مــٰآ
+قآنون شمآره ششم اگر با دیگرآن مهربون هستی؛ خودت حوآست به حد و مرزهآ باشه! چون اونآ حوآسشون نیست⸙ _
+قآنونِ شُماره هفتُم
بعضی وقتآ زندگی تورو تحت فشآر میزاره
[نه بخآطِر اینکه ضعف هات زیاده]
بخاطر اینکه قُدرتِتُ کشف کُنی!
عقب نکش،بمون !
مــٰآ
پُرتکرارترین مشکل و چالش [روابطانسانی] این است که آدمها «سهواً» حرفی و یا از آنها رفتارِ ناخوشاین
قسمت دوم
زمان مطالعه: ۱ دقیقه
«انتظارداشتن» سرطانیست بدخیم و لاعلاج که وقتی به جانمان بیفتد [از زمین] خُرده خواهیم گرفت و [از زمان] ناراضی خواهیم بود. «انتظارداشتن» بهما اضطراب «مهمنبودن» داده و بهما گوشزد میکند که همیشه بنشینیم تا چیزی دریافت کنیم. «انتظارداشتن» سَرِ ما را به دیوار میکوبد و این گمان را بهما میدهد که آدمها همیشه [کمکاری] کردهاند. «انتظارداشتن» بلای روابط انسانیست؛ چیزی شبیهبه یک بوق ممتد و گوشخراش که آرامشمان را میبُرد. «انتظارداشتن» عادتمان میدهد که مدام توی موقعیت «برآوردهنشدن» قرار بگیریم. ما اگر یاد بگیریم از کسی انتظار نداشتهباشیم آدمها را بهتر میفهمیم و جهان قشنگتر با ما راه میآید. «انتظارداشتن» چرتکهایست از عددها و دفعات که قرار است بهما ثابت کند آدمها نامطلوب و ناکافی بودهاند. کاش این جمله تو مغزمان در طول روز مدام مرور میشد که “من از هیچکس و از هیچکس جز خودم انتظاری ندارم.”
[عماد رضایینیک]
پرسیده بودم که:
-آیا باورت را به خورشید از دست می دهی ،
اگر ابری جلوی آن را بگیرد ؟!
و قشنگ ترین پاسخ دریافتیم ازتون،که به شخصه مریدش شدم و فکرمو اول درگیر و بعدش عجیب آروم کردو
دوست داشتم اینجام بذارم..که شمام شریک کنم در زیباییِ درکش؛
*اگر خورشید را درک کنم و آن را باور
به تمام از دل برود هر انکه از دیده برفت خط میکشم.
[از محرر]
مــٰآ
-حالا یه چی میگم و برقهارو خاموش میکنم؛ -ولی شبا تا بیدار نشدین،نخوابین..حیفه!- _محرر
-حالا یه چی میگم
و
برقهارو خاموش میکنم؛
میگه
خدا زَمـان بندیاش دقیقه...
میدونه کی وکجا چی رو بایَد بِفَهمی
که انقدر ریشه هات درد بگیره که زخم بعدی روت تاثیری نداشته باشه:)🌱🚶♀