#داستان_روز
شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...
با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!
اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعهای از این برگهاست...
🌱🌱🌱🌱
داستان زندگی هم مثل همین کلم هست!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم وفکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم.
ما دیر می فهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود.
💕 @Delbarongi 💕
#چالش
فاطمه بانو
و آخرین #چالش این هفته 🌹
خواستگاری های عجیب غریب
تو خیلی از خواستگاری ها اتفاقات عجیب غریبی میفته که حتما برا شما هم اتفاق افتاده !!!!!
از خاطرات شیرینش
سوالات عجیب
تحقیقات و
موضوعات جالبی که براتون پیش اومده برامون بگین ….
آیدی جهت ارسال
@FATEMEBANOOO
منتظر جواب های زیبای شما هستیم🌹
💕 @Delbarongi 💕
❤
هدیه بخرید....
گاهی لازم نیست برای آشتی کردن با یک نفر آپولو هوا کنید،یا دو ساعت برایش سخنرانی کنید
❤
یک هدیه کوچک هم می تواند هر آدمی را خوشحال کند وراه آشتی را برای تان باز کند
💕 @Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#چالش فاطمه بانو و آخرین #چالش این هفته 🌹 خواستگاری های عجیب غریب تو خیلی از خواستگاری ها اتف
#جواب_چالش_خواستگاری
#شما_فرستادین 👇🏻👇🏻
سلام ممنون از کانال قشنگتون
چالش خواسنگاری عجیب و غریب
من تو خواستگاریم سوتی زیاد دادم متاسفانه نمیتونم هبچوقت جلوی زبونمو بگیرم،مادر دوماد داشت از پسرش تعریف میکرد و اینا منم یهو پریدم گفتم خاله جون هیشکی نمیگه ماست من ترشه😂😂
خونمون رفت رو هوا،کلی سوتی دیگه هم دادم ک این کوچیکه شون بود،خسته نباشین
🌷🌷🌷🌷🌷
سلام فاطمه بانو
یه بار یه خواستگار واسه خالم اومده بود
من و خالم و چند تا از اعضای خانواده مهمونی بودیم فقط مامان بزرگ و داییم خونه بودن
یه هو داییم زنگ زد گفت واسه خالم خواستگار اومده
خالم گفت من نمیام و اینا نیود
رفتیم خونه
آقا خود خواستگار هم نموده بود
فقط مامان و باباش اومده بودنند
که خود پسره همش زنگ میزد به مامانش میگفت چیشد
بله گرفتید
ماهم که خالم قصد ازواج نداشت گفتیم نه
اما جالبش اینجا بود که یه خواستگاری بدون دختر و پسر انجام شد
🌷🌷🌷🌷🌷
💕 @Delbarongi 💕
#سیاست_همسرداری
#خانومی
جلب همکاری مردان در خانه
اگر تمایل دارید همسرتان در منزل به شما کمک کند👇🏻
🌹به او فرصت دهید به کارهایی که میخواهد بپردازد.
🌹اگر کاری را ناشیانه انجام داد، او را ملامت نکنید و توانایی خود را به رخ نکشید.
🌹به شوهرتان ثابت کنید که به کمکش نیاز دارید.
🌹برایش تعیین تکلیف نکنید.
🌹از فشار کار ننالید و غرولند را کنار بگذارید.
🌹 کمکهای شوهرتان را کوچک نشمارید و برعکس، آن را بزرگتر از آنچه هست نشان دهید.
💕 @Delbarongi 💕
#خانومای_عزیز
❣همیشه تو زندگی هر کسی ممکنه مشکلات خاص یا بزرگی پیش بیاد که باید اعصاب خودتون رو حفظ کنید تا بعد ها دچار عوارض اون مشکل نشین مثله خمپاره ای که بعد از ترکیدن، ترکش ها به همه جا پخش میشه
❣یه جایی بنویس که هیچکس دوبار زندگی نکرده.
روزی دوبار بهش نگاه کن
به قول چارلی چاپلین:
شاید زندگی اون جشنی نباشه که تو آرزوشو میکردی
ولی
حالا که بهش دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص ...
لبخند یادتون نره؛
💕 @Delbarongi 💕
#شما_فرستادین 👇🏻❤️
#تجربه_زیبای_دوستان
سلام بانو جان میخاستم از چندتا تجربه و ایده هام برای اعضای کانال بفرستم...
تو دوران نامزدی یا عقد هدایای زیادی بین شما و عشقتون رد و بدل میشه ...اگرچه ممکنه نتونید همه اونا رو نگه دارین ولی میتونید خاطره شونو ثبت کنید و بعدها که ازدواج کردین و چندین سال از زندگیتون گذشت با رجوع به این خاطرات , حال خوشی پیدا کنید...
میتونید از این هدایا عکس بگیرین و زیر هر کدومشون تاریخ و ساعت و مناسبت رو قید کنید و اونا رو توی یه آلبوم نگه دارید...یعنی آلبومی مخصوص این هدایا داشته باشید یا اینکه اگه عکسا چاپی نیس میتونید تو کامپیوتر یه فایل رو به این قضیه اختصاص بدین و عکسا رو اونجا نگهداری کنید....
یکی از کارای من خودم تو دوران نامزدی این بود که تمام اس ام اس هایی که من و شوهرم بهم داده بودیم رو توی یه دفترچه یادداشت کردم ..تمام اس ام اس ها رو...الان که بعد از گذشت چند سال وقتی به اون دفترچه مراجعه میکنیم کلی خاطرات خوش برامون زنده میشه...همچنین میتونید سالگرد اولین اس ام اس داشته باشین..یعنی روزی که اولین اس ام اس از گوشی شوهرتون براتون اومد کی بود؟هر سال همون روز رو بهش یاداوری کنید و شاد بشید..
یه کار دیگه برای دوران نامزدی هم اینکه تمام سوالایی که روز خواستگاری و گفتگو از همسرتون پرسیدین رو تو یه دفتر بنویسید با تمام جوابهایی که اون داده...من خودم این کارو کردم و گاهی اوقات اون دفتر رو میارم و سوال و جوابا رو با شوهرم چک میکنیم ..گاهی شوهرم به حرفایی زده که الان بر خلافش داره عمل میکنه یا بالعکس..همه اینا رو میخونیم و میخندیم و از حس و حال اون موقع میگیم.
💕 @Delbarongi 💕
سلام فاطمه جان
دیشب تولد همسرم بود و با اینکه خیلی کار ریخته بود رو سرم ولی یاد پیام های کانال شما افتادم و همه ی کارهام رو گذاشتم زمین و گفتم باید دست بکار بشم و نتیجه اش شد همین که میبینید🌹
من یه بچه ی کوچولو دارم توی خونه و دارم درس های دانشگاهیم رو هم میخونم به خاطر همین خیلی سرم شلوغ بود
بگم که همسرم خیلی خوشحال شدن چون چند شب زودتر از تولدشون گرفتم واسه اینکه روز تولدشون قبل از من بانک پیام تولد مبارک براشون میفرسته
پس گفتم خودم دست به کار بشم بهتره☺️🌹
💕 @Delbarongi 💕
#ارسالی_اعضا 🌱
#حس_خوب_شما
إخوشبختی چیز عجیبی است
درست مثل يك معجزه وقتی می آید گامهایش آنقدر آرام است که شاید حتی صدای پایش را نشنوی؟ اما وقتی نیست دردش را تا مغز استخوان حس می کنی؟ خوشبختی يك حس درونی است هیچ کس غیر از خودمان نمی تواند خوشبختمان کند؟ خوشبختی ... حاصل نوع نگاه ما به زندگی است تعبیری متفاوت از بودن!
💕 @Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#چالش فاطمه بانو و آخرین #چالش این هفته 🌹 خواستگاری های عجیب غریب تو خیلی از خواستگاری ها اتف
#چالش_خواستگاری
شما فرستادین👇🏻
✅ سلام منم میخوام از خاستگاریم بگم بهتون.😊
خب من مامانم مغازه داشت و هرکس میخواست از من خواستگاری کنه میرفت مغازه به مامانم میگفت مامان جان هم همشون رو رد میکرد چون من درس داشتم سال آخر مدرسم بود که خانوم دوست بابام اومد خاستگاری منم تا حالا هیچ کدومشون رو ندیده بودم فقط شنیده بودم که از پولدارهای به نام شهر هستن ولی من راضی نبودم مامان آقامون اصرار کردن شما اجازه بدین ما ی شب بیایم بعد اینکه دخترتون پسر مارو دید اونوقت هرچی گفتید قبوله😌
دیگه منم گفتم بزار بیان کسی مجبورم که نمیکنه منم بعدش میگم نه.
ی روز عصر اینا اومدن تا پسرشون از در وارد شد حالم ی جوری شد🤒شبیه اسکلا بود خداییش راه رفتنش تیپ زدنش دیگه من از پنجره دیدم گفتم با خودم برو بشین درستو بخون بابا این چیه دیگه🚶♀یهو دیدم در اتاقمو زدن و آقا و مادرشون اومدن داخل و گفتن حالا یکم حرف بزنید شاید خوشتون اومد.ما هم نشستیم منم شروع کردم بد گفتن از خودم.گفتم:من کار هیچی یاد ندارم به این زودی هم یاد نمیگیرم من آزاد و بی حجابم خیلی اهل آرایشم اهل راه رفتنم خلاصه هربدی بود گفتم 🙅♀اینم ی لبخند مسخره بر لب داشت😏منم یهو گفتم اگه فک کردی میتونی منو آدم کنی اشتباه فک میکنید من آدم نمیشم😱بخدا نمیدونم از کجام در اومد اونم گفتم عزیزم مگه الان چی هستی تو فرشته ای🦧منم گفتم این دیگه خیلی میخاتم دیگه ی دوماهی رفتن و اومد تا شد آقامون👩❤️💋👨
اما...امان از روزگار چنان آدمم کرده بیا و ببین نه دانشگاهی نه رفت و آمدی نه آرایش و آزادی آنچنانی از نظر کار هم ی پا کدبانو هستم😎😭
ببخشید طولانی شد
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خواستگاری
شما فرستادین👇🏻
✅ سلااام بانو جان
فک میکنم عجیب ترین خاستگاری مال من باشه چون که من اصن خاستگاری نداشتم😐😂
راستشو بخواین من حدودا از ۱۰ سالگی خاستگار داشتم فراااااوون از فامیل و دوست و آشنا و غریبه 😎😎
ولی خوب همه به لطف خانواده گرام بدون اطلاع بنده رد میشدن که صد البته خودمم تو اون سن قطعااا قصد ازدواج نداشتم😁😁
ولی توی همون گیر و دار بود که تااا به خودم اومدم دیدم عاشق و دلباخته پسرخاله جان شدیم شدییید که البته این حس دو طرفه بود😍😍
خلاصه از اون به بعد هرکسی میومد به همین بهانه رد میکردیم تاا سن ۱۶ سالگی که دیگه خواهر بزرگترم در شرف ازدواج بود و شوهر منم گفت الاو بلا همین الان باید عقد کنیم چون که من میخوام خودم زنمو ببرم این ور و اون ور و ارایشگاه و خرید لباس،،،بهانه بهتری پیدا نکرده بود😂😂 خلاصه که اینجوری شد که یه روز قبل عروسی خواهرم ما بدون یه جلسه خاستگاری و قرار و مدار مستقیم رفتیم محضر😐😐
حالا اونجا همگی نشستن به هم نگاه میکنن اقای عاقد میگه مهریه چقده هیچکی هیچی نمیگه چون اصن از قبل تعیین نشده بود😫😫
دیگه هر جوری بود همونجا توافق کردن و ختم بخیر شد و عقد کردیم حتی تو اون گیر و دار و شلوغی جهاز کشون ما شبش مجلس عقدی هم گرفتیم چون اون زمان عروسیا تو خونه بود خونمونم پررر وسایل خواهرم😁😁
طولانی شد ببخشیییید🙊🙊
♥️
💕 @Delbarongi 💕