میگفتن:
وقتیداری از مرگفرار میکنی؛
در واقع داری به سمتش قدم بر میداری...
[یادِ یه داستانی که توی یه فیلم شنیدم افتادم]
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ و جَنّبْنی فیهِ مِن سَخَطِکَ و نَقماتِکَ و وفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین.
#دعای_روزهای_ماهرمضان 🍃
مــٰآ
میگفتن: وقتیداری از مرگفرار میکنی؛ در واقع داری به سمتش قدم بر میداری... [یادِ یه داستانی که ت
روزگاری تاجری در بازار بزرگی در بغداد بود. روزی غریبهای دید که با تعجب به او نگاه میکند و تاجر میدانست که غریبه، مرگ بود. تاجر رنگ پریده و لرزان، از بازار گریخت و به جای خیلی خیلی دور در شهر سامرا فرار کرد. و آنجا مطمئن بود که مرگ پیدایش نمیکند. ولی زمانی که بلاخره به سامرا رسید دید که چیزی منتظر اوست. پیکر ترسناک مرگ.. تاجر گفت: خیلی خب. من تسلیمم و متعلق به تو هستم ولی بگو چرا تعجب زده بودی زمانی که من را امروز صبح در بغداد دیدی؟
مرگ گفت: چون که من امشب با تو قرار داشتم،
در سامرا..
چه زمانی مسیری که در آن قدم میزنیم زیر پایمان قفل میشود؟
چه زمانی جاده به رودی تبدیل میشود فقط با یک مقصد؟
مرگ به انتظار تمام ما در سامراست.
ولی آیا سامرا اجتنابناپذیر است؟
#شرلوک
-روی این قفل نوشتند دعا میخواهد..
..من سپردم به خودش هرچه خدا میخواهد
-امیر سهرابی
[هزارمرتبه در ساعت]
اِلهى جَلَّلَنِى التَّباعُدُ
مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتى...!!
خدایا دورى از تو جامه بیچارگى برتنم افکنده...!
#مناجاتالتائبین
-نقل است که یکی او را دعا کرد:
"آنچه امید داری،خدای بدهد"
گفت:"امید بعد از معرفت بُود و کو معرفت؟!"
-تذکره الاولیا
[حقیقتاً کو معرفت ؟! سلام مارو بهش برسونین]
- محرر
هدایت شده از امیــرالنَّـحــل
•••
در دلِ سنگِ من افتاده هوای نجفت
مثل آن چاه که دلتنگ صدای تو شده¡(: