+من؟ - یک آدم گریزِ جمع گرا!

چه قشنگ گُفتن خسته بودنُ🍃 |ولی خودمونیم شعر چه زبون شیرینیه| شعر=زیبنده غم نه؟! [از او که گفت یار تو هستم ولی نبود از خود که زخم خورده‌ام از یار، خسته ام با خویش در ستیزم و از دوست در گریز از حال من مپرس که بسیار خسته‌ام] • محمدعلی_بهمنی

او آموخته بود در مصیبت‌ها فقط با یک لبخند به دیگران سوادِ عشق را بیاموزد . - نامه از احمدرضا احمدی به پرویزِ دوایی

- عاشقی؛ مقدور هر عیاش نیست. -

خدایا کلا همون «اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً» دیگه.

[صبحت بخیر رفیق 🧡]

قشنگیه زمستون به اینه که نفساتم میشه دید =))

-با آن همه بحران،چگونه زنده ماندید؟ +رویا می‌بافتیم:)

چقد یه ادم میتونسته خوب باشه،که جنآب محتشم همچین چیزی گُفتن: [ ز رفتن تو، من از عمر بی‌نصیب شدم سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم] • محتشم کاشانی

+قآنون شمآره چهارم قبلآ یکی بهم گُفت هیچکس تُ رو استخدآم نمیکنه . | راست میگفت | الان این منم که استخدآم میکنم ! •اجازه نده حرف ادمآ روی تُ تاثیر بزاره•