره ای رو پیدا نمیکنید که طبق طبع و مزاج خودتون و همسرتون، برنامه های زناشویی و ریز نکات رابطه و همسرداری رو بهتون بگن⛔️🤩 یادتون نره هیچ وقت برای تغییر دیر نیست💪👏 ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریم چند تا تزیین سالاد خوشگل ببینیم😍😋 ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅چه کارهایی میل جنسی را در مردان از بین می برد؟ ❌بی حرکت و منفعل بودن زن❌ 🚫گاهی خانم فقط از آقا توقع داره که فعال باشه حین رابطه ذره بین میگیره دستش منتظره ببینه آقا چیکار میکنه؟🧐 کارشو درست انجام‌میده یا نه؟! ⛔️خب عزیز من ! این یک رابطه دو طرفه اس! شما هم باید فعال باشی👏 💕باید همسرت را صمیمانه در آغوش بگیری 💕قسمت های مختلف بدنش رو نوازش کنی حتی صورت و موهای سرش رو... 💕جاهای حساس بدنش که تحریک کنندست رو بیشتر بهش توجه کنی؛ با کلام، با لمس، با بوسه... ❇️خلاصه که حین رابطه یادت بمونه شما چوبِ خشک نیستی! یه خانم فعال و پرانرژی و دلبری😌😉 ادامه دارد... ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبرکده
#داستان #فیروزه‌ی_خاکستری86 #حقیقت پشت در ایستادم. زن دکمه آیفون طبقه پایین را زد. دختری جوان با ص
_آخی عزیزم! حامله بودی _حامله بودم و به خاطر مصرف بی‌رویه متادون بچه‌ام سقط شد... صورت فیروزه از سنگینی غم آن روزها، درهم ریخت: _بدتر از همه اینها امید و خونواده‌اش بودن که با وجود اون همه بلایی که سر من آورده بودن، تو چشمام نگاه کردن و با دروغ همه چیز رو گردن من انداختن. رؤیا قیافه‌ی حق به جانب گرفت: _فیروزه جون من کاری به چیزای دیگه ندارم اما یه بار نشد بخوای بدونی این قرص‌ها چیه؟! بالاخره بی‌سواد که نبودی! فیروزه در عمق چشم‌های او نگاه کرد: _درسته گلم. چندبار ازش پرسیدم و اسم‌ها و جواب‌های مختلفی داد اما اگه قرار باشه همه به همسر و شریک زندگی‌شون سوءظن داشته باشن که هیچ زندگی برپا نمیشه. رؤیا پلک‌هایش را روی هم گذاشت. لبش را به داخل فشار داد. خودش را جای فیروزه گذاشت. زمانی را به یاد آورد که پدرش به خاطر سیگار کشیدن شاهین به او مشکوک بود: _رؤیا من نمی‌دونم این پسره تو رو جادو کرده یا خنگ؟! _یا خدا! باز چه کشفی کردی بابایی؟ پدر کتش را روی دسته‌ی مبل پرت کرد. سرش را به چپ و راست تکان داد: _تعجبم از اینه که از دود متنفری! چشمان رؤیا به اطراف دو دو زد. سعی کرد برخورد پدرش با شاهین را حدس بزند. مردمکش را پایین انداخت و با صدای آرامی پرسید: _کی بهتون گفت؟! صورت سفید پدر سرخ شد: _رؤیا من انتظار داشتم خودت بهم بگی. این پسره چی داره هان؟! صبر رؤیا تمام شد: _بابا... شاهین با جربزه‌اس. اهل هیچی نیست... _به جز سیگار! نفس عمیقی کشید: _بابا اینم از صداقتشه. می‌تونست از ما پنهون کنه درحالی که من هیچوقت با سیگار ندیدمش اما اومد و به من گفت. اصرار خودش بود که به شما بگم ولی من... ابروهای پدر در هم رفت: _ولی تو کور و کر و لال شدی به خاطر این پسره یلا قبا. _بابایی! شما شاهین رو نمی‌شناسی. باور کن پسر خوبیه. من از خود شما یاد گرفتم که آدما رو با ظاهر و پول‌شون نسنجم... _آها! یعنی اصلا عاشق قیافه شاهین نشدی؟! رؤیا بازدمش را بیرون داد. سرش را پایین انداخت و آرزو کرد که روزی برسد تا پدرش به وجود شاهین ایمان بیاورد. *** _بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم به بهونه دوره نقاهت رفتم پیش مامان اما در واقع دیگه نمی‌خواستم برگردم خونه. چشمان رؤیا برق زد: _چطور اجازه داد تنها بری خونه مامانت؟! فیروزه یکطرفه خندید: _این قضیه یه خوبی اگه داشت این بود که باعث شد امید یه قدم عقب بره و دوباره آزادیم رو بدست آوردم. رؤیا پایین مبل دراز کشید و منتظر شنیدن ادامه ماجرا شد. ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade