eitaa logo
مــٰآ
216 دنبال‌کننده
842 عکس
34 ویدیو
0 فایل
سلام! همین. ¹³⁹⁹.⁰⁷.²⁸
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها سه هفته مانده بـه نوزده سالگیت برخیز و این سه هفته مرا خون به دل نكن:)!
-بعضی روزها عجیب، شب هستند. از همان اولش شب هستند و روز ندارند انگار. این‌را از همان دمِ‌سحر که عطر خاکستری هوا بیقراری میکرد برای آمدن خورشید‌،فهمیدم. از شرمِ خورشیدی که نمیخواست امروز را آغاز کند،فهمیدم. از صدایِ بغضِ اذان فهمیدم.. انگار که یک غربتِ مشترک درگلوی این‌روزها باشد. یک اشتراکی که همه‌مان برایش از درون میسوزیم.. غربتی از جنس دری سوخته،چادری خاکی،کوچه‌ای تنگ،ناله‌هایی زنانه و دستان بسته و رگ‌هایِ بادکرده‌ی گردنِ مردی که شجاع‌ترین مرد تاریخ بوده و است. جوهرِ قلم بویِ خون میگیرد..کاغذ مچاله میشود و بقیه‌اش میشود .. مُشتی تلاش‌ برای یادآوری آن واقعه‌.. قدوقواره‌ی من که زورش به طاقت شنیدن داستان نمی‌رسد.. چشم‌هایم را میبندم و تمام ذرات بدنم اشک میشود. کویر میشود بدنم،تَرَک میخورد و اشک های شورم سیرابش نمیکند . تشنه‌تر میشوم هربار.. خیلی تشنه‌تر.. بند دلم می‌بُرد وقتی "دوشنبه" میشود.. دلم‌می‌گیرد برای لکنت پسرکوچکی(امام‌حسن) که مادرش را جلوی چشمان معصومش زدند.. و کیست که نداند بچه‌ها همه‌چیز در یادشان میماند ؟ دلم خون می‌شود برای تنهاییِ دختری که (حضرت زینب) که صدا میزد.."بابا"..."مادرم.." و حرفهایی که بغض شد و ناگفته ماند. و کیست که نداند دخترها چقدر حساس‌ هستند؟ علی ! مردی که با بغضِ مردانه‌اش میگفت "کلمینی یا فاطمه"؛ با علی‌ات حرف بزن فاطمه‌ام.. و فاطمه‌ای که میگفت "برای غربت تو میگریم‌‌ علی‌جان..برای بی‌کَسی‌ات.. پس از من چه کسی به تو سلام خواهد کرد در این شهر؟" راوی میگفت..وااای... از آن همه فشار...که بدنِ زهرا تحمل کرد.. از میخ آهنی در و فرو رفتنش در پهلو های نحیفش. از آن همه ضربه...که روی بدنش حک شد و به درمان نرسید حتی. از آن خانه‌ای که شب شد و روزش خیلی کوتاه بود. از آن عشقی که بهارش نه سال بود فقط. مگر چند سالت بود مادر؟ از قلبی که کم بود سهمش از خوشبختی.. از مادری که آرزو‌ی مرگ میکرد شباهنگام.. و از آن مردی،که داروندارش را نیمه‌شب تنهایی غسل داد و صدای شکستن کمرش عرش را به لرزه در آورد وقتی که روی بدن زهرا یک‌جا...دریغ از پیدا کردن یک‌جای سالم که او نیافت.. علی میخواست تا آخر عمر کنار قبرش بماند و خون‌گریه کند امّا.. راوی میگفت،نمیشد. دشمنان غلبه میکردند.. نمی‌شد.. و باید علی باز علی می‌شد.. ای‌دنیا...قبول کن امانت دارِ خوبی نبودی برای مولا . لحظه های آخر را حضرت زیاد میگفت: " بخاطر من بمان. زهرا..نرو.." و چقدر درد داشت وقتی که میگفت.. "آه..زهرا.. چه کُند بعد از تو علی کاش بگویی..چه کند.. با غم نبودِ تو؟!" .... _محرر
حاج‌ حسن خلج یه روضه داره، می‌گه یه‌نفر اومد پیشم گفت شما فارسید، می‌دونید یارالی یعنی چی؟ گفتم آره یعنی ای مجروح، ای زخمی. گفت نه، معناش فقط این نیست، یارالی یعنی "ای مجروح توهین‌شده".
[صبحت بخیر رفیق]
-جَلَسَ وحیداً یَبکیها... وحیداً یبکیها... "تابلوی ؛ اثر حسن روح الامین."
میفرمودن که ۵۳۰ بار این ذکر رو بگین و حاجاتتون حتما روا میشه:) اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ و همشو با هم بگین فاصله نندازین
[ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ برمے گردے پیش خودم ] سورہ تغابن | آیہ ۳
تو امروز شهر را دچار خواهی کرد..
خدا،دل در دلش نیست امروز مهمان ویژه ای دارد از زمین... زهرا با کفنی خون آلود...!
نوزده سالگیت قسمت ما نشد!
إِنّ نور عِشقِ الزّهراء ، هُو مَن يَرسم طَريقَنا نَحوَ السَّماء.. قطعا نور عشق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) ما را به آسمان می رساند..
دعـام کن مادر؛ دلِ ما هم مثل پهلوی شما شکسته...